چرا نه راه گذشت داريم و نه راه بازگشت؟!
به فاصلهاي اندك از شكست فاحش اصلاحطلبان در دوّمين دورهي انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و روستا؛ شكستي كه تحوّل و چرخشي عظيم و انكارناپذير را در آرايش سياسي دههي هشتاد نيروهاي فعال در ميدان مديريت و برنامهريزي ايران به همراه داشت، يعني در اسفندماه 1381، همايشي برپا شد با عنوان: «چالشها و چشماندازهاي توسعهي ايران» ؛ همانديشي ارزشمندي كه از آن به عنوان آخرين يادگار ماندگار شادروان دكتر حسين عظيمي آراني، رئيس وقت مؤسسهي عالي آموزش و پژوهش مديريت و برنامهريزي كشور ياد ميشود. يكي از مقالات كليدي ارايه شده در آن همايش – كه به گمان نگارنده – از توجه و عنايتي درخور بهرهمند نشد، نوشتاري بود به قلم دكتر محسن رناني، استاد دانشگاه اصفهان، با عنوان: «تناسب اقتدار»؛ نوشتاري تأملبرانگيز و هوشمندانه كه ميتوانست - و هنوز هم ميتواند - منظر نويني براي گرهگشايي از بحرانهاي پيش آمده، به رويمان بگشايد. رناني در فرازي از آن نوشتار ارزشمند مينويسد: «حكومت ما سالهاست كه براي افزايش رشد اقتصادي و رفاه جامعه برنامهريزي و سياستگذاري ميكند. در سالهاي پس از جنگ سه برنامهي توسعهي پنجساله تدوين و به اجرا گذاشته شده است؛ ميلياردها بشكه نفت صادر و چه سرمايهگذاريهاي عظيمي در حوزههاي مختلف شده است. اما چرا هيچ كس از نتيجهي كار راضي نيست نه مردم و نه دولت؟ تورم و ركود همچنان پيشتازند، بيكاري رشد ميكند، صادرات افزايش نمييابد، روز به روز بازارهاي خارجي را از دست ميدهيم، استاندارهاي ما بالا نميرود، ريسك سرمايهگذاري همچنان بالاست، وابستگي فنشناختي ما به خارج افزايش يافته است، تعداد پروندههاي دعاوي در دادگستري همچنان رشد ميكند، بروكراسي ناكارآمدتر شده و فشارهاي زندگي و كار همه را كلافه كرده است. ملتي شدهايم كه در چهارراههاي مختلف زندگي به هم گره خوردهايم، نه راه گذشت داريم و نه راه بازگشت. پليس هم فرسوده در گوشهاي نظارهگر ما است و چراغ راهنما سرگشته رنگ به رنگ ميشود. اشكال كار كجاست؟ ما محيط همكاريمان را مخدوش كردهايم و سرمايهي اجتماعيمان را فرسودهايم و تا اين را بازسازي نكنيم، آن برنامهها و سياستها به نتيجه نخواهد رسيد ... و اين مهم نيز تحقق نخواهد يافت مگر اينكه بين جامعه و حكومت تناسب اقتدار برقرار شود».
دقيقاً 4 سال از سخنان محسن رناني ميگذرد، امّا حيرتآور آن كه سيمايي كه وي از مؤلفهها و شناسههاي مشهود جامعه به تصوير كشيده كماكان با كوچكترين تغييري پابرجا و نمايان است! چرا؟
ما در اين چهار سال چه كردهايم و چرا كماكان نه مردم و نه دولتمردان از نتيجهي كار راضي نبوده و مسابقهي پرت كردن توپ به زمين حريف با بيشترين شتاب ممكن در جريان است؟! حتا هنگامي كه مردم و كارشناسان در برابر تصميمي غلط موضع ميگيرند (مانند مصوبهي احداث جاده از گرمابدر لواسان به بلده نور يا تعريض جاده در قلب پارك ملّي گلستان يا آبگيري سد سيوند، يا قطع درختان پارك جنگلي لويزان و يا ...)؛ نخستين پژواك مديران دولتي مسئول اين است كه اولاً ما اجراكنندهي مصوبات دولتهاي قبلي هستيم و درثاني: شما مخالفان تا حالا كجا بوديد؟!!
عزيزان مسئول دولت!
بياييد عملاً نشان دهيد كه به «تناسب اقتدار» اعتقاد داريد و در راه اطلاعرساني بيفيلتر در جامعه، پذيراي هيچ سنگاندازي ظاهراً مقبولي نيستيد، آنگاه خواهيد ديد كه پرتترين و نابخردانهترين واكنش به حركتهاي خودجوش مردمي و مخالفتهاي اخير كارشناسي، همانا گفتن اين پاسخ است كه «شما تا حالا كجا بوديد»!