وطن چيست؟
بیا به بزم وطن شور و عشق بر پاكن سبوی غم بشكن می به جام مینا كن
مصطفي بادكوبهاي
نيكآهنگ عزيز مرا به شركت در بازي «وطن» فراخوانده است ... هرچند كه اين روزها دلم به نوشتن نميرود، امّا نميتوانم دعوتش را پاسخ نگويم و از وطني كه ميشناسم برايش ننويسم.
نيكان عزيز!
ماه پيش به بهانهي شركت در چهارمين همايش «مديريت پايدار اراضي حاشيهاي خشك» مهمان پدر بزرگوارت در گربايگان فسا بودم؛ همان پهنهي تفديده و خشكي كه به همت او، پاشايي، اسماعيل رهبر، عطايي و ... اينك به نگيني سبز در دل كوير بدل شده و آبي شيرين براي همهي زيستمندانش از انسان گرفته تا وحوش و نبات فراهم آورده است؛ نگيني كه هنوز كه هنوز است، آن گونه كه بايسته ميبود، قدرش را نميدانيم و پيامش را درك نميكنيم ... ميداني سيد آهنگ كوثر، آن پيرمرد 71 ساله در سپيدهدم بيست و چهارمين روز مردادماه 86 در گربايگان فسا چه كرد؟! رفت به كنار نخستين نهالي كه بيش از 21 سال پيش كاشته بود، قبله را پيدا كرد و در جهت آن شروع به كندن زمين نمود ... آنگاه به مجتبي (پاكپرور) گفت: اگر رفتم، اگر مردم ... پيكر مرا اينجا به خاك بسپاريد ... او حتا براي لحظاتي در قبر خود كندهيِ خويش دراز كشيد و با طنزي كه هميشه در كلامش است و به نيكي به نيكآهنگ عزيزش نيز منتقل ساخته، گفت: ميخواستم به شيوهي خياطها قبر خود را پروو كنم!
راستي چرا كوثر دوست دارد در جايي دور از شيراز و بسيار دورتر از سكونتگاه فرزندان پاكنهادش به خاك سپرده شود؟!
ميخواهم بگويم: وطن جايي است كه به انسان بهانهاي براي انسان بودن بدهد؛ بهانهاي براي روياندن؛ براي دميدن؛ بهانهاي كه اگر نباشد، ناگهان تو را با اين پرسش تلخ مواجه خواهد كرد كه «اگر نبودي چه ميشد؟!»
وطن بايد بهانهاي باشد براي عشق ورزيدن به يكديگر ... همان گونه كه به خانوادهي خويش، به مادر، پدر، همسر، فرزند و همهي كسان خويش عشق ميورزيم ... و آن كسان هستند كه شهر ما و كشور ما و جهان ما را ميسازند.
وطن نبايد دليلي بر جدايي، تعصب و نفرت باشد؛ وطن نبايد بهانهاي براي قتل عام همنوع فراهم آورد؛ همان گونه كه دين قرار نبوده كه چنين كند ... براي همين است كه دلم به درد ميآيد كه چرا در طول تاريخ به بهانهي دين و وطن و عشق بيشترين خونها ريخته شده و بيشترين تجاوزها صورت گرفته است؟!!
نه! من آن وطني را دوست دارم كه دوست داشتنش به همهي زيستمندان عالم براي زندگي بهتر و آرامتر و امنتر كمك كند.
از ديگر دوستاني كه اين صفحه را ميخوانند نيز ميخواهم تا به اين بازي وبلاگي بپيوندند و از وطن بنويسند.