در شماره‌ي ديروز نيويورك‌تايمز، مقاله‌اي وجود دارد به قلم: SOMINI SENGUPTA، مقاله‌اي كه با زبان بي‌زباني هشدار مي‌دهد: روند عقب‌نشيني يخچال‌ها در ارتفاعات 13 هزار پايي هيماليا و نيز در حاشيه‌ي جنوبگان، در ارتفاعات هميشه يخ‌زده‌ي كشور پرو، هيچگاه چنين پرشتاب نبوده است. محاسبات و اندازه‌گيري‌هاي دقيق انجام گرفته، گواه آن است كه در طول سه سال گذشته، دست‌كم سالي 10 متر، يخچال‌هاي هيماليا عقب‌نشيني كرده و آب شده‌اند. همچنين بر پايه‌ي مطالعات ديگري كه دانشمندان هندي بر روي 466 يخچال بزرگ هيماليا در طول سا‌ل‌هاي   1962 تا 2001 ميلادي انجام داده‌اند، مشخص شده كه بيش از 20 درصد از ابعاد يخچال‌ها كاسته شده است. حتا در برخي موارد، مانند يخچال عظيم Parbati مشاهده شده كه تنها در طول 10 سال منتهي به سال 2000، بيش از 60 متر در سال يخچال مزبور عقب‌نشيني كرده است! در پژوهشي ديگر كه دانشمدان دانشگاه ايالتي اوهايو آمريكا آن را انجام داده‌اند، وضعيت به مراتب وخيم‌تر بوده و ميزان كوچك‌شدن ابعاد يخچال‌ها در پرو در طول سال‌هاي 1963 تا 2002 به بيش از 22 درصد رسيده است.
    يادمان باشد كه پيش‌تر در فيلم يك حقيقت ناخوشايند نيز، آمارها و تصاويري تكاندهنده‌اي از روند آب شدن يخچال‌ها در آلپ، پرو، ايتاليا، آرژانتين، سوئيس، كليمانجارو و هيماليا نمايش داده شد و اعلام گرديد كه آب شرب بيش از 40 درصد مردم جهان را كوهستاني تأمين مي‌كند (هيماليا)، كه اينك بيش از هر زمان ديگري نشان داده كه در برابر پديده‌ي جهان‌گرمايي آسيب‌پذير و شكننده است.

    دوستان من!
    در سال 1970 ميلادي، آمارهاي هواشناسي مي‌گويد كه 225 روز يخبندان در آلاسكا وجود داشته است، اين ميزان در سال 2000 فقط به 75 روز رسيده و امروز به مراتب كمتر هم شده است.

    دوستان سبزانديش من!
    در سال 2003 ميلادي آنچه كه حيرت دانشمندان را سبب شد، خبر دست‌يابي ايران به انرژي هسته‌اي يا دستگيري صدام حسين نبود! بلكه مشاهده‌ي شكستن و دونيم شدن بزرگترين و قطورترين پوسته‌ي يخي در قطب جنوب بود!

    هموطن من!
    ما براي نخستين بار، جسد غرق شده‌ي خرس‌هاي قطبي را در اقيانوس منجمد شمالي و جنوبي يافته‌ايم! مي‌دانيد چرا؟! و مي‌دانيد مرگ ماهرترين شناگر قطبي در اثر خفگي در آب، چه حقيقتي را فرياد مي‌زند؟!
    همه‌ي اين زنهارها، خيلي پيشتر از گزارش نيويورك تايمز و ستاده‌هاي ناشي از پژوهش دانشمندان هندي و آمريكايي، در «يك حقيقت ناخوشايند»، به تصوير كشيده شده و با شيوه‌اي مؤثر بيان شده است. امّا ... و امّا ...
    با اين وجود، از جماعت زيست‌محيطي‌هاي وطني، آن گونه كه عليرضا آيينه‌چيان عزيز گزارش داده است، تنها 10 درخواست جدي براي ديدن فيلم واصل شده است.
     اين است درد بزرگ محيط زيست ما؛ اين كه سبزترين آدم‌هاي اين حوزه هم – در خوشبينانه‌ترين شكل ممكن - آنقدر گرفتارند كه حتا در طول يك ماه گذشته نتوانسته‌اند 90 دقيقه وقت پيداكنند و اين فيلم را تماشا كنند و دست‌كم چهار نفر از اطرافيان و آشنايان خويش را با مشاهده‌ي واقعيت‌هاي ساده اما تكان‌دهنده‌ي نهفته در آن، متأثر ساخته و يا با نوشتن چند خط ساده در وبلاگ‌شان، ديگران را نيز به ديدن آن تشويق كنند.
    آيا جز اين است كه بار ديگر بگوييم: از ماست كه بر ماست؟!
    آگر در ميزان ناپايداري سرزمين گوي سبقت را در جهان ربوده‌ايم؛ اگر نرخ فرسايش خاك را به 5 ميليارد تن در سال رسانده‌ايم؛ اگر تالاب «كم‌جان» را «بي‌جان» كرده‌ايم؛ اگر شاهد انقراض بيش از 2 هزار گونه‌ي گياهي و جانوري خود بوده‌ايم؛ اگر فرونشست زمين تا دروازه‌هاي پايتخت پيش رفته و تراز منفي آبخوان در استان فارس به منفي 2 ميليارد متر مكعب در سال رسيده است و اگر كسي پيدا نمي‌شود كه ديگر حتا براي تن رنجور و دردمند گلستان، خجير، سرخه حصار و ... اشكي بريزد؛ از ماست كه بر ماست.
    ما عملاً نشان داده و مي‌دهيم كه كارهاي بسيار مهم‌تري داريم تا پرداختن به دفاع از طبيعت وطن و افزايش آگاهي خويش در اين حوزه.
     آري برادر و خواهر من!
     اين است درد بزرگ سرزمين مادري من و تو و ما ...

     در همين ارتباط
     - آيا روند قهقرايي تالاب‌ها در ايالت نيويورك، مي‌تواند متأثر از جهان‌گرمايي باشد؟ - گزارش تيم واكر در شماره 15 جولاي نيويورك‌تايمز.