محمدرضا تاجيك در صفحه‌‌هاي شش و هفت از ويژه نامه‌ي نوروزي اعتماد ملّي، مقاله‌اي را به رشته‌ي تحرير درآورده با عنوان: «روان‌پريشي و نابهنگامي تصميم و تدبير» كه توصيه مي‌كنم دوستان عزيزم حتماً نگاهي به آن بياندازند؛ مقاله‌اي كه در آن به 14 آفت مديريت در طول سه دهه‌ي گذشته كشور پرداخته و با قلمي شيوا به تحليل و فراكافت آنها همت گمارده است.
     برخي از كليدواژه‌هاي آفت‌شناسي مديريت پس از انقلاب از ديد تاجيك عبارتند از:
1- واقعيت‌هاي پيچيده، ذهن‌هاي ساده ؛ 2- تحولات سريع، ادراكات كند ؛ 3- دنياي ناآرام، روان‌هاي آرام ؛ 4- پديده‌هاي تسخيري، نگرش‌هاي تفسيري ؛ 5- عالم نتيجه‌محور، آدم وظيفه‌محور ؛  6- شرايط جدي، طبايع غيرجدي ؛ 7- وضعيت آلي، طبيعت ايلي ؛ 8- يك مثقال تدبير، يك كيلو هزينه ؛ 9- سرگشتگي نظري، گم‌گشتگي عملي ؛ 10- كلنگ مديريتي، مديريت كلنگي ؛ 11- اولويت‌هاي بدون فوريت تا فوريت‌هاي بدون اولويت ؛ 12- سياست‌هاي مديريتي، مديريت‌هاي سياسي.
    همان طور كه ملاحظه مي‌شود، دست‌كم برخي از اين ناهنجاري‌ها و ناسازه‌هاي ديالكتيك‌وار را بسياري از ما تجربه كرده و از نزديك مزه‌ي تلخ آن را چشيده‌ايم!
    متأسفانه به شهادت و گواهي اغلب ناظران آگاه و بي‌طرف، مهمترين مشكل ما در عدم استفاده‌ي بهينه از امكانات شگفت‌انگيز موجود در كشور و فقر مديريتي حاكم بر بسياري از اركان تصميم‌گيري و اجرايي آن است. وقتي مديريت‌هاي سياسي بر سياست‌هاي مديريتي ارجحيت داشته باشد، وقتي طبيعت ايلي و ملوك‌الطوايفي كماكان در انتخاب همكاران يك مدير دست بالا را داشته باشد (كافي است نگاه كنيد به اغلب وزارتخانه‌ها تا ببينيد تا چه اندازه وزير مربوط نزديك‌ترين و كليدي‌ترين پست‌هاي وزارت متبوع خويش را از بين همشهري‌ها و هم‌ ايلي‌هاي خود انتخاب كرده و مي‌كند) و شايسته‌سالاري همچنان، در سطح شعاري فريبنده و ويتريني باقي می ماند و وقتي استحكام و استواري مديريت‌هاي ما بيشتر شبيه يك ساختمان كلنگي است تا يك سامانه‌ي منسجم، پايدار و با برنامه، بيشتر از اين نيز نبايد انتظار داشت.
به راستي آيا وقت آن نرسيده تا مديران جامعه اندكي با خود و آنچه به نام نامي «مديريت» مي‌كنند، فاصله بگيرند و رفتار و كردارشان را زير تيغ سنجه‌هاي علمي و عقلايي قرار دهند تا عيب و هنرشان نهفته نايد؟! باور كنيد، اخلاق مديريتي حكم مي‌كند تا بيش از اين مردم را به مثابه موش آزمايشگاهي فرض نكرده و از آنها براي آزمون و خطاي پي در پي و مكرر شيوه‌هاي مديريتي بي‌مثال خويش بهره نبرید.

دكتر محمدرضا تاجيك، عكس از روزنامه ايران

    فرازناي كلام :
   شايد وقت آن رسيده باشد تا مديران كشور، به جاي اعمال مديريت كلنگي و باري به هر جهت خود، از كلنگ مديريتي براي سامان امور بهره برده و «بعد از سه دهه تجربه مديريتي، تلاش كنند تا به روح سركش تصميم و تدبيرهاي خود با مهميز عقل و منطق و علم مهار زنند.»
   بي‌گمان در آن صورت، ديگر شاهد تصميم‌هاي عجولانه‌اي چون ثابت‌نگه‌داشتن ساعت شبانه‌روز در شش‌ماهه‌‌ي نخست سال (و واردآوردن بيش از ۳۰۰ ميليون دلار خسارت به توليد ناخالص ملّي كشور)، تغيير ساعت كاري بانك‌ها، پرداخت پرشتاب و بي‌ضابطه‌ي وام‌هاي مسكن 10 و 20 و 50 ميليون توماني، بيان سخنان و پافشاري بر شعارهاي دشمن‌شادكن و منافع ملّي برباد ده و سرانجام، اهداي مجوز ساخت و سازه‌هاي ناپايداركننده‌ي سرزمين در مسيله، سيستان، ارسنجان، سيوند، ميانكاله، كرمان، عسلويه، البرز جنوبي، ساحل خزر، ارسباران و ... نخواهيم بود.