مدیریت خاک های زراعی کشور و چند پرسش
عالیترين مقام مسئول در مديريت آب و خاک کشور نگران روند شتابناکِ هدررفتِ خاکهای زراعی است؛ اين را به وضوح میتوان از بند بندِ نامة شمارة 1/1000/3873/3329/1030/14 دريافت. او خطر را[1] تخريب خاکهای زراعی دانسته و راهکارِ مهارش را نيز در بازآفرينی[2] يا بازمهندسی[3] آن بخش از تشکيلات اداری وزارت متبوع معرفی کرده که صرفاً با مديريت خاکهای زراعی مرتبط هستند. امّا به نظر میرسد، نه خطر آن باشد و نه حتّی اگر هم باشد، چنين راهکاری بتواند مهارش کند.
همه میدانيم و بارها در سخنگاههای مختلف فرياد و زنهار برآوردهايم که مرغوبترين خاکهای کشاورزی مملکت را داريم به دست خود با خاکپوشی از سيمان و آهن و آسفالت میپوشانيم و به جای آن پرديسانِ ديرينه و کشتزارهای معطر، آسمانخراش و آزادراه میرويانيم، آنهم در کشوری که برهنگی سرزمينش سرآمد بوده و هنوز هم دارای يکی از کمتراکمترين شمار نفوس انسانی در واحد سطح است[4]. آنگاه با وعدة جوايز آنچنانی، کشاورزان را وامیداريم تا به قلب رويشگاههای مرتعی و جنگلی شکننده هجوم آورده و در اندک زمانی، بر وسعت ديمزارهای متروکه که خود يکی از مهمترين عوامل افزايش نرخ فرسايش خاک در کشور است، بيافزاييم[5] و آن کشاورزانِ بخت برگشته را هم به جماعت فقير و حاشيهنشين شهرها بيافزاييم و دوباره همان چرخة باطل...
آقای امينیپوری عزيز! مگر همين حدود سه سال پيش نبود که يکی همتايانِ شما در وزارت جهاد کشاورزی[6] با صراحت و بدون هيچ ملاحظه يا مميزی پيدا يا نهانی خطاب به نمايندگان رسانههای گروهی اعلام داشت که: « نيمي از 15 هزار نقطة زيستجمعيتي كشور در طول 20 سال گذشته (79-1360) از سكنه خالي شدهاند.»
آن جمعيت کجا رفتند؟ آن جمعيت چرا رفتند؟ راستی اگر به قول آقای دکتر ثواقبی، مدير گروه خاکشناسی دانشگاه تهران، سازمان حفاظت و مديريت خاک را هم به سياهة تمامنشدنی نهادها و سازمانهای رنگارنگِ اين حوزه بيافزاييم، مشکل خاکهای کشور حل میشود؟ يا اگر به قول آقای دکتر ملکوتی، رئيس مؤسسة تحقيقات خاک و آب، اختيارات سازمان متبوع خويش را گسترش دهيم، شهرها گسترش نخواهند يافت؟!
پس نگاه فراسازمانی و حاکميت دانش ميان رشتهای چه شد؟ پس آن همه شعار برای حرکت در مسير توسعة متوازن و پايدار کجا رفت؟ تا به کی و تا به کجا میخواهيم با بخشینگری، مشکلات کلانِ سرزمينِ دردمند و زخمی خويش را حل کنيم؟ چرا فکر میکنيم همة ميوهها با رسيدن توتفرنگی خواهند رسيد؟
يک روز میگوييم: منابع طبيعی آنقدر مهم است که بايد ادارة آن در دست يک وزيرِ مجزا باشد، روز بعد میگوييم: يک زمين و دو وزير؟ مگر میشود! و همين حکايت را در زيرمجموعههای کوچکتر يا بزرگتر پيوسته تکرار میکنيم و فرصتها را میسوزانيم و فراموش کردهايم که «اگر كشوري، گذشتة خود را نشناسد، نميتواند آيندة خود را رقم بزند[7].»
آقای امينیپوری، آقای آهونمنش، آقای ملکوتی، آقای ثواقبی و آقای ...
وقتی در گزارش رسمی بانک مرکزی جمهوری اسلامی میخوانيم که در پايان سال 1381، بخش دولتي به ازاي هر يك ريال سپردهگذاري در بانك، 16/3 ريال تسهيلات دريافت كرده است، درصورتي كه رقم نظير آن در بخش خصوصي، فقط 86/0 ريال است. يعني، بخش خصوصي حتّي همپاي سپردهگذاري خويش نيز نتوانسته از تسهيلات پولي مملكت بهرهمند شود، دنبال چه و که میگرديم؟
در پايان توجه شما را به فرازی از نوشتاری جلب میکنم که با عنوان تناسب اقتدار بر روي تارنماي مؤسسة عالي آموزش و پژوهش مديريت و برنامهريزي به نشاني: (http://www.elixiran.com/persian/HAMAYESH/didgah/tanasob.pdf) وجود دارد: «حكومت ما سالهاست كه براي افزايش رشد اقتصادي و رفاه جامعه برنامهريزي و سياستگذاري ميكند. در سالهاي پس از جنگ سه برنامة توسعة پنجساله تدوين و به اجرا گذاشته شده است؛ ميلياردها بشكه نفت صادر و چه سرمايهگذاريهاي عظيمي در حوزههاي مختلف شده است. امّا چرا هيچ كس از نتيجة كار راضي نيست نه مردم و نه دولت؟ تورم و ركود همچنان پيشتازند، بيكاري رشد ميكند، صادرات افزايش نمييابد، روز به روز بازارهاي خارجي را از دست ميدهيم، استاندارهاي ما بالا نميرود، ريسك سرمايهگذاري همچنان بالاست، وابستگي فنشناختي ما به خارج افزايش يافته است، تعداد پروندههاي دعاوي در دادگستري همچنان رشد ميكند، بروكراسي ناكارآمدتر شده و فشارهاي زندگي و كار همه را كلافه كرده است. ملتي شدهايم كه در چهارراههاي مختلف زندگي به هم گره خوردهايم، نه راه گذشت داريم و نه راه بازگشت. پليس هم فرسوده در گوشهاي نظارهگر ما است و چراغ راهنما سرگشته رنگ به رنگ ميشود. اشكال كار كجاست؟ ما محيط همكاريمان را مخدوش كردهايم و سرماية اجتماعيمان را فرسودهايم و تا اين را بازسازي نكنيم، آن برنامهها و سياستها به نتيجه نخواهد رسيد ... و اين مهم نيز تحقق نخواهد يافت مگر اينكه بين جامعه و حكومت تناسب اقتدار برقرار شود (رناني، 1381)».
[1] خطری که به گفتة ايشان، امنيت غذايي، اقتصادی، اجتماعی و سياسی کشور را متأثر کرده و مورد تهديد قرار داده است.
[2] Reinventing
[3] Reengineering
[4] سرانة زمينِ ايرانيان با حدود 42/2 هكتار، از ميانگين سرانة زمين در جهان (06/2 هكتار) بيشتر است. در اين محاسبه، جمعيت ايران، 3/68 ميليون نفر (Bureo ، 2003)، جمعيت جهان 32/6 ميليارد نفر U.S.Census)، 2003) و مساحت خشكيها 130 ميليون كيلومتر مربع منظور شده است (Oxford، 1996). به سخني ديگر، هر چند كه ايران شانزدهمين كشور پرجمعيت جهان است، ليكن به دليل وسعت زيادش، به نظر ميرسد، سرانة زمين ايرانيان، دستكم از سرانة زمينِ ساكنانِ بيش از سه چهارم كشورهاي جهان، بيشتر باشد.
[5] هماکنون نرخ فرسايش از ديمزارهای متروکة کشور تا رقم بسيار نگرانکنندة 100 تن خاك در هكتار هم گزارش شده S hahoei) و همكاران، 1997) و با جابجايي سالانة 5 ميلياردتن از اين مادة حياتي (دفتر امور زيربنايي، 1380)، در از دستدادن خاك و فرسايش رتبة نخست را در منطقه (شريفي، 1379) و جايگاه دوّم را در جهان كسب کردهايم (كرمي، 1379).
[6]سيّدعلي روحالامين، معاون عمران و صنايع روستايي وزارت جهاد كشاورزي (همشهري، ش 2524، مورخ 14/7/1380، ص 11)
[7] وينستون چرچيل.