سرزمينهاي خشك ايران و مزيتهاي اقتصادي آنها
اين مقاله حاصل همكاري سيّد عطا رضايي و نگارنده است كه در بيست و سومين روز از مردادماه 86، در جريان برگزاري چهارمين همايش ملّي مديريت پايدار اراضي حاشيهاي خشك در گربايگان فسا ارايه شد.
چكيده
بيگمان نهاد متولّي منابع طبيعي كشور در هر سه حوزهي پژوهش، ترويج و اجرا، به پشتوانهي بيش از چهاردهه حضور در قلمرو پهناور سرزمينهاي خشك ايران (شامل فراخشك، خشك، نيمهخشك و نيمهمرطوب خشك) از تجربهاي ارزشمند، عملي و قابل توصيه برخوردار است؛ تجربهاي كه ميتواند در كاهش وابستگي معيشتي به سرزمين در عرصهي گستردهي متأثر از بيابانزايي كاملاً مؤثر واقع شود. چه، اين واقعيت را نميتوان انكار كرد كه هر قدر و به هر ميزان نيز تلاش كنيم تا توان زيستي و استعداد رويشي سرزمينهاي خشك را افزايش دهيم، اين توان به هيچ وجه جوابگوي نيازهاي بومنشينان ساكن در مناطق بياباني و حاشيهي آن نبوده و چارهاي نيست جز آن كه علاوه بر چارهانديشي براي افزايش قابليت توليد زيستي مناطق، راهكارها و معيشتهاي جديدي را براي مردم ساكن در اين مناطق جستجو و معرفي كنيم؛ راهكارهايي كه به صورت پايدار و همخوان با درجهي شكنندگي و آسيبپذيري اين مناطق، بتوانند هم به افزايش رفاه و توليد ناخالص ملي كمك كنند و هم با حفظ پايداري سرزمين، پاسدار تنوّع زيستي ناهمتاي مناطق يادشده نيز باشند. خوشبختانه بخش اعظم اراضی خشک ايران، بهرغم قابليت توليد پايين و خطر بيابانزايي، به دليل ويژگی طبيعی موجود در آنها، از مزيتها و امکانات اقتصادی ملموسی نيز برخوردار است که در صورت بهرهمندي از مديريتي كارآمد و جامعنگر، ميتواند در كاهش فقر و تأمين معاش پايدار و تضمين پايداری توسعهي مناطق خشک مورد استفاده قرار گيرد. از جمله در نوشتار پيشرو، به راهكارهاي افزايش قابليت توليد اراضي از طريق ارايه برنامهريزي آمايش، ايجاد سامانهي تعرفهي عادلانه براي واردات و يارانه به توليدكننده براي كاهش و يا جبران هزينههاي توليد به صورت زيربنايي و همچنين توسعهي سامانههاي انتقال و ترويج يافتههاي جديد به توليدكنندهها اشاره شده است. در بخش امكانات و فرصتهاي اقتصادي مستقل از توليد اراضي تحت عنوان معيشتهاي جايگزين، ميتوان از استحصال كارمايه(انرژي)هاي نو (باد، نور خورشيد، زمينگرمايي و ...)، پرورش آبزيان، توسعه صنعت گردشگري، به ويژه بومگردي (اكوتوريسم) و بهرهمندي از صنايع استخراجي و معادن نام برد.
1- مقدمه
«برای فهم اينکه کشوری توسعهيافته يا در حال توسعه است، نيازی به اندازهگيری درآمد ملّی يا سرانه نيست. کافي است به دبستانها برويم و به روانشناسی آموزش کودکان توجه کنيم. نطفههای توسعه در دبستانها بسته میشود، نه در آزمايشگاهها. اين انسانها هستند که سرمايه را بارور، فناوری را ابداع و طبيعت را تسخير میکنند. لذا انسانی قدرت نوآوری و خلاقيت دارد که شخصيت او در دوران کودکی با اين مفاهيم خو گرفته باشد. کودکی که فقط آموخته است تقليد کند، چشم بگويد، منفعل باشد، ساکت بماند و خطوط قرمز را رعايت کند، چگونه میتواند در عرصهي توليد، دانش و فناوری، پيشتاز، خلاق، نوآور و مرزشکن باشد؟ سرمايههای ما در چاههای نفت و يا در بانکها نيست، سرمايههای ما در دبستانها نشستهاند، با آنان چه میکنيم؟»
داگلاس نورث - برندهي نوبل 1993
هر چند گسترهي پهناور سرزمينهاي خشک، با 3/6147 ميليون هكتار چيزي نزديك به نيمي از وسعت خشكيهاي كرهي زمين (2/47 درصد) را به خود اختصاص داده، اما به دليل تنگناهاي طبيعي و محدوديتهاي اقليمي، تنها پذيراي حدود يك سوم جمعيت جهان است. اين اراضي از نظر توان حمايت جمعيت انساني، معمولاً كمظرفيت بوده و اغلب جمعيت ساكن در اين مناطق، روستانشين هستند؛ روستانشيناني كه عموماً از درجهي رفاه كمتري نسبت به همقطاران خويش در ساير زيستاقليمها بهرهمندند.
از دريافت پيش گفته، چنين استنباط ميشود كه سرزمينهاي خشک از نظر استعداد پذيرش جمعيت، متأثر از پيراسنجههاي زيستمحيطي، اقتصادی و اجتماعی، مناطقی فاقد اولويت سكونتگاهي به شمار میروند. به همين دليل و با توجه به شرايط سخت حاكم بر اين مناطق، به طور طبيعي هزينههاي زيستن و تأمين نيازهاي جوامع محلي بياباننشين، گاهاً از هزينهي تأمين نيازهاي مردم در ساير جوامع فراتر ميرود. تأمين اين نيازها با توجه به ديدگاه سنتي برنامهريزان كشور كه اغلب، منابع آب و خاك را خرج توسعه و تأمين نيازهاي متنوع جوامع محلي و يا شهري ميكنند، هر روز دشوارتر شده و در نتيجه بر افزايش ابعاد كمي و كيفي فقر به موازات كاهش توان توليد و اُفت حاصلخيزي خاك افزوده ميشود. چرا كه اين واقعيت را نميتوان ناديده گرفت كه مناطق خشک از قابليت توليد زيستي كمتري نسبت به ساير مناطق برخوردارند.
