از چهارشنبهسوري كه داشتيم تا چهارشنبهسوري كه داريم!
همان ابتدا بگويم كه چهارشنبهسوري را دوست دارم، همان گونه كه هر چيز ديگر اين آب و خاك و فرهنگ كهن را ميستايم و همواره از ايرانيبودن خويش مفتخر بودهام.
با اين وجود، اين حرمتنهادن و افتخار كردن، دليل نميشود تا با تعصب به آنچه كه داريم و دارم الصاق شده و امكان نقد را از خود بگيرم.
و چهارشنبهسوري يكي از آن مناسبتهاست كه همواره – و البته اين سالها بيشتر – فكر و ذهنم را مشغول كرده است.
رسمي كهن، كه از پدران و مادران اين آب و خاك تا امروز امتداد يافته؛ همان مردماني كه عاشقانه به طبيعت و محيط زيست خويش مينگريستند و حتا تك تك جانوران را نيز حرمت مينهادند؛ امّا شوربختانه امروز چيزي كه از آن آيين كهن و رسم شيرين و پرترانه باقيمانده، چيزي نيست جز حرمتشكني طبيعت، كاهش پوشش خاك، افزايش فرسايش، آلودگي هوا و تشديد آلودگيهاي شنيداري و ديداري محيط زيست و آسيب جاني و مالي و روحي به شهروندان.
بنا به روايتي مستند – كه مطالعات دكتر علياصغر معصومي نيز آن را تأييد كرده است - چهارشنبهسوري از آنجا آغاز شد كه ايرانيان باستان، همواره پيش از آغاز بهار به پيرايش و هرس سرشاخههاي درختان پرديسهاي خويش اقدام ميكرده تا امكان توان رويشي آن را دوچندان ساخته و ظاهري آراسته به باغهاي خويش بخشند. آنگاه با انبوه بقاياي سرشاخههاي باقيمانده، آتشي افروخته و در آستانهي بهار به جشن و پايكوبي ميپرداختند ... امّا اينك به جاي آن سرشاخهها، اين بوتهها و درختچههاي مراتع هستند كه اغلب قرباني رسم چهارشنبهسوري ميشوند و كاش همهي نگراني به همينجا ختم ميشد!
اين در حالي است كه همزمان با تشديد تظاهرات طبيعتستيزانهي رسم امروزي چهارشنبهسوري، آگاهيهاي مردم و حساسيتهاي ايشان نسبت به محيط زيست نيز به نحو بيسابقهاي افزايش يافته است.
امّا چرا كماكان، تنها آن وجه از آيين چهارشنبه سوري رشد يافته كه آشكارا با ملاحظات زيستمحيطي در تضاد بوده است؟!
و يك واقعيت تأملبرانگيزتر!
اخيراً امام جمعهي خرمآباد به شدت بر عليه اين آيين موضعگيري كرده و از مخاطبان خويش خواسته كه از چنين جشني دوري گزينند. نظير چنين پيام و حركتي را در طول دو سه دههي گذشته بارها و بارها و به اشكال گوناگون شاهد بودهايم و تقريباً همهي رهبران و مقامات كشور در مقطعي به مذمت اين آيين پرداخته و از آن نهي كردهاند ... سالهاي سال نيز، سياست رسمي رسانهاي كشور، اصولاً نديدن آن و كمبهادادن به اين جشن كهن بود و ما هيچگاه، هيچ مقام ارشد يا مياني يا حتا تحتاني را به همراه خانوادهاش نديديم كه بر پردهي تلويزيون ظاهر شده و با پريدن از روي آتش، سرود زردي من از تو ... سر دهد.
امّا همه شاهد بوديم كه نتيجهي اين انكار و تحقير، فرياد رساتري شد كه خود را در نهيب انفجار بمبهاي آتشزايي نشان داد كه هر ساله بر بزرگي صدا و قدرت انفجاري آن هم افزوده شد. به نحوي كه امروز، بسياري از خانوادهها ترجيح ميدهند، در شب چهارشنبه سوري از منزل خارج نشوند!
