شايد امشب ، آخرين شب حيات تنگهي تاريخي بلاغي باشد!
باورم اين است كه مخالفان آبگيري سد سيوند، هر چه در توان داشتند، انجام دادهاند. به هر جا كه لازم بوده نامه نوشته و طومار جمع كردهاند؛ هر زمان كه ضروري بوده و در هر مكان كه مفيد ميپنداشتند، تجمع كرده و به هر رسانهي نوشتاري، ديداري، شنيداري و مجازي كه دسترسي داشته يا نداشتهاند، فرياد خود را رساندهاند و در اين راه از تحمل هر گونه فشار و اذيت و تهديد و حبس نيز هراسي به دل راه ندادهاند ...
با اين وجود، هماكنون آقاي احمدينژاد در شيراز به سر ميبرد و شواهد بسياري وجود دارد كه قريباً روبان قرمز آبگيري رسمي سد سيوند توسط شخص رئيسجمهور و در برابر كشاورزان هميشه در صحنهي سعادتشهري! پاره خواهد شد. حتا خبرهاي رسيده دال بر آن است كه مهمترين شعار اين روزها در سعادتشهر اين است: «آبگيري سد سيوند، حق مسلم ماست.» ، شعاري كه هماكنون نيز در جايگاه رئيس جمهور براي سخنرانياش توسط چندين پلاكارد و پارچه در سعادتشهر نصب شده است!
حتا وقتي چند روز پيش با دكتر پيمان يوسفي آذر، مديركل جنگلهاي مناطق خشك و نيمهخشك در سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور – كه از جملهي سرسختترين مقامات دولتي مخالف آبگيري سد سيوند به شمار ميرفت - سخن گفته و از ايشان خواستم تا در برابر موج پرقدرت و ارادهي حاكم بر آبگيري سد سيوند، بايستد؛ قول داد تا به سرعت عكسالعمل نشان داده و نگذارد هشت هزار درخت 500 ساله در بالادست سد تلف شوند و به زير آب روند ... امّا و امّا اينك هفت روز از آن گفتگو ميگذرد و دريغ از كوچكترين واكنش رسانهاي كه از سوي وزارت متبوع و شخص ايشان در رسانهها ديده، شنيده يا خوانده باشيم! بنابراين، ظاهراً كار تمام است و از همه خواستهاند تا سكوت كرده، تلفنهاي همراه خويش را خاموش كنند و يا به مسافرت رفته و خلاصه در دسترس نباشند!
احساسم، احساس زماني است كه قرار بود، اميركبير را در فين كاشان از هستي ساقط كنند، آن هم در شرايطي كه اغلب درباريان و اطرافيان شاه و حتا خود ناصرالدين شاه قاجار از اين امر راضي نبودند، امّا تلاش كردند تا در آن مقطع حساس زماني، به لطايفالحيل خود را به نديدن و نشنيدن و بيخبري بزنند و بعد البته چه سوزها و اشكها كه نريختند ...
عكسهاي بيشتر را اينجا ببينيد.
يادمان باشد، حدود دو دههي پيش هنگامي كه سد پانزده خرداد مجوز ساخت و آبگيري گرفت، باز تعداد كثيري از متخصصان و آبشناسان برجسته به مخالفت با جانمايي غلط و ساخت آن پرداخته و آشكارا اعلام داشتند كه اين سد نهتنها قادر نخواهد بود تا آب شرب مردم قم را تأمين كند، كه خود به عاملي براي تشديد بيابانزايي در منطقه بدل خواهد شد. امّا آن زمان سد را سرانجام ساختند و آبگيري كردند و امروز هم مردم قم همچنان آب را به صورت گالني از سر كوچههاشان ميخرند، دشت حاصلخيز مسيله را نيز از دست دادند و ناچارند تا روزانه دهها تن شن و ماسه از سطح معابر عمومي شهر و خانههاشان جمع كنند ...
دير نخواهد بود، هنگامي كه چنين تجربهي شومي را در بختگان هم تكرار كرده و شاهد تشديد بيسابقهي شوري اراضي و فرسايش خاك در منطقه باشيم. در آن زمان البته شايد بتوان با صرف ميلياردها ريال هزينه از روند تخريب سرزمين و شوريزايي كاست، اما بيگمان ديگر نخواهيم توانست تا روح زنده و پرتپش تاريخ را به تنگهي غرق شدهي «بلاغي» بازگردانيم.
درود بر همهي هموطنان آزادهاي كه آن روز شوم را ديدند و امروز فرياد زنهار خويش را با تمام توان سردادند و افسوس بر آناني كه اين زنهار را نشنيده و نديدند.
پيوست :
- البته همه خبرها هم نااميدكننده نيست! مثلاً مي توان از تولد یک صفحه محیط زیست دیگر هم در فضاي رسانه اي كشور شنيد.
- يك خبر خوش ديگر: كليات طرح تبديل منطقه حفاظت شده سياه كوه اردكان به پارك ملي مورد موافقت قرار گرفت.
- آخرين خبرها از ماجراي غم انگيز آبگيري سد سيوند!
- يك پيشنهاد! خواندن دلنوشته استاد محمد آقازاده را در همين باره از دست ندهيد: "پيشنهاد مشخص صاحب اين قلم آن است كه مسئولان كمپاني وارنر و سازندگان فيلم سيصد هم در مراسم آبگيري سد سيوند و در كنار رئيس جمهور حاضر شوند تا پروژه ناتمامي كه آنها عليه تاریخ ملي مان آغاز كرده بودند شاهد باشند در اينجا بدست خود ما تكميل می شود."