گياهان و كودكان گاندو! هر دو در فشار!!

     پوشش گياهي در شمارِ مهمترين مؤلفه‌های زنده‌ي تأثير‌پذير و تأثير‌گذار بر زيست‌بوم است که چون آينه‌اي شفاف، اثرِ عوامل محيطي در حال و گذشته‌ي سرزمينی را که در آن استقرار يافته است، بازمی‌نمايد. نوع گونه‌ي گياهي، تراكم آن در واحد سطح، وضعيت اندام‌هاي هوايي و سامانه‌ي ريشه‌اي، هرم سني هر يك از گونه‌ها و … در شمارِ اختصاصاتی است که آگاهی از آنها به درک درست‌تری از شرايط بوم‌شناختی حاکم بر زيستگاه کمک می‌کند. به سخنی ديگر، يك بوم‌شناس گياهي مي‌تواند با شناخت از سرشت گياهان موجود در منطقه، به برآورد نسبتاً دقيقي از شرايط اقليمي، خاكي، نوري، سنگ مادر و عوامل زيست‌شناختی حاکم بر محدوده‌ي مورد مطالعه دست يافته و توان بوم‌سازگان را برای پذيرش طرح‌ها و پروژه‌هاي جديد معين کند. اگر اغراق نباشد مي‌توان ادعا کرد هرچند شناسايي دقيق و كامل عوامل محيطي از جمله آب و هوا، خاك، فيزيوگرافي، زمين‌شناسي، مسايل اجتماعي و اقتصادي و … از اهم شاخص‌های برنامه‌ريزي مديريتي يك سرزمين محسوب می‌شوند، امّا بدون شناخت پوشش گياهي، از ارزش و کارايي چنداني برخوردار نيستند. گواهِ اين مدعا، اثراتي است كه پوشش گياهي به طور مستقيم و غير مستقيم بر  تعديل دما، ميزان رطوبت نسبي، كاهش شدّت باد و در مواردي حتا روي بارندگي مؤثر از طريق اينترسپشن افقي - Horizontal Interception - ، اسيديته‌ي خاک، حاصلخيزي و خصوصيات فيزيكي آن، سطح ايستابي آب زيرزميني و سرانجام نوع و تراكم ماكروفون‌ها و ميكروفون‌ها دارد. اين موضوع در مورد حضور تعدادي از گونه‌ها كه دامنه‌ي بردباري آنها باريك بوده و به اصطلاح سقف خواهش‌های بوم‌شناختی آنها بالاست و اغلب به عنوان گونه‌هاي معرف از آنها ياد می‌شود، بيشتر صادق است. به طور مثال حضور گونه‌هايي نظير قيچ معرف گچي بودن محيط يا وجود هالكنموم نشان از شور بودن خاك و رويش ني و لويي (در اطراف تالاب باهو) از شناسه‌های هيدرمورف بودن خاك است.
     چنين است که جايگاه و نقش پوشش گياهی در طرح جامع مديريت جامع زيست‌محيطی گاندو آشکار می‌شود؛ زيستگاهی که تماماً در منطقه‌ي رويشی خليج عمانی (Persian Gulf and Omanian region) واقع شده و به دليل شرايط رويشگاهي دشوار و اهميت گونه‌اي فراوان، در رديف نواحي حفاظت شده‌ي خاص طبقه‌بندی شده است.
    گفتني آن كه استعداد ناحيه‌ي رويشی خليج عمانی از منظر ترسيب کربن به 3/3 تن در هر هکتار می‌رسد. به سخنی ديگر، با توجه به مساحت 1/2 ميليون هکتاری آن، ناحيه‌ي رويشی مزبور از رها‌سازی53/25 ميليون تن دی اکسيد کربن به نيوار جلوگيری کرده است. اين در حالی است که تعداد درخت در هکتار جنگل‌های مانگرو، به طور متوسط حدود 95 اصله گزارش شده است که چندين برابرِ رقم نظيرِ آن برای منطقه‌ي رويشی خليج عمانی است؛ واقعيتی که بر ارزش‌های باهوكلات که صاحب دست‌کم 200 هکتار از جنگل‌های مانگرو است، می‌افزايد
     به هر حال عرصه‌ي مورد نظر از نظر سيماي عمومي، يك شبه ساوان متشكل از گونه‌هاي گندميان و لگوم‌ها بوده و در بخش وسيعي نيز با توجه به نوع خاك رسي ـ نمكي آن زير سيطره‌ي گياهان تيره‌ي سلمك يا چغندر قرار دارد. به طور کلی، بايد اذعان داشت که محدوده‌ي مورد مطالعه فاقد ارزش مرتعي است، چرا که گونه‌هاي گياهي موجود در آن، نه از ارزش علوفه‌ايِ درخوری برخوردارند و نه از تراكم رويشي قابل اعتنايي. به طوري كه تيپ‌هاي موجود در اغلب نقاط به واقع اراضي عرياني هستند كه به صورت بسيار بسيار تُنك و پراكنده گياهاني را در خود پرورش مي‌دهند و يا تپه ماهورهاي بخش شمالي منطقه اغلب هزار‌درّه‌هاي عاري از پوشش با لايه‌هاي سنگريزه‌ي ورني‌شده‌ي بياباني بوده كه تنها چند گونه‌ي خاص گياهي در آن توان رشد و نمو دارند. اگر چه محيط مطالعه شده به نظر جنگلي است، وليكن در اغلب نقاط تنها گونه‌ي درختي آن - Capparis deciduas - است كه اين پوشش را ايجاد کرده است.
    با اين وجود، از نظر اهميت ذخاير ژنتيكي و گونه‌هاي گياهی در معرض خطر و آسيب‌پذير، زيستگاه مورد مطالعه واجد اهميت و ارزشی انکارناپذير بوده که می‌توان از مهمترينِ آن گونه‌ها به  موارد زير اشاره کرد:
Lasiurus scindicus ؛ Avicennia marina ؛  Nannorhops ritchieana؛  Cadaba farinosa؛Crotalaria burhia ؛ Maerua arenaria ؛  Indigofera argentea؛ Maerua crassifolia ؛Indigofera articulate ؛       Pluchea arguta؛Rhyncosia minimo  ؛Rhanterium epapposum

