دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (واپسین بخش)
5- فرجام:
راست اين است كه به نسبت شمارِ اندك نيروها و امكانات درگير در حوزة پهناورِ سرزمينهاي متأثر از بيابانزايي، كميت و كيفيت قابل توجه اقدