دردهايي كه درختان ميكشند تا به چشم آيند!
اين تصاوير كمنظير را دوست عزيزم «محمّد جارياني» عضو شوراي عالي جنگل، مرتع و خاك و نيز مدير كل سابق دفتر امور بيابان سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور برايم ارسال داشته است ...
بسيار مايلم تا از احساستان در هنگام تماشاي اين تصاوير با مخاطبين مجازي اين تارنما سخن گوييد.
بعد از تحرير (۴۸ دقیقه بامداد ۲۷ فروردین ماه) !
لابد برخي از شما دوستان، تاكنون – دستكم - تصاوير دختركان و زنان جواني را در آفريقا يا آسياي ميانه و شرقي (به خصوص چين) ديدهايد كه چگونه بر پايهي يك رسم ديرين و براي خوشاندامشدن بيشتر يا درازتر شدن گردن يا كوچك شدن كف پا، چه سختيهايي را بر آنها از كودكي تحميل ميكنند؛ حركتي كه خوشبختانه امروز كمتر و كمتر شده و ميشود.
عكسهاي بيشتر از اين رسم دردآور را مي توانيد اينجا ببينيد!
راستش اين است كه با ديدن اين تصاوير ظاهراً زيبا و منحصربهفرد از درختان خاموش! ياد رنج و دردي افتادم كه آن دختران بيگناه سالها تحمّل ميكردند تا به چشم آيند و خانهنشين نشوند!
و اينك خوشحالم كه اغلب 16 نظري كه در اين پست از خوانندگان عزيز و آگاه «مهار بيابانزايي»، خواندم، با اين پندارينه همسو و همآوا بود. باور كنيد: اگر ما بتوانيم كودكاني را تربيت كنيم كه درد يك درخت را نيز باور كرده و درك كنند، آن كودكان امروز و مديران فردا، هرگز نسبت به زجر و درد هموطنان دردمند و محروم خويش، بيتفاوت نخواهند ماند.
مايلم در اينجا ضمن احترام به نظر همهي خوانندگان عزيز، اداي ديني ويژه به دكتر متينيزادهي گرامي بنمايم كه برايم اينگونه نوشته است:
«درویش عزیز! این تصاویر دلم را آزرده میکند. چون نمادی است برای سیطره و زورگویی انسان به هر آنچه که دوست میدارد. اگر برای همه موجودات زنده احساس قايل شویم، چطور آدمی حاضر میشود این همه رنج به درخت (که مظهر بخشایش احساس به ما آدمیان است) بدهد تا مطابق آنچه او میخواهد و لذت میبرد، شکل بگیرد نه آنچه که طبیعت جلوی او گذاشته است(نماد را فراموش نکن)؟»