    همچنين گياهان ديگری نيز در منطقه مشاهده می‌شوند که از جنبه‌های ديگری نظير حفاظت خاک، تلطيف هوای محيط و ترسيب کربن واجد اهميت هستند که می‌توان به 25 گونه‌ي شاخص اشاره کرد.
     در مجموع، از حدود بيش از 1200 گونه‌ي گياهی شناسايي شده در استان سيستان و بلوچستان، دست‌کم 150 گونه‌ي گياهي (5/12 درصد) متعلق به 49 تيره (در قالب 15 تيپ) در منطقه‌ي حفاظت شده‌ي گاندو زيست می‌کنند (به اين تعداد بايد دست‌کم 36 گونه از جلبلک‌های ساکن در خور و تالاب باهو را هم اضافه کرد) كه حدود 21 گونه از آنها از نظر در معرض خطر بودن يا انحصاري و كمياب‌بودن اهميت دارند. جالب آن که منطقه‌ي مورد مطالعه در حالی رويشگاه 5/12 درصد از کل گونه‌های شناخته‌شده در استان است که خود کمتر از 5/2 درصد از مساحت استان سيستان و بلوچستان را اشغال کرده است؛ به سخنی ديگر، از منظر واحد سطح، تنّوع گياهی موجود در گاندو، 5 برابرِ استان مادری است. 
     نکته‌ای که بسيار حايز اهميت می‌نمايد، تأکيد بر اين واقعيت است که حتا اگر گونه‌های گياهی منطقه‌ي مورد مطالعه از چنين برتری کمّی نيز نسبت به سطح استان برخوردار نبودند، باز نيز دليل نمی‌شد که از ارزش و موقعيت خاص منطقه چيزی کاسته شود. به سخنی ديگر، به رغمِ پذيرش اين حقيقت كه تنوّع و شمارِ گونه‌هاي گياهي و جانوري موجود در سرزمين‌های خشک (که منطقه‌ي حفاظت‌شده‌ي گاندو نيز در قلمرو آن محسوب می‌شود)، عموماً اندك و محدود است، ليكن، بر بنيادِ ستاده‌هاي حاصل از پژوهش‌هاي به‌عمل آمده، آشكار شده «شمارِ گونه‌ها در ناحيه‌اي معين، ضرورتاً معيار مطلوبي براي نشان‌دادن اهميت زيست‌محيطي و كاركردي (اقتصادي) منطقه‌ي مورد نظر، نخواهد بود ( Belalو Springuel، 1996).» افزون بر آن، حتا در خشك‌ترين و گرم‌ترين بيابان‌هاي جهان نيز، شمار قابل‌توجهي از موجودات زنده، مي‌توانند زيست ‌كنند؛ چنانچه تنها شمارِ خرد‌اندامگانِ (ميكرو ارگانيسم‌ها) موجود در يك گرم از خاك «اين‌گزّام» (دشت ريگي لخت در مركز صحراي آفريقا)، به متجاوز از ده‌هزار باكتري و 3300 قارچ مي‌رسد.

   پيوست :
  - دكتر حسین آخاني: زيست‌شناسان شايد زبان‌شان تند باشد، اما قلبشان رئوف است. مطمئن باشيد اگر از توان تخصصی فرزندان اين مرز و بوم استفاده نکنيد، نمی‌توانيد در مقابل متعديان محيط زيست مقاومت کنيد!