خوشبختانه ارتفاع زياد فلات كوهستاني ايران، به همراه ويژگيهاي ناهمتاي پيكرشناختي آن، سبب شده است تا همواره منابعي درخور از آب سطحي و بويژه زيرزميني براي كشاورزي فارياب در دشتهاي بياباني ايران فراهم شود؛ به نحوي كه نام ايران به همراه چهار كشور پهناور ديگر، در شمارِ ممالكي در جهان قرار دارد كه در بيشتر از 20 محصول كشاورزي، جزء 10 توليدكنندة نخست جهان محسوب مي‌شوند.

و اما «بيابان‌زايي» مقوله‌اي ديگر است؛ چرا كه اگر آفرينش بيابان را پاسخي طبيعي به شرايط زيست بوم بدانيم‌، بيابان‌زايي را مي‌بايست بازخورد فشارهاي انساني و عملكردهاي نابخردانة بشر، بويژه در واپسين سده از هزارة كهنه قلمداد كنيم. بيابان‌زايي، فرآيندي پس‌رونده است كه تمامي مظاهر حيات را در همه اشكال خويش به نيستي تهديد كرده و پايداري زيست را خدشه‌دار مي‌كند. هجوم ماسه‌هاي روان، اُفت كمي و كيفي آبهاي زيرزميني،‌كاهش حاصلخيزي خاك،‌ افزايش حساسيت اراضي به فرسايش، سخت‌شدن و سله‌بستن خاك،‌ نشست زمين، شورشدن اراضي، افزايش سيل‌خيزي، فزوني مواد سمي در خاك،كاهش تنوع زيستي، تخريب پوشش گياهي و سرانجام برهنگي زمين،‌ قحطي،‌محو آبادي، مهاجرت و عقب‌نشيني ناگزير حيات، در شمار شناسه‌هايي جاي مي‌گيرند كه وجود هريك از آنها در هر منطقه به تنهايي يا جملگي، توصيفي آشكار از وضعيت كمي و كيفي بيابان‌زايي بدست مي‌دهد. از اين رو، نمي‌بايست پديده‌هاي محدودي چون پيشروي مرز فيزيكي بيابانها را، كه در نظر عوام برجسته مي‌نمايد،‌ با پديده به ظاهر نامحسوس، اما ويرانگرِ تخريب سرزمين (Land Degradation) يا بيابان‌زايي كه مناطق وسيعي از سطح زيست كره را پوشانده و در نتيجه زيانهاي اقتصادي و اجتماعي بيشتري را به همراه دارد، در يك رديف ارزيابي كرده و يكسان نگريست.

چنين دريافتهايي سبب شد تا در كنفرانس محيط زيست و توسعة سازمان ملل (ريودوژانيرو، 1992) مفهوم بيابان‌زايي تعميم بيشتري پيدا كند و به صورت زير به تصويب اعضاء برسد:

«بيابان‌زايي عبارت است از تخريب سرزمين در مناطق خشك، نيمه‌خشك و نيمه‌مرطوب خشك، تحت اثر تغييرات اقليمي و فعاليتهاي انساني»

از اين رو، آنچه كه امروزه از آن به عنوان يكي از مهمترين چالشهاي فراروي بشر در هزارة سوم ياد مي‌شود، جرياني است كاهندة كارايي سرزمين،‌ كه به دليل برخي ملاحظات فرهنگي و سياسي، مجازاً با عنوان بيابان‌زايي ناميده مي‌شود. چرا كه ترجيح محققين در به كاربردن اصطلاح بيابان‌زايي به جاي تخريب سرزمين، بيشتر ناشي از بار احساسي و قدرت برانگيزانندگي و اثرگذاري آن در مخاطب است. در واقع با اين تمهيد، سازمان ملل توانست بيشترين كشورهاي ممكن را در اين مسأله درگير كرده و بدين ترتيب مساعدت مالي و پشتيباني نرم‌افزاري جهاني را به منظور عمران اين اراضي جلب كند.

جدول 2، پراكنش درجات گوناگون تخريب خاك را، به عنوان يكي از اصلي‌ترين شاخصهاي بيابان‌زايي به تفكيك قاره‌هاي جهان نشان مي‌دهد.

در نقشه‌هاي پيوست اين نوشتار، وضعيت فرسايش آبي و بادي در كشور نشان داده شده است. همانطور كه ملاحظه مي‌شود، افزون بر 60 درصد از مساحت ايران در شرايط ناپايدار قرار داشته و حدود 95 ميليون هكتار از اراضي آن در معرض انواع فرسايشهاي آبي و بادي است.