چنين است كه تجربه فعاليتهاي 40 ساله كشور در امر مقابله با پيشروي شنهاي روان، حفاظت آب و خاك، مديريت مراتع در به تعادل رساندن ظرفيت توليد منابع طبيعي تجديدپذير با نيازهاي فزايندهي جوامع محلي ساكن در مناطق خشك و نيمه خشك حكايت از اين واقعيت دارد كه براي تأمين نيازهاي مردم بايد امكانات و معيشتهاي جديدي را علاوه بر چارهانديشي براي افزايش قابليت توليد ذاتي مناطق جستجو كرد. خوشبختانه بخش اعظم اراضی خشک كشور ما، بهرغم قابليت توليد پايين، درجهي آسيبپذيري و شكنندگي بالا و خطر بيابانزايي، به دليل ويژگی طبيعی موجود در آنها امکانات اقتصادی ملموسی را ميتواند فراهم آورد؛ امكاناتي که در صورت بهرهمندي از مديريتي كارآمد و جامعنگر، ميتواند به كاهش فقر، تأمين معاش و تضمين پايداری توسعهي سرزمينهاي خشک كمك كند.
اين نوشتار بر آن است تا با طرح مفاهيم تئوري مديريت پايدار سرزمين و ذكر مصاديق عملي معيشتهاي جايگزين، الگويي اجرايي از مديريت جامعنگر براي مديران اجرايي كشور، دانشجويان و عموم علاقهمندان از تشكلهاي مردمنهاد ارايه دهد.
2- تعاريف مفاهيم
به منظور دستيابي به زباني مشترك و برقراري ارتباطي هماهنگتر بين نويسندگان اين مقاله و مخاطبان ارجمندش، كوشيدهايم تا به اجمال، بازنمودي دقيقتر از دانشواژههاي كليدي اين حوزه ارايه شود.
1-2- تخريب سرزمين
تخريب سرزمين (Land degradation) يك فرآيند پسرونده است با ريشهي طبيعي يا انساني كه با تأثير در پذيرش، ذخيره و چرخهي آب، كارمايه (كارمايه) و مواد مغذي در داخل زيستبوم، روي كاركرد يا كارايي مؤثر اراضي تأثير منفي ايجاد ميكند(NRCS, 2006).
2-2- بيابانزايي
بيابانزايي عبارت است از تخريب سرزمين در زيستاقليمهاي خشك، نيمهخشك و خشك نيمهمرطوب كره زمين (U.N., 1994). بنابراين، تفاوت بيابانزايي و تخريب سرزمين فقط در محدودهي تحت اثر آنها است. به كلامي سادهتر، بيابانزايي هم، همان كاري را ميكند كه تخريب سرزمين؛ يعني: منافع حاصل از جلوگيري از رشد بيرويه جمعيت و سود حاصل از توسعه و بهبود سامانههاي كشاورزي را خنثي ميكند.
3-2- سرزمينهاي خشك - Dry lands
هرچند مرز خيلي مشخص و دقيقي را نميتوان براي تعريف سرزمينهاي خشك در نظر گرفت، ولي در تعريف به مناطقي كه متوسط بارندگي آنها كمتر از پتانسيل تبخير و تعرق آن منطقه است، سرزمين خشك گفته ميشود و بر اساس تعريف يونپ (UNEP, 1997) به مناطقي گفته ميشود كه نسبت متوسط بارندگي سالانه P به تبخير و تعرق پتانسيل PET كمتر از 65/0 باشد. چنانچه كمبود بارندگي در طول سال رخ دهد، منطقه تحت عنوان فراخشك ناميده ميشود و چنانچه اين كاهش در بيشتر سالها باشد به اين مناطق خشك، نيمهخشك يا خشك نيمهمرطوب گفته ميشود. خشكي بر اساس شاخص خشكي سنجيده ميشود كه همان نسبت P/PET است(FAO, 2004). خشكسالي خصوصيت مناطق خشك است و به دورههاي معمولاً يك تا دو سالهاي كه بارندگي سالانه كمتر از ميانگين باشد، گفته ميشود. به دورههاي خشكسالي كه بيش از ده سال به درازا بيانجامد Desiccation گفته ميشود كه عوارض خسارتباري را براي حاصلخيزي زمين در پي دارد. آمادگي براي خشكسالي و كاهش ريسك در مناطق خشك لازمه مديريت صحيح اين مناطق است.
3- معرفي مؤلفهها يا عوامل اصلي بيابانزايي
بسياري از فرآيندها و عملكردهاي انساني يا طبيعي ميتوانند بر شتاب رخداد بيابانزايي بيافزايند كه مهمترين آنها عبارتند از:
• از بين بردن پوشش گياهي و جنگلزدايي
• تخليه مواد مغذي خاك از طريق كشاورزي
• توسعه شهري در اراضي مستعد كشاورزي
• آبياري غلط
• آلودگي منابع آب، خاك و هوا
• تغيير اقليم و جهانگرمايي
• خشكسالي
آثار بيابانزايي عبارت است از:
• تشديد فرسايش آبي و بادي
• از بين رفتن مواد مغذي خاك
• افزايش اسيدي شدن يا قليايي شدن
• شورشدن اراضي
• از بين رفتن ساختمان خاك
• كاهش مواد آلي خاك
• برهنگي خاك
• مهاجرت
• اُفت كمي و كيفي منابع آب زيرزميني
• كاهش تنوع زيستي
تخريب شديد اراضي به طور معنيداري اراضي كشاورزي را تحت تأثير قرار ميدهد و در نهايت به كاهش دارايي و سرمايه ملتها ميانجامد. به عبارت ديگر، كاهش امنيت غذايي، به خطر افتادن تنوع زيستي و پاشيدن بذر فقر عقوبت نهايي تخريب سرزمين است.
4- چرا فقر در روستاهاي موجود در قلمرو سرزمينهاي خشک رايج است؟
فقر در مناطق خشک لزوماً با بيابانزايي ايجاد نمیشود. بررسی ستادههای موجود نشانگر آن است که تنها 20-10 درصد اراضی خشک جهان به طرز جبرانناپذيری در حال از دست دادن قابليت توليد طبيعی خود همزمان با بيابانی شدن هستند. البته، فقر میتواند در اراضی خشک بيابانی نشده نيز رخ دهد که اين امر به دليل قابليت توليد اندک طبيعی و در نوسان آنها در مقايسه با ساير بومسازگانهای طبيعي کره زمين به استثنای مناطق قطبی است. اين قابليت توليد پايين، عمدتاً ناشی از بارش اندک، تبخير زياد و کيفيت پايين خاک است که خود به نوعي حاصل محدوديت منابع آب به شمار ميآيد . متأسفانه بارش اندک و توزيع نامناسب چيزي نيست كه بتوان به سادگي با به كار گرفتن دانش و فناوری موجود، بهبود يابد. بنابراين، درآمدزايی از طریق توليد زيستشناختي (بيولوژيکی) در مناطق خشک که اغلب در توليد زراعي، باغي، دامي و ساير کالاها متجلی میشود، بسيار سختتر از تولید در مناطق غير خشک است، مگر اینکه مقدار بیشتری نهاده در این مناطق در بخش توليد زيستشناختي تزريق شود. در نتيجه، چنانچه بخواهیم در مناطق خشک در سطح بالاتر از خط فقر زندگی کنیم، مستلزم به کارگیری دانش و تجربه براي مواجهه با محدوديتهای مناطق خشک خواهيم بود.
