عكس گرفتن در كنار لاشهي شكار به چه معني است؟!
ديروز خبري را منتشر كردم كه اشك و افسوس بسياري از طرفداران راستين طبيعت وطن را موجب شد؛ اين كه يكي از هموطنان من به خود اين اجازه را ميدهد تا با تفنگ دوربيندار بسيار گرانقيمت خويش، يكي از معدود پلنگهاي بينظير ايران را كه طول آن به 2 متر و 59 سانتيمتر ميرسيد، شكار كند! حيوان ناهمتايي كه گمان نبرم بتوان براي جبران خسارت وارد بر طبيعت ايران، رقمي را تعيين كرده و از آن شكارگر متموّل دريافت نمود. پيشتر هم اشاره كردم كه متأسفانه خصلت ددمنشي در بين برخي از همنوعان ما به مرزي نگرانكننده رسيده، به نحوي كه با افتخار و پس از سلاخي دهشتناك و باورنكردني ماهيها، در درياي خون ايجاد شده، عكس يادگاري گرفته و به دوربين لبخند ميزنند!
و سرانجام امروز هم ديدهبان شجاع محيط زيست ايران خبر غمانگيز و تصوير شرمآور ديگري از يك شكاركُش ناجوانمرد منتشر كرد تا اين بار مرا وادار كند، نسبت به اين عمل ضد ارزشي و قبيح كه متأسفانه گويا هنوز براي عدهاي از انسانها – چه ايراني يا بيگانه – ارزش محسوب شده و با افتخار نهتنها در كنار لاشهي اين جانداران بيگناه عكس ميگيرند، كه حتا آن را با غرور تمام و به نشانهي شجاعت خويش در وبلاگها و وبسايتهاي مرتبط انتشار ميدهند؛ انزجار خويش را با فرياد رساتر اعلام دارم.
به راستي كه اين منتهاي كجسليقگي بوده و هشداري جدي است به آنها كه هنوز به باژگونه شدن بسياري از ارزشها در زمانهي ما باور ندارند.
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.