ميخواهم بپرسم: چرا در مهار چهارشنبهسوري و هدايت آن به سوي جشني خانوادگي، شاد و بيخطر موفقيت نداشتيم؟
چرا حتا نهادهاي زيستمحيطي حكومتي ما نتوانستند با تكيه بر خسارتي كه سالانه از اين محل به اندوختهي گياهي كشور وارد آمده و بر ميزان فرسايش خاك و آلودگي هوا ميافزايد، حتا تشكلهاي غيردولتي زيستمحيطي را با خويش همراه سازند؟!
آيا يك دليل اين ناتواني آشكار را نبايد به عملكرد واقعي نهادهاي حكومتي و ارزيابي ميزان واقعي دفاع ايشان از طبيعت مربوط دانست؟!
وقتي سازمان حفاظت محيط زيست كشور، به عنوان نخستين نهاد حامي طبيعت، خود نشان داده است كه همواره در برابر مصلحتهاي غير زيستمحيطي از نظرات و رأي خويش كوتاه آمده و به نفع جاده، كارخانه، سد، ويلا، كشاورزي ناپايدار، معدن، پالايشگاه و ... از حقوق طبيعت صرفنظر كرده يا به هرحال ناتواني خويش را در دفاع شايسته نشان داده است؛
وقتي سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور به عنوان متولّي حفاظت از توان سبزينهي كشور، هيچگاه نتوانسته يا نخواسته تا آن گونه كه بايد در برابر متجاوزين به منابع طبيعي قد علم كند و نتيجه، تشديد روند شتابناك قهقرايي حاكم بر زيستبومهاي ايران بوده است؛
وقتي شهرداريها، به عنوان نماد خواست شهروندان در حفظ سرانهي فضاي سبز، آشكارا اعلام ميدارند: «فضاي سبز، يعني محلي براي توسعهي آينده!» و بدينترتيب، نشان ميدهند كه در مواقعي كه مصلحتهاي سازهاي ايجاب كند، نخستين و راحتترين قرباني را درخت و درختچه و بوته ميدانند؛
و سرانجام، وقتي كه اغلب رسانههاي دولتي ما، بيشتر به جاي آن كه منتقد امانتدار عملكرد سازمانهاي مرتبط در اين حوزه باشند، به تريبوني تبليغاتي و آرامكنندهي وضع موجود بدل ميشوند؛
آري در چنين حالتي، معلوم است كه مردم از چنين نهادها و ارگانهايي، ادعاي مخالفت با چهارشنبهسوري به بهانهي حفاظت از طبيعت را نخواهند پذيرفت و نتيجه هماني ميشود كه ميبينيم.
این خودسوزی است یا چهارشنبه سوری؟!
بعدازظهر امروز (22 اسفندماه 85) هنگامي كه به اتفاق اروند براي خريد از خواربارفروشي محل مشغول پرداخت پول وسايل خريداري شده بودم، نوجواني كم سن و سال وارد مغازه شد و با عجله پرسيد:
آقا «تي ان تي» داريد؟!
مغازهدار وقتي تعجب مرا ديد، گفت: اين كه چيزي نيست؛ از صبح تا حالا چندين نفر از من براي خريد «بمب» پرسش كردهاند!!
ميترسم، اين گونه كه پيش ميرود، به زودي مشترياني براي خريد «اورانيوم غنيشده» به مناسبت چهارشنبهسوري به من مراجعه كنند!!!
در همين ارتباط :
- آنچه كه سال گذشته به همين بهانه نوشتم.
- اعتراض جمعی ازکودکان به مراسم روز چهارشنبه سوری در اشنویه!
- دستگيري 327 تن در چهارشنبه آخر سال 85 تهران تا كنون!
- سنگريزههاي نارنجك منفجر شده از چشمان خونآلود پسر جوان بيرون ميريخت!
پيوست :
- حمایت قاطع دادستان کل کشور از تمامیت پارک ملی سرخه حصار !
- فرمانده کل سپاه هم به صدا درآمد: وضعيت زيست محيطي تهران بحراني است!!
- هشدار سازمان زمينشناسي؛ دشتهاي خراسان رضوي در حال فرورفتن است!