براي "همميهن" كه مانند "ميهن" كسي تحملش را ندارد!

همميهن يك روزنامهي كاملاً حرفهاي و خوشساخت بود؛ روزنامهاي كه در بحران «نخواندن»، دوباره و اندك اندك ميرفت تا اين رسم ناخوشايند را شكسته و مردم را با روزنامهخواني آشتي دهد. حضور «همميهن» ميتواند و ميتوانست براي هر دولتي – و هر وزارت ارشادي - سبب مباهات و غرور باشد؛ چرا كه كوشيده بود تا همهي مرزهاي قرمز را هم در عين پايبندي به اصول حرفهاي روزنامهنگاري، حفظ كند.
براي همين است كه از خبر توقيف مجدد روزنامه، مانند بسياري ديگر از هموطنانم شوكه شدم؛ همان گونه كه وقتي ديشب با محمّد طاهري عزيز سخن ميگفتم، آثار اين بهت و ناباوري را بيشتر ميتوانستم در تن صدايش تشخيص دهم تا غم و اندوه ناشي از اين تعطيلي نابخردانه را ...
بسيار اميدوارم روزي برسد كه رهبران اين ملك و ملت عميقاً به اين دريافت بديهي، اما پيشبرنده باور داشته باشند: «حضور رسانههاي آزاد و مطبوعات مستقل و كمك به تداوم آنها، رمز ماندگاري، پويايي و بازپالايش هر حكومتي است كه به افقهاي دور ميانديشد.»
مؤخره
تازه داشتم به پرونده «يك حقيقت ناخوشايند» و نحوهي چيدمان آن در همميهن ميانديشيدم و اينكه ديدهبان رنجور محيط زيست ايران، چگونه به روايت اين موضوع در همميهن خواهد پرداخت كه ... كه يادم آمد: اينجا ايران است! سرزميني كه برنامهريزي در آن و انديشيدن به فردا – در اغلب اوقات و به ويژه در حوزهي مطبوعات – بزرگترين لطيفهي دنياست.
براي درج نظر و مشاهده لينكهاي مرتبط به دلنوشتهها مراجعه فرماييد.
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.