رودخانه كلرادو ، ميتواند همان كارون ، كرخه و قرهچاي باشد!
آلدولئوپلد را كه ميشناسيد؟ همان فيلسوف طبيعتگرايي كه پيشتر در «مهار بيابانزايي» از او و منظر نگاهش به جهان وام گرفتهام؛ در اين پست ميخواهم باز هم به بهانهي او، از پيامدهاي فاجعهبار ساخت سدهاي مخزني بر محيط زيست بگويم و بنويسم. لئوپلد در سال 1922 ميلادي، بلمراني خاطرهانگيزي را در دلتاي رودخانهي كلرادو شرح ميدهد. او با شور و حزني مثالزدني از مناظر زيبايي ميگويد كه در اين سفر تكرارناشدني مشاهده كرده است؛ از مردابي سبز، از كهورها و بيدهاي مجنون در بيابان باختري مكزيك، از بلدرچينها، غوغاي حواصيلها، فرار شتابان قرهغازها، شاهماهيهاي ترسو، مرغان ماهيخوارآمريكايي، پازردها، اردكها، مرغابيها، گرگها، آهوها و از پلنگ مشهور و تيزدندان جاگوار، اين سلطان بيرقيب دلتا، پنهانشده در بين درختان و علفزارهاي بلند سخن ميراند ... لئوپلد هيچگاه ديگر تا زمان مرگش در 1965 به اين دلتا برنگشت، چرا كه نميخواست ...
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.