از گذشته تاکنون افراد ساکن مناطق خشک، براي كاهش زيانهاي ناشي از تبخير زياد و محدوديت منابع آب، با استفاده از روشهاي سنتي استحصال هرز آبهای سطحی به ذخيره آب در نيمرخ خاک و ذخاير سطحی و زيرسطحی اقدام كردهاند. پرورش محصولات و دامهای سازگار با اراضی خشک و بهبود مديريت اراضی مرتعی و اقدام به كشت و كار در راستای تقويت و يا حفظ معاش پايدار در اين مناطق از جمله راهكارهاي مؤثر ديگري است كه در مناطق خشك صورت ميگيرد (Millennium Ecosystem Assessment, 2005) .
علاوه بر پایین بودن قابلیت تولید زيستي در مناطق خشک، به دنبال روند جهانی افزایش رشد اجتماعی-اقتصادی و جمعيتي در خيلي از مناطق خشك، جمعيت اين اراضی در مقايسه با ساير مناطق از رشد فزايندهاي در مقايسه با جمعيت انساني در ساير بومسازگانهای عمده برخوردار بوده است. در عين حال ساکنین این مناطق با انتظار و به امید برخورداری از یک زندگی با سطح استاندارد بالاتر، منابع پایه را براي توليد و ارتقاء سطح زندگی به ميزانی سريعتر از ميزان جايگزيني و تجديد آنها مورداستفاده قرار دادهاند که این فشار بیش از ظرفیت تولید به منابع پایه منجر به کاهش توليد سرانه شده و نهايتاً فقر شده است.
يك پرسش بنياني شايد اين باشد كه آيا قابليت تولید به تنهايي میتواند موجب پايداري و استمرار تولید و در نتيجه حمايت از جوامع محلي ساكن در مناطق خشک شود؟
جوامع روستايي در مناطق خشک معمولاً به طور سنتي سعی ميکنند با جلوگيری از وارد كردن زيان و آسيب به زيستبوم در مسير تأمين پايدار تقاضاهای روز افزون جامعه محلي خود، از رشد فقر جلوگيری كنند. اين اقدامات در برخی موارد موفقيتآميز بوده و گاهي نيز با شکست مواجه شده است. تجارب حاصله از اين كاميابيها و ناکاميها میتوانند به شناسايی اقدامات اجتماعی و فناوري کمک كنند. اين اقدامات تلفيقي مانع از کاهش بيشتر قابليت توليد اراضی و تخريب سرزمين (بيابانزايي) و موجب افزايش توليد به شيوهای پايدار و در نتيجه ايجاد مبنايی براي رفاه بيشتر آنها میشود؛ اقدامهايي كه درحقيقت به مهار بيابانزايي نيز منجر خواهند شد.
بنابراين، «مهار بيابانزايي بر راهكارها و آموزههايي استوار است كه آرمانشان، تأمين امنيت غذايي و تكامل كيفيت زندگي در تمامي جنبههاي حيات موجود در همهي عرصهها يا سرزمينها ، براي پايدارترين زمانِ ممكن است.» يكي از آن سرزمينها، البته سرزمينهاي خشك است كه بستر بيابانهاي طبيعي محسوب ميشوند. اهميت اين رسالت، به ويژه هنگامي ملموستر خواهد شد كه بدانيم، بر پايهي ستادههاي حاصل از پژوهشهاي منتشرشدهي اخير، از بين 45 عامل بيابانزايي، 39 عامل مربوط به مديريت غير معقولانهي منابع آب، خاك، گياه، معادن و كانيها بوده و تنها شش مورد از آن مربوط به فرايندهاي طبيعي مؤثر در جريان بيابانزايي است .
در سطح جهاني اينگونه اقدامات از اعمال فعاليتهاي آمايش سرزمين بر مبنای دانش تطبيقی بومی به همراه سرمايههای مالی و فنآوري اندک تا استفاده از فناوریهای پيشرفته و نسبتاً پرهزينه گسترده شده است. اجرای عمليات با استفاده از فناوريهاي پرهزينه و پيشرفته امکانات جديدی را در افزايش توليد در مناطق خشک و معيشت نسبتاً بهتر و پايدار و همچنين رفاه بيشتر براي اين مناطق ايجاد میكند. البته در حالي که شواهد مشخصی از موفقيت فناوریهای بکار رفته و تطبيقی وجود دارد، مواردی نيز از شکست و ناکامی به چشم میخورد. اين ناکامیها غالباً بيشتر از توفيقات و پيروزيها و كاميابيها در معرض ديد عموم قرار گرفتهاند و به نظر میرسد باورهاي رايج بر اين اساس است که بسياری از اقدامهاي تجويزی آمايش سرزمين نتايج مطلوبی به دست نداده و يا در کاهش فقر شکست خورده و يا حتا موجب افزايش آن شده است. در كشور ما اساساً و به طور عملي، برنامهريزي بر مبناي دانش آمايش سرزمين انجام نشده و در انجام فعاليتها عموماً ملاحظات و مصلحتسنجيهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و بخشينگريهاي قوميتي دست بالا را داشته است. لذا اجرای تجویزی اقدامات و فناوریها با اقبال مردم محلي و بهرهبرداران از منابع آب و خاك همراه نبوده است. ميتوان گفت كه در بيشتر مناطق كشور هنوز فرصتها و امکانات اقتصادی كه بتوان از آنها در بهبود وضع معیشتي مناطق خشک بر مبنای تولید اراضی (فقرزدايي) بهره جست، وجود دارد؛ مشروط بر اینکه استفاده از پیشرفتهای مبتني بر فناوري جديد با مباني سياسي و محیط اجتماعی هماهنگ و همسو باشد. در صورت رفع محدودیتهای اجتماعی و سیاسي در مناطق خشک، تا زمانی که منابع توليد پایه بیش از ظرفیت خود مورد بهرهبرداری قرار نگیرند به كارگيري فناوريهاي نو ميتواند مؤثر باشد. باید توجه داشت که هيچگونه فناوري براي افزايش پايدار قابليت توليد در مناطق خشك فراتر از توان ذاتي منابع توليد سرزمين وجود ندارد. بنابراين، در نقاطي كه محدوديت قابليت توليد پايدار اراضي به وجود آمده است و در نقاط ديگري كه اين انتظار به دليل افزايش پيشبيني شده جمعيت وجود دارد، قابليت توليد كاهش و خطر بيابانزايي و يا متعاقب آن فقر افزايش خواهد يافت. زماني كه قابليت توليد محدود مناطق خشك كاملاً مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد و نميتواند به قيمتي منطقي افزايش يابد، حفظ رفاه تنها در صورت ايجاد درآمد اضافي مورد نياز از طريق شغلهاي جايگزين مستقل از قابليت توليد اراضي مناطق بدست خواهد آمد. اين گونه مشاغل جايگزين فشار مضاعفي بر منابع اراضي اعمال نخواهند كرد، و بنابراين موجب افزايش درآمد گرديده بدون اینکه به منابع پایه تولید آسیب وارد نماید و لذا موجب افزايش خطرات بيابانزايي نمي گردند.
