ايران در شمارِ سه كشوري است كه بيشترين ضايعات مواد غذايي را در جهان دارند (همشهري، ش 849، ص 4)، ضايعاتي كه افزون بر70 درصد آن به زباله تبديل شده و براي هميشه از چرخه‌ي توليد خارج مي‌شود، ليكن به جاي آنكه اولويت را به سرمايه‌گذاري در صنايع نگهدارنده، بسته‌بندي، بازاريابي، بازيافت و فرآوري بهينه‌ي محصولات براساس مزيّت نسبي سرزمين دهيم، به دنبال تأمين آب بيشتر، افزايش سطح زير كشت و توليد بيشتر هستيم. چگونه بايد در انديشه‌ي توليد بيشتر بود، وقتی که حجم غذايی را که سالانه دور میريزيم، میتواند شکم بیش از 15 ميلیون ايرانی را برای يک سال سير کند؟ آيا سزاوارتر نيست به جای سرمايه گذاری و برنامه ريزی برای توليد يا خريد غذای بيشتر، در انديشه‌ي کشف شيوه های حراست و مصرف بهينه‌ي توليد موجود باشيم؟ و آيا رويکرد مبتنی بر توسعه‌ي پايدار، اجازه‌ي استمرارِ روشی که تاکنون به اجرا درآمده را میدهد؟