چنين است كه ديگر ابعادِ فقر از جنبة شاخص­هاي انساني (حوزة فرهنگ، سياست، اجتماع و ... ) پديدار ‌شده و منظرِ نويني براي نگريستن به مفهوم زيستن و كيفيت حيات گشوده مي‌شود. بر پاية چنين دانستگي است كه براي نخستين بار از دانش‌واژة نويني به نام «زيست‌‌سالاري» يا بيودموكراسي، سخن به ميان آمده و بر اين آموزه پاي مي‌فشارد كه: «ارزش و اهميت تمامي اشكال تنوع حيات مورد احترام بوده و حفاظت از اندوخته‌هاي ژني و منابع‌طبيعي، مي‌بايست همواره در اولويت نخستِ طرحهاي توسعه قرار داشته باشد (زاهدي، 1380) بنابراين، ديگر نمي‌توان و نبايد به كاركرد و مفهوم سنتي توسعة پايدار: «توسعه‌اي كه منابع تجديد‌ناپذير را تخريب نمي‌كند و در درازمدّت قابليت تداوم دارد.» بسنده كرد؛ چرا كه توسعة پايدار از معنايي گسترده‌تر و جهان‌شمول‌تر برخوردار بوده و هر فرايندي را كه: «به دگرگوني انديشة آدميان مي‌انجامد و آنها را آمادة ارتقاء در پذيرش مسئوليتهاي اجتماعي مي‌كند»، در بر مي‌گيرد؛ دريافتي كه خود ريشه در باوري ديرينه و اصيل دارد، باوري كه معتقد است: «توسعة واقعي آن چيزي است كه در انديشة آدميان رخ دهد، نه آنچه كه در انبارهاي گمرك، تالارهاي مد و يا زرق و برق تبليغات شهري قابل مشاهده است[1] ». بي‌دليل نيست كه يك انديشمند معاصر با صراحت مي‌گويد: «هيچ تحول يا انقلاب سياسي، اجتماعي و اقتصادي در قرن اخير نتوانسته است، همچون تحولات زيست‌محيطي بر رفتار و بينش انسانها تأثير بگذارد  ( ,McCormic1995)».



1 به نقل از پايگاه اينترنتي اجلاس زمين در ژوهانسبورگ آفريقاي جنوبي (سپتامبر 2002):

 http://www.johannesburgsummit.org/html/sustainable_dev/sustainable_dev.html