آلدولئوپلد را كه مي‌شناسيد؟ همان فيلسوف طبيعت‌گرايي كه پيشتر در «مهار بيابان‌زايي» از او و منظر نگاهش به جهان وام گرفته‌ام؛ در اين پست مي‌خواهم باز هم به بهانه‌ي او، از پيامدهاي فاجعه‌بار ساخت سدهاي مخزني بر محيط زيست بگويم و بنويسم. لئوپلد در سال 1922 ميلادي، بلم‌راني خاطره‌انگيزي را در دلتاي رودخانه‌ي كلرادو شرح مي‌دهد. او با شور و حزني مثال‌زدني از مناظر زيبايي مي‌گويد كه در اين سفر تكرارناشدني مشاهده كرده است؛ از مردابي سبز، از كهورها و بيدهاي مجنون در بيابان باختري مكزيك، از بلدرچين‌ها، غوغاي حواصيل‌ها، فرار شتابان قره‌غازها، شاه‌ماهي‌هاي ترسو، مرغان ماهي‌خوارآمريكايي، پازردها، اردك‌ها، مرغابي‌ها، گرگ‌ها، آهوها و از پلنگ مشهور و تيزدندان جاگوار، اين سلطان بي‌رقيب دلتا، پنهان‌شده در بين درختان و علف‌زارهاي بلند سخن مي‌راند ... لئوپلد هيچگاه ديگر تا زمان مرگش در 1965 به اين دلتا برنگشت، چرا كه نمي‌خواست ...