«تحليلي بر پيش نويس جديد موافقتنامة کشاورزی سازمان جهانی تجارت» - بخش پایانی
سوّم؛ آيا مسألة ما، ضرورت پيوستن به سازمان جهانی تجارت است؟
هماکنون بيش از 140 كشور كه افزون بر 90 درصد از مجموع مبادلات جهاني را در اختيار دارند، به عضويت سازمان جهانی تجارت درآمدهاند[1]. به سخنی ديگر، به نظر نمیرسد در ضرورت پيوستن به اين سازمان ابهام يا ترديدی وجود داشته باشد. راست آن است که جمهوری اسلامی ايران در همين اجلاس، يعنی پنجمين کنفرانس وزيران سازمان جهانی تجارت که در سپتامبر 2003 در کانکون مکزيک برگزار شد، برای سيزدهمين بار درخواست عضويت خود را مطرح کرد که چون 12 بار ديگر، به دليل مخالفت آمريکا، بررسی اين درخواست در شورای عمومی سازمان به تعويق افتاد[2]. توصيههای آقای کاظمی و همکاران ايشان در مؤسسة پژوهشها نيز در حقيقت ناظر بر اين رويکرد است که چون عضويت در سازمان جهانی تجارت خوب است و آمريکا هم با عضويت ايران مخالف است، پس دولتمردانِ ما چارهای ندارند که برای تأمين منافع درازمدتِ ملّی، هر چه زودتر در ملاحظات سياسی خويش نسبت به ايالات متحدة آمريکا، بازنگری و تجديد نظر کنند. در آن صورت، لابد پس از آنکه آمريکای جهانخوار هم سر عقل آمد و در راهِ عضويت ايران سنگاندازی نکرد، مشکلات بخش کشاورزی مملکت يکي پس از ديگری و به سرعت حل خواهند شد!
امّا به نظر میرسد، حقيقت چيز ديگری باشد؛ تنها در سال 2002 کشورهای شمال بيش از 8/5 ميليارد دلار يارانه به پنبهکارانِ خود پرداخت کردهاند، يعنی دقيقاً برابر با مقدار درآمد حاصل از صادرات اين محصول در بازارهای جهانی، رخدادی که خشم کشورهای فقير توليدکنندة اين محصول در آفريقا را برانگيخت (گروه پژوهشی بررسی متغيرهای کلان، 1382). در چنين بازاری، بخش کشاورزی ما از چه ابزار و حمايتهايي برخوردار است[3]؟ هنگامی که میدانيم سهم بخش کشاورزی از مجموع سرمايهگذاری داخلی، هيچگاه بيشتر از 9/3 درصد نبوده است و همين سهم اندک نيز در عمل به درستی هزينه و جذب نمیشود و نمیتوانيم به همان اندک تعهدات حمايتی مصوب خويش در برنامههای توسعة کشور هم پايبند بمانيم. به عنوان مثال، ضريب مکانيزاسيون کشاورزی در سال 1373 (سال پاية برنامة دوّم) معادل 7/0 اسب بخار در هکتار بود و میبايست در سال 1378 به 1/1 اسب بخار در هکتار افزايش میيافت، امّا گزارش بانک مرکزی جمهوری اسلامی در سال 1380 نشان میدهد که نهتنها به اين هدف نرسيد، بلکه به حدود 5/0 اسب بخار هم تقليل يافت (گروه پژوهشی بررسی متغيرهای کلان، 1381). وضعيت به گونهای است که هدفگذاری ما در اين بخش برای پايان برنامة سوّم هم به اهداف برنامة دوّم نمیرسد و معلوم نيست که در پايان سال جاری هم بتوانيم ضريب مکانيزاسيون را به 05/1 افزايش دهيم.
راست آن است که تحقق توليد و امکان رقابت بدون تأمين نهادههای مورد نياز امکانپذير نخواهد بود؛ گذشته از ضعف مکانيزاسيون، از مجموع 4 ميليون تن کودهای شيميايي مورد نياز در برنامة 5 سالة دوّم، تنها 5/2 ميليون تن، آنهم به صورت کمّی تأمين شد، ليکن از نظر کيفی و تأمين ريزمغذيها مناسب نبودهاند، وضعيتی که در بخش سموم نيز وجود داسته است. تأمين غذای دام و طيور و آبزيان و مکملهای مربوطه هم متناسب با نياز نيست. در خصوص داروهای دامی هم مشکلات فراوانی وجود دارد. وضعيت تور و طناب و ديگر تجهيزات صيادی هم اصلاً مطلوب نيست. گذشته از اين، وجود ضايعات چشمگير در محصولات کشاورزی (از توليد تا مصرف) بازگوی وجود پارهای مشکلات و نارساييها در امور نگهداری، بستهبندی، فرآوری و ... است. اگر به همة اينها معضلات ديگری نظير: تغيير کاربری و استفادة غير اصولی از اراضی کشاورزی و منابعطبيعی، روند شتابناکِ فرسايش خاک، پايينبودن بازدة آبياری و نامناسب بودن ترکيب نيروی انسانی موجود در اين بخش را هم اضافه کنيم (نوروزی و همکاران، 1382)، آنگاه متوجه اين حقيقت دردناک میشويم که شايد آمريکا با ممانعت از پذيرش درخواست ايران به عضويت در سازمان جهانی تجارت، ناخواسته از سرافکندگی بيشتر اين بخش در قياس با ديگر رقبای جهانی خويش جلوگيری کرده است!
[1] البته با پيوستن تايوان در سال 2002 و ارمنستان و مقدونيه در سال 2003 شمار اعضاي اين سازمان تاكنون به 146 عضو رسيده است و 27 كشور نيز مذاكرات الحاق را طي ميكنند (برگرفته از: http://www.irtr.ir/newsletter/48/5.htm).
[2] برگرفته از: http://agahgar.irtp.com/news/dailybultin/82/text.asp?idnewsID=7161
[3] برآورد شاخصهای حمايتی بخش کشاورزی کشور طی سالهای 80-1355 نشان میدهد که اين شاخص از 83/0 در سال 1355 به 5/0 در سال 1380 کاهش يافته است (حسينی درويشانی و غريبرضا، 1383). بر پاية پژوهشی ديگر نيز آشکار شده که رژيم تعرفهای محصولات کشاورزی در ايران به هيج وجه توانايي حمايت از توليدات داخلی را ندارد (گيلانپور، 1383).