تالاب باهو ؛ زيستگاهي ارزشمند براي پرندگان – بخش دوّم
تالاب باهو و خليج گواتر به دليل برخورداری از 5 ويژگی ارزشمند، يکی از 105 منطقهي مهم زيست پرندگان در کشور محسوب میشود. اين ويژگيها عبارتند از:
1- به طور منظم تعداد قابل توجهی از گونههای در خطر تهديد جهانی را نگهداری میکند؛
2- به طور منظم يک درصد از گونههای منطقهي جغرافيای زيستی يا مسير مهاجرت يا جمعيت خاورميانه (تنها پرندگان آبزی و دريايي) را نگه میدارد؛
3- به طور منظم تعداد قابل توجهی از يک گونهي در خطر تهديد يا در حال کاهش خاورميانه را نگه میدارد؛
4- به طور منظم تعداد قابل توجهی از جمعيت جهانی يک گونه را که انتشارِ آن تماماً و يا عمدتاً به خاور ميانه محدود شده است، نگه میدارد؛
5- نمونهي معرف زيستگاهی است که دارای گروهی از گونههای بارز ويژهي خود هستند.
گفتني آن كه بنابر پارهای از شواهد و مدارک برجای مانده، يکی از نخستين سکونتگاههای بشری که قدمتش را بين 65 تا 200 هزار سال برآورد کردهاند، در جوار اين ناحيه (حاشيهي رودخانهي سديچ در چابهار) مستقر بوده است.
به هر حال آشکار است که نخستين شرط بنيانی برای ورود بايسته به هر موضوع يا مواجهه با هر مسألهای، شناخت آن موضوع و طرح دقيق و شفاف صورت مسأله است. به سخنی ديگر، فراخنا، ابعاد و ژرفنای حقيقی منظری که در برابرِ ديدگانمان گشوده شده است، بر ما آشکار نخواهد شد، مگر آنکه پيشتر خود را به ابزار و ادوات لازم برای مسلح کردنِ چشم و منزلگاهِ ديداری خويش مجهز کرده و هر نوع تدارک لازمی را پيشبينی کرده باشيم. چرا که به نظر میرسد، اين فقط طرح درست، کامل و جامعِ يک مسأله و روشنکردنِ ابعاد آن از منظرهای گوناگون است که میتواند بيشترين کمک را به حلِ آن مسأله بنمايد. بنابراين، چنانچه تعادل و تأثيرات متقابل عوامل محيطي حاكم بر زيستگاه گاندو را به عنوان بخشي از کُنشها و رفتارهای طبيعی بومسازگان فرض کنيم، به اين نكته واقف خواهيم شد كه شناخت بخشهاي مختلف تشكيلدهندهي اين بومسازگان (طبيعي و انساني) امري ضروري در برآوردِ ظرفيت تحمّل زيستي منطقه است. معنای ديگر اين کلام آن است که با دريافت و درك مفهوم «توسعهي پايدار» به عنوان محورِ هر نوع برنامهي توسعهي منطقهای در حال و آينده، میتوان بر اين باور که پايداري هر بومسازگان در ايجاد شرايطی متعادل و تعامل زيرسامانههای آن است که معنا میيابد، راسختر شد و اهميت مفهوم ظرفيت تحمّل زيستمحيطي را بيش از پيش درک کرد. در واقع، اگر هدفِ توسعه، گسترش حق انتخاب مردم باشد، بايد نه تنها نسل حاضر، بلكه نسلهاي آينده هم داراي چنين حقي باشند. به عبارت ديگر، توسعه براي آنها هم پايدار باشد. درحالی که به گفتهي كلاوس توپفر، مدير اجرايي برنامهي محيط زيست سازمان ملل متحد: «در حال حاضر ما انسانها بيش از 40 درصد از سودمنديهاي زمين را با روشهاي ناپايدار و مخرب به نفع خود بهرهبرداري كردهايم.» روندي كه شوربختانه بايد اعتراف كرد، در سرزمين مادري، به مراتب بيش از اين نمود دارد.
چنين است که برای اعمال مناسبترين شيوهي مديريت زيستمحيطی بر هر محدودهاي، پيش از هر چيز سزاوارتر و ضروریتر آن است که در گام نخست بيشينهي تلاش ممکن برای دستيابی به سيمايي حقيقی و ناب از آن منطقه، صورت گرفته و اطلاعاتی کامل و حتّیالامکان بروز در هر دو حوزهي طبيعی و انسانی، اعم از چهرهي پيکری، اقليمی و زمينشناختی منطقه تا حيات جانوری و پوشش گياهی آن و سرانجام نوع کاربری فعلی و تبيين دقيق فعاليتها و فشارهای انسانی وارد بر آن فراهم شود؛ آرمانی که در تهيهي طرح مديريت زيستمحيطي مناطق تحت حفاظت سازمان حفاظت محيط زيست هم مد نظر بوده و اميدوارم سرانجام روزي مردم و طبيعت وطن از ثمرات اجرايي اين طرح بهرهمند شوند.
ادامه دارد ...