البته اين مسير «معیشت جایگزین» مستلزم سرمايهگذاري در دو بخش زيربناهاي فيزيكي و ظرفيت انساني است و وجود سياستي حمايتي و محيط اجتماعی مناسب براي اجراي موفقيتآميز آن حياتي است. چنين محيطي براي بهبود پايدار توليد اراضي سودمند است. بنابراين ضروري است سرمايهگذاري در يك محيط حمايتي از نظر اجتماعي، سياسي و اقتصادي در اسرع وقت صورت گیرد و توجه داشت بهرهبرداري و سرمايهگذاري در معیشت جایگزین مقدم بر افزايش بيشتر رشد جمعيت که مختلکننده پایداری تولید است، صورت گیرد. اميدبخشترين مسير كاهش فقر و دستيابي به پايداري و استمرار تولید در مناطق خشك روستايي اتخاذ هر دو مسير به شكل همزمان است. یعنی بكارگيري اقدامات در جهت بهبود منابع پایه تولید و افزايش پايدار توليد و اتخاد يك ابتکار عملي به منظور ایجاد و توسعهي معیشتهای جایگزین پايدار و مستقل از قابليت توليد اراضي.
5- امكانات اقتصادي مبتني بر قابليت توليد اراضي
1-5- جنبه هاي فني
اقدامات موفقيتآميز سنتي اما در حال رشدي كه با تركيب گونههای مختلف محصولات کشاورزی و شكلهاي مختلف تولید (سامانههاي اگروفارستري، اگروسيلويكالچر، سيلوي پاستورال و آكوكالچر) به ايجاد همگرايي به جاي رقابت پرداخته، بايستي مورد توجه و تشویق بيشتر قرار گيرند. اين اقدامات و تمهيدها ميتوانند با زراعت حفاظتي و استفاده از شيوه كاشت تناوبی، تركيب محصولات با عمق ريشههاي متفاوت و ايجاد پوشش خاك در طول سال، زراعت با كمينهي شخم و یا کشت و کار بدون شخم كه موجب افزايش مواد آلي خاك و ظرفيت نگهداری آب، كاهش تبخير، افزايش بهرهوری آب و حفظ تنوع زيستي خاك ميشود، تركيب يابند. در کشور ما هزینههای بالای تولید محصولات کشاورزی و دامی اعم از هزینههای کارگری و نهادهها مثل کود، سم و بذور اصلاح شده به شدت سودآوری در این بخش را دچار مشکل كرده است. لذا یافتن جایگزینهای ارزانتر مثل افزایش تشكيل و حفاظت از مواد آلي خاك با مدیریت صحیح مزرعه، تركيب دامداري و زراعت به عنوان دو ركن اساسي توليدات كشاورزي، استفاده از كودهاي گياهي ـ حیوانی، استفاده از گياهان تثبيتکننده ازت و انتقال مواد آلي و ضایعات قابل پوسیدن از بومسازگانهاي مجاور و مناطق كاشته نشده کمک شایانی در افزایش استعداد تولید میكنند. همین طور ايجاد سامانههاي آبگير مانند برجستگيهاي جوی و پشته و احداث تراسهاي هلالی هرچند مستلزم كار فشرده و متمركز هستند، اما موجب افزايش بهرهوری از باران ميشوند.
استفاده از فناوری در بهبود انتقال و بهرهوری از آب، مثل آبياريهای تحت فشار، آبیاری قطرهاي سطحي و زيرسطحي، کاربرد پوششهای پلاستيكي كه با كاهش هدر رفت آب از طریق نفوذ عمقی و کاهش تبخير و كنترل ميكرواقليم در اطراف محصول امكان بهرهوری بیشتر از آب را فراهم كرده و موجب كاهش تبخير ميشوند؛ راهکارهای جدیدی هستند که افزایش تولید را در بر خواهند داشت. اين اقدامات از پوشاندن رديف محصولات كمارتفاع با پلاستیک تا پلاتهاي درون گلخانهها كه محصولات، نسبتاً از محيط بيرون جدا شده و تحت كنترل شرايط زيستمحيطي داخلي هستند، متفاوت است. كارايي بدست آمده از آب و بهرهبرداري اراضي موجب كاهش فشار بر منابع تولید پايه ميشود. اين تمركز موجب افزايش محصول در هر واحد سرمايهگذاري شده كه شامل زيربناي فيزيكي و كارمايه براي تهويه و خنك كردن است. بنابراين بايستي محصولات ارزشمندي جهت جبران آن كاشته شوند.
نكتهي حايز اهميت آن است كه اين توليد گلخانهاي محصولات در مناطق خشك به دو علت فيزيكي / اقليمي ميتواند حتا سودمندتر از اراضی غير خشك باشد. آن دو دليل عبارتند از: تشعشعات بالا به دليل ابرناكي كم مناطق خشك و دماي ميانگين بالاتر زمستان كه در ارتباط با دماهاي رايج در مناطق غير خشك همجوار هستند. افزون بر آن، منافع سرمايهگذاري در يك ميكرومحيط ايجاد شدهي مصنوعي كه متفاوت از طبيعت پيرامون است، زماني كه در اراضي بسيار خشك و يا خشك اجرا ميشود، بيشتر از اراضي نيمه خشك و يا خشك نيمه مرطوب است.
فناوریهای بهرهوری از مراتع در مناطق خشک با محصولات زراعی کاملاً متفاوت است. حتا پيشرفتهترين فناوري آبياري اراضي خشك نميتواند در جهت افزايش قابليت توليد مراتع اراضي خشك اجرا شود. از اين رو، راهبردها و راهكارهاي مديريت مطلوب مرتع در زمان بارش اندك، تنوع باران وخشكسالي ميتواند شامل مجموعه تمهيداتي چون: فروش دامها به محض بروز خشكسالي، كاهش تعداد دامهاي غير مولد،گسترش مناطق موجود جهت چرا با اجتناب از گسترش بيش از حد، از شير گرفتن و فروش زودتر دام، خريد علوفه تكميلي باشد. از سوي ديگر، اصولاً به دلايل متعددي دامداري در مناطق خشك با اتكاي كمتر و يا عدم اتكا به چراي باز و به عبارت ديگر دامداري بسته غالباً سودمندتر است. پراكندگي آبشخورها، تبخير بالا و پوشش ضعيف مراتع مناطق خشك باعث ميشود مزيت نسبي دامداري به شيوه بسته، نسبت به دامداري آزاد به مراتب بالاتر رود؛ زيرا در دامداري آزاد علاوه بر هدر دادن مقدار زيادي از كارمايه مصرف شده توسط دام، معمولاً به دليل عدم رعايت ظرفيت قابل برداشت به منابع گياهي و آب و خاك نيز خسارت وارد ميشود. لذا ايجاب ميكند تا دولت، اعتبار لازم براي هزينه جبراني اصلاح و بهبود مراتع را به طور مستقيم در اختيار اين سامانههاي جايگزين (دامداري بسته) قرار داده تا در رواج بيشتر آن گامي اساسي برداشته باشد.
2-5- قابليت توليد اراضي به عنوان يك فرصت اقتصادي
هيچ كدام از اقدامات فوقالذكر تازه نيستند و در عين حال به شكل گستردهاي اجرا نميشوند. تبديل آنها به فرصتهاي اقتصادي و افزايش رفاه مردم روستايي مستلزم اقدامات اجتماعي و سياسي شامل برنامهريزي، سازماندهي، تأمين ابزارهاي مالي، بازاريابي، دانش و اولويت دهي است.
1-2-5- برنامهريزي
مراحل اين برنامهريزي عبارتند از:
• ارايه برنامهريزي آمايش سازگار با شرايط زيستمحيطي (از طريق شناسايي مناطق اگرو ـ اكولوژيكي يا معيار خشكي) و مطابق با آرايش اجتماعي فرهنگي و اقتصادي منطقه باشد.
• تقويت آمايش سرزمين برنامهريزي شده، اصلاحات اراضي و تدوين مقررات مربوط به توزيع عادلانه آب در سرزمين به منظور ارتقاء اجراي مسئولانه و ايجاد انگيزه براي سرمايهگذاري درازمدت
• تشويق همكاريهاي داوطلبانه و مشاركت در تأمين و تقسيم هزينهها بين بهرهبرداران كه موجب تسهيل اجراي امور ميشود
• افزايش هماهنگي ميان سازمانهاي دولتي كه در ارتباط با توسعه روستايي و تدوين سياست هاي اجتماعي و اقتصاد كلان فعاليت ميكنند.
2-2-5- ابزارهاي مالي
ابزارهاي مالي را ميتوان در موارد چهارگانهي زير خلاصه كرد:
• برقراري ارتباط سوبسيدها با تعهدات پيشبيني شده براي بهرهبرداران اراضي در راستاي مشاركت و سرمايهگذاري درازمدت
• تأمين خطوط اعتباري براي كشاورزان براي تلفيق با سامانههاي توليد، ابداعات تكنولوژيكي و زيربناي آبياري،مديريت آب، ذخيره توليدات و دامداري
• ايجاد سامانهي تعرفهي عادلانه براي واردات كالاهاي كشاورزي و تعيين قيمتهاي تضميني براي كالاهاي كشاورزي اساسي براي توليدكنندگان از طريق ايجاد بازار و كنترل قيمت و حفاظت از توليدكنندگان در مقابل اثرات منفي جهانيسازي و ارايه منافع و فرصتهاي مؤثر در آينده
• بسيج حمايت محلي، ملّي و خارجي از بخشهاي خصوصي و عمومي با استفاده از ابزارهاي متنوع مالي و ساز و كارهاي مالي نوين براي سرمايهگذاري مطابق با نيازهاي جمعيت محلي نظير سرمايهگذاري، كمكهاي بلاعوض، امتيازات، اعتبارات و اعتبارات خرد و تسهيلات بانكي (كه به چرخش سرمايه از طريق تأمين وام، دريافت باز پرداخت وام و سپس تأمين وامهاي بيشتر ميپردازد).
3-2-5- بازاريابي
منظور از بازاريابي عبارت است از:
• توسعه واحدهاي صنعتي فرآوري محصولات كشاورزي
• توسعه ساز و كارهاي برقراري ارتباط توليدكنندگان با بازار، زيرساختهاي ذخيرهسازي و حمل و نقل كالا و جريان اطلاعات بازار براي تطبيق عرضه با تقاضا
4-2-5- افزايش دانش
افزايش دانش و ظرفيتسازي اطلاعاتي از راههاي زير امكانپذير است:
• سرمايهگذاري در تحقيقات و ترويج كشاورزي محلي همزمان با پيگيري پيشرفتهاي علمي و استفاده از فناوري اطلاعات، بازديد و تبادل نظر و تعاملات حرفهاي بين توليدكنندگان
• توسعه و انجام پايش شفاف و ارزيابي اقليمها، خاكها، قابليت توليد اراضي، نهادهها و توليدات كشاورزي، شاخصهای آماربرداري جمعيت و رفاه افراد در مناطق روستايي و اجراييكردن نتايج براي ذينفعان از جمله بهرهبرداران مستقیم اراضي
• انتقال اطلاعات به بهرهبرداران اراضي به منظور توسعه دانش و تقويت مهارتهاي آنها به منظور تطبيق با فناوريهاي نوين با شرايط خاص خود. اين امر ميتواند از طريق خدمات ترويجي، ايجاد آموزشهاي ميداني دامداران و كشاورزان، بازديدهاي متقابل از مزارع و بهبود آموزش در تمامي سطوح در مناطق روستايي تحقق يابد.
5-2-5- اولويتدهي
شناسايي و اولويت دهي بخشها و زمينههاي مورد نياز از طريق چهار مورد زير امكانپذير خواهد بود:
الف) بكارگيري سامانه پايش و ارزيابي: قراردادن نقشههاي ژئوـمرجع فقر و جوامع با رفاه كم بر روي نقشههاي تخريب سرزمين و بيابانزايي و سپس قراردادن آنها بر روي نقشههاي خشكي و اگروـ اكولوژيكي
ب) تعريف مناطقي كه فقر وتخريب قبلا در آنجا رايج بوده، و متمايز كردن آنها از مناطقي كه در معرض خطر تخريب قريبالوقوع هستند و در آنها ظاهراً بهرهبرداري پايدار صورت ميگيرد.
ج) ارزيابي اينكه كدام يك از زمينهها و بخشهاي اجتماعي ـ اقتصادي بيشترين فايده را از سرمايهگذاري در تأمين امكانات اقتصادي سازگار با شرايط اجتماعي و زيستمحيطي خواهند برد.
د) كمك به مردم با درآمد كم و حاشيهنشينان در دسترسي به ابزارهاي حفاظت و حمايت قانوني به منظور كاهش در حاشيه قرار گرفتن و عدم امنيت آنها.
6- امكانات اقتصادي مستقل از قابليت توليد اراضي ـ معيشتهاي جايگزين
اراضي خشك از ويژگيهاي متعدد طبيعي به همراه پتانسيل توسعهي امكانات اقتصادي برخوردار هستند كه غالباً بيشتر از قابليت توليد اراضي است. اين ويژگيهاي خاص در مناطق غير خشك نسبتاً به مقدار كمي تأمين ميشوند، به طوري كه مردم شاغل در مناطق خشك را از اين جهت در رقابت بهتري نسبت به شاغلين در مناطق غيرخشك قرار ميدهند. اين ويژگيها به راحتي كمبودي كه از پايين بودن پتانسيل توليد كشاورزي در مناطق خشك وجود دارد را جبران ميكند. تنها تفاوت آن در اين است كه اهميت اين ويژگيها در مناطق خشك هنوز كاملاً شناسايي نشدهاند، ولي قابليت توليد كشاورزي مناطق غير خشك قبلاً شناسايي و مورد بهرهبرداري قرار گرفتهاند.
مهمترين اين ويژگيها عبارتند از تأمين متمركز، گسترده و پيوستهي آفتاب و وفور فضاي خالي خاكي و بدون معارض در اراضي خشك. اين ويژگيها به توسعهي كارمايهي خورشيدي، پرورش تؤام آبزيان و كشاورزي، بومگردي (اكوتوريسم) و امكانات اقتصادي جنگلكاري پرداخته و در نتيجه به تأمين معيشتهاي جايگزين در مناطق روستايي اراضي خشك كمك ميكند. گزينههاي يادشده به همراه دورنماي زيستي و حفاري معدن گرچه پيشتر هم در مقياسي كوچك يا بزرگتر انجام ميشدند، امّا هنوز به ظرفيت بالقوهي كامل خود دست نيافتهاند. به همين دليل است كه به تازگي در شمار گزينههاي نسبتاً راهبردي و اميدبخش قرار گرفتهاند. شناسايي امكانات معاش جايگزين در مقياس وسيع همانند امكاناتي كه هنور براي معاش سنتي بر مبناي قابليت توليد اراضي وجود دارد، بستگي زيادي به درجهي رواج یک محيط توانمند اجتماعي و سياسي دارد. زماني كه اين امر در جايگاه خود قرار گيرد، مسيرهاي توسعه ناشي از امكانات اقتصادي به منظور معاشهاي جايگزين سنتي بر مبناي اراضي و بر مبناي غير اراضي بايستي به شكل همزمان اجرا شوند.
به علاوه، زمانی که معيشتهاي جايگزين مستقر شدند، بخشی از درآمد ایجاد شده توسط آنها میتواند مجدداً در راستای توسعهي بیشتر امکانات معاش در تقويت و توسعه مباني و زيرساختهاي قابلیت تولید اراضی سرمایهگذاری شود.
1-6- توسعه بهرهبرداري از كارمايه خورشیدی
نیروگاههای تولید كارمايه خورشیدی تا این اواخر مورد اقبال کمی از سوی تولیدکنندگان كارمايه بودهاند، به طوري كه صحبت از توسعه و بهرهگيري از كارمايه خورشيدي خصوصاً در كشوري مثل ايران كه بر روي دريايي از سوختهاي فسيلي قرار گرفته، با بي مهري و كمتوجهي دوچندان مواجه بوده است. ولي با افزايش قيمت اين سوختها از يك سو و توجه جامعهي جهاني به كاهش جدي مصرف سوختهاي آلاينده از سوي ديگر، ميتوان انتظار داشت كه در آيندهاي نزديك - با توجه به نقش فزایندهاي كه كارمايه خورشيدي در تولید جهاني كارمايه به دلایل اقتصادي، زیستمحیطی و حتا امنیتی ایفا خواهد كرد - دولتها ناگزيرند حساب جداگانهاي براي بهرهگيري از اين منبع نيرو قايل شوند.
اراضی خشک ايران به حد کافی وسیع هستند و در عين حال بخش وسیعی از آنها در معرض نور خورشید قرار دارد. بنابراين، به راحتي ميتوان سامانههاي متمرکزسازی نور را در آنها عملی كرد. به سخني ديگر، در سرزمينهاي خشك كشور، يعني در پهنهاي كه قابلیت تولید و توان رويش اراضی با افزایش خشکی کاهش نشان ميدهد، کارایی تولید كارمايهي خورشیدی با فزوني درجهي خشکی افزایش مییابد. اين همان چالشي است كه در صورت نگاه خردمندانه ميتواند به فرصت بدل شود. به ويژه آن كه در اغلب مناطق كويري و بياباني كشور نه مستثنيات قابل توجهي وجود دارد و نه اصولاً كسي ادعايي در مورد آن خواهد داشت. با توجه به بررسيهاي اجمالي انجام شده، چهاردرصد سطوح بیابانهای قابل دسترس جهان (اراضی خشک و بسیار خشک) میتوانند به تولید كارمايه خورشيدي سالانهای بپردازند که معادل با مصرف جهانی كارمايه با هزینهای قابل توجه و تأمين درآمد مداوم خواهد بود (Kurokawa, 2003).
ارزش اقتصادی این منبع كارمايه تمیز و تجدیدشونده با توجه به اثرات مضر گرم شدن كره زمين در حال افزایش است و این در حالی است که کاهش ذخایر سوختهای فسیلی و نیاز به كارمايه امري مسلم است؛ واقعيتي كه بيگمان، موجب افزایش بهبود فناوریهایی خواهد شد که سبب تولید، استفاده محلی و صادرات كارمايهي خورشیدی به عنوان یک کالای تولید شده در اراضی خشک میشوند. به علاوه، بهرهبرداری محلی از كارمايهي خورشیدی در مناطق خشک موجب کاهش بهرهبرداری بیش از حد از پوشش گیاهی براي بیوگاز و خطر آن برای قابلیت تولید اراضی میشود.
2-6- پرورش آبی
همان گونه كه ميدانيم، قابلیت تولید زيستشناختي مستلزم وجود دو عنصر حياتي، يعني: آب و نور است. پرسش اين است كه آیا وفور نور در سرزمينهاي خشک، میتواند به جبران کمبود آب بپردازد؟
کمبود آب در مناطق خشك، ناشي از ريزشهاي آسماني اندكي است كه در اثر وجود پتانسيل تبخير و تعرق بالا تشديد هم ميگردد. امّا گیاهانی که در آب زندگی میکنند، تعرق ندارند. جلبکهای میکروسکوپی آبی که بسیاری از آنها از ارزش غذایی، دارویی و صنعتی زیادی برخوردارند، به جذب نور پرداخته و موجوداتی مؤثر در تولید زيست توده هستند. زمانی که آنها در کانتینرهای شفاف اما ضد تبخیر پرورش مییابند به استفاده کامل از نور فراوان خورشید براي تولید متمرکز زيستتوده خود میپردازند و در این حال نیاز آبی آنها کاهش مییابد. تعدادی از گونههای بسیار کوچک جلبک که قبلاً ثابت شده برای پرورش در اراضی خشک مناسب هستند به تولید مواد شیمیایی میپردازند که در بازار جهانی مورد نیاز است. كشاورزي تلفيقي زراعت و پرورش ماهي اخيراً در بخشهاي عمدهاي از مناطق خشك رواج يافته كه بعضاً درآمدزايي آنها بيشتر از كشت اصلي است. لذا پرورش آبی در اراضی خشک، سازگار با محیط زیست، به طور بالقوه پایدار و امیدبخش از نظر اقتصادی است. بهرهبرداری از ذخایر طبیعی ماهی به حد نهايي خود نزدیک است، تقاضای جهانی تحت پروتئین آبی غیر دریایی در حال افزایش است و تولید و پرورش آبی هنوز به پتانسیل درخور خود دست نیافته است.
3-6- گردشگري
اشتیاق و اقبال فزایندهي مردم خصوصاً شهرنشينها به استفاده از مناظر طبيعي خلوت و پاکیزه و علاقه عموم به سرمایههای معنوی، فرهنگی، تاریخی و زیبای منحصر به فرد بسیاری از سرزمينهاي خشک، ظرفيت ايجاد اشتغال بالايي را در اين مناطق فراهم آورده است. با توجه به اینکه گردشگري به يك عامل اقتصادی مهم و بزرگترین کارفرما در بسیاری از کشورهای در حال توسعه بدل شده است، در واقع ميتواند به فرصتی اقتصادی و مزيتي ارزشمند براي افزايش درآمد سرانهي روستانشينان بياباني و مناطق مجاور آن درآيد.
به طور مشابه جاذبههاي حيات وحش، تنوّع زيستي و چشماندازهاي ديداري ناهمتاي مناطق كويري در اراضي خشك، عمدهترين گرانيگاه از منظر ملاحظات صنعت رو به رشد بومگردي است. به اين دليل كه بخش عمدهاي از مساحت سرزمينهاي خشك، فاقد رويشگاههاي جنگلي و پوشش گياهي بسيار متراكم و در نتيجه فاقد موانع براي بررسي حيات وحش است. به عنوان مثال، از پارك ملّي كوير ايران ميتوان ياد كرد كه بازديدكنندگان در آن به راحتي ميتوانند گلههايي از جبير (آهوي ايراني) را مشاهده كنند. اين امر موجب افزايش ارزش جوامع روستايي و كشاورزي جنب اين سرزمينها و ارتقاء انگيزه حفظ معاش روستايي نيز ميشود. محدوديتهاي گردشگري در مناطق خشك، آسيبپذيري آن به دليل عدم ثبات محلي و وخامت امنيت، هزينهي سفر به دليل دوردست بودن و جدا بودن آنها و اقليم بد، مستلزم كارمايه و آب زياد در تسهيلات مسكوني است.
مسأله كارمايه ميتواند از طريق راه حلهاي ساخت و معماري براي گرمايش و سرمايش و استفاده از كارمايهي خورشيد مورد توجه قرار گيرد. تقاضاي آب قبلاٌ موجب تسريع بهبود فناوريهاي بازيافت و بهرهبرداري مجدد از هرزآب و نمكزدايي آب در اراضي خشك شده است. به هر حال، آشكار است كه در اين حوزه، نيازمند سرمايهگذاري و عنايت بيشتر مقامات دولتي و محلي هستيم؛ رخدادي كه با فعالشدن كميتهي ملّي طبيعتگردي و كويرنوردي با همكاري سه ارگان ميراث فرهنگي و گردشگري، جهاد كشاورزي و سازمان حفاظت محيط زيست، ميتوان به حصول آن در ايران اميد بيشتري داشت.
4-6- دورنمای تنوع زیستی در اراضی خشک
در حالی که زيستبومهاي گرمسیری بسیار غنی از نظر تنوع زیستی به تأمين بخش عمدهای از ترکیبات گیاهی و یا سایر ترکیبات در درازمدت میپردازند، دورنمای زیستی به تولید محصولات با مزيت نسبي بالاتر در اراضی خشک نسبت به سایر زيستبومها توجه دارد. هرچند ميپذيريم كه تنوع زیستی سرزمينهاي خشک و شمار گونههاي گياهي و جانوري ساكن در آن، به مراتب کمتر از مناطق مرطوب و يا حارهاي است، اما هنوز از بين 25 زيستگاه مهم تنوع زیستی در جهان، 8 منطقه در سرزمينهاي خشک قرار دارند. دو ویژگی موجب جذابیت اراضی خشک از نظر زیستی میشود:
نخست آن كه دستكم منشأ 30 درصد از گیاهان مهم جهان، در اراضی خشک قرار دارند و همچنان میزبان اجداد و خویشاوندان آنها هستند که میتوانند براي اصلاح بیشتر گیاهان غذایی در سراسر جهان بکار روند.
دوّم اين كه بسیاری از گونههای سرزمينهاي خشک توسط مردم ساکن این اراضی براي مقاصد دارویی و آرایشی و یا به شکل ادویهجات مورد استفاده قرار میگیرند. به سخني ديگر مواد مؤثرهي گياهان مستقر در مناطق خشك به مراتب بيشتر از همتايان آنها در ديگرزيستاقليمهاي مرطوب است؛ واقعيتي كه پژوهشهاي دامنهدار بلال و اسپرينگل (1996) نيز آن را تأييد كرده است .
بنابراین دورنمای زیستی میتواند به ایجاد درآمد اساسی و مؤثری در کاهش فقر روستایی منجر شود. این مهم مشروط به این خواهد بود که ساز و کارهای اجتماعی و سیاسي مناسب براي تضمین هدایت درآمد به سمت مردم روستایی اراضی خشک در جایگاه خود قرار گیرند.
5-6- صنایع استخراجی
بسیاری از اراضی خشک از نظر منابع غیر قابل تجدیدشونده نظیر نفت، گاز و كانيهاي فلزي، غنی هستند. سایر صنایع استخراجی، اغلب در ردهي کانیهاي غيرفلزي (به طور مثال سولفات سديم) هستند که به عنوان ذخایر جامد به دلیل شرایط محيطي خشک رسوب میكنند. به رغم غنای نسبی آنها از نظر منابع قابل استخراج، استخراج معدن در اراضی خشک و صنایع استخراجی سهم کمی در فقرزدایی مناطق روستایی دارد. به علاوه، شيوهي استخراج كنوني آنها غالباً موجب تخریب محيط زيست محلي و یا حتا منطقهای شده که غالباً کاهش رفاه و بهزیستی افراد محلی را به دنبال دارد. نمونهي اين معادن و وضعيت نابسامان زيست محيطي را كه ايجاد كردهاند در كوير ميقان اراك و اطراف سمنان ميتوان مشاهده كرد. استخراج معادن و منابع قابل استخراج در اراضی خشک میتواند به فرصتهای اقتصادی تبدیل شود. به طوريكه صنایع استخراج معادن در راستای توسعه پایدار اراضی خشک قرار گيرد و به عنوان محل تأمين سرمايه براي توسعه روستایی مناطق خشک و ریشهکنی فقر قلمداد شود. در عين حال پایبند به تعهدات و مقرارت زیستمحیطی كشور، اتحادیه جهانی حفاظت (IUCN) و کنوانسیون مقابله با بیابانزایی ملل متحد (UNCCD) باشد و موازين آنها را در سرزمينهاي خشک لحاظ كند.
7- نتيجهگيري
هرچند برخي تنگناهاي اقليمي و محدوديتهاي طبيعي، سبب شده تا توان رويش در سرزمينهاي خشك از ديگر همتايان مرطوبتر آنها كمتر باشد؛ با اين وجود، چنانچه قوانين حاكم بر اين زيستبومها به خوبي شناخته و درك شود، ميتوان با اعمال برنامهها و تمهيداتي متناسب با ويژگيهاي بومشناختي اين مناطق، هم پايداري حيات و چشماندازهاي طبيعي آن را تضمين كرد و هم بومنشينان ساكن در اين مناطق را از رفاهي درخور و متناسب با ارزشهاي ناهمتاي سرزمينهاي خشك بهرهمند ساخت. گواه اين دريافت آن است كه هماكنون كشورهاي متعددي را در جهان ميشناسيم كه اغلب وسعت آنها در قلمرو سرزمينهاي خشك قرار گرفته است، اما به هيچ وجه فقير نيستند؛ در عوض، ميتوان كشورهايي را برشمرد كه حتا يك وجب بيابان ندارند، اما به شدت فقيرند. به كلامي شفافتر، آنچه كه كشور و مردمي را ثروتمند يا فقير ميسازد، ويژگيهاي طبيعي آن كشور نيست، بلكه نوع نگاه و شكل استفادهاي است كه مردمان هر ديار براي بهرهمندي از مواهب طبيعي خويش و تبديل تنگناها به فرصتها به كار ميگيرند.
فرازناي سخن آن كه به قول داگلاس نورث: «سرمايههای ما در چاههای نفت و يا در بانکها نيست.» اگر بتوانيم سرمايههاي واقعي اين بوم و بر مقدس را به درستي تشخيص داده و در راه اعتلا و پويايي آنها گام برداريم، بي هيچ ترديدي، فقط جاذبههاي استثنايي لوت و پهنهي اهورايي كوير حاجعليقلي دامغان، ميتواند نه فقط نيازهاي روستانشينان مناطق خشك كه همهي ايرانيان را از اتكاء به درآمدهاي نفتي بينياز سازد.
Drylands of Iran and their opportunities
Abstract
Undoubtedly, the constitutional organizations of Iranian natural resources in three fields of research, extension, and executive with four decades active presence in the vast areas of Iran's drylands achieved valuable, recommendable, experienced know-how. These experiences could certainly help local communities to subsist mainly upon sources other than low productive biological resources of vast degraded lands of desert. Since, drylands do not benefit from a high potential natural resources base, and often they are less productive than many other land areas, it cannot support the daily subsistence of the local people. Even hard effort could not afford to increase this low bio-product potential to support rural and marginal land communities completely. Therefore, in addition to put such attempt to increase bio-product potential of the drylands, it is needed to seek and introduce alternative economic opportunities. These adopted alternative opportunities should be capable to provide pedestals for self-sustained livelihoods and in favor of sustainability of further dryland development and conserve the unique biodiversity of desert.
In spite of the risk of desertification and low productivity coming mostly from the natural characteristics of drylands, fortunately, most drylands of Iran, do offer tangible economic opportunities. Should these opportunities alleviate the poverty, provide sustainable livelihood, and promise the sustainability of the development of drylands, an integrated efficient management is essential. For instance, in this paper we catch the attention of decision takers to some applicable proposals to increase bio-product potential through land use planning, developing systems for truthful duty for import, encouraging the production of bio-product substances by providing some subsidiary funds, and promoting extension of achievements. In economic opportunities independent from bio-product potential of land, capturing the new and safe sources of energy, aquaculture and fishery, development of tourism industry, especially eco-tourism and using benefit of mining in desert area for supporting local people are remarked.
8- گرفتگاهان
- بلال، احمد عصمت و ايرينا اسپرينگل. 1996: ارزش اقتصادي تنوع گياهي در محيطهاي خشك (برگردان بهرام معلمي، 1375). تهران. فصلنامه طبيعت و منابع، ش 5، ص 39-33.
FAO. 2004: Carbon sequestration in dryland soils WORLD SOILS RESOURCES REPORTS 102, Rome.
Kurokawa, K., (ed.). 2003: Energy from the Desert. Feasibility of Very Large Scale Photovoltaic Power Generation. (VLS-PV) Systems. Tokyo: Tokyo University of Agriculture and Technology.
Millennium Ecosystem Assessment. 2005: Ecosystems and Human Well-being Synthesis. Island Press, Washington, DC.
NRCS. 2006: Human Induced Land Degradation is Preventable Through Understanding and Remediation of the Underlying Causes [Online] http://soils.usda.gov/use/worldsoils/landdeg/degradation.html.
U.N. 1994: United Nation Convention to Combat Desertification UNCCD. United Nation Environment Program (UNEP), Geniva.
UNEP. 1992: World Atlas of Desertification, Nirobi.
UNEP. 1997: World Atlas of Desertification, 2nd edition., p. 182pp, In N. Middleton and D. Thomas, eds., London: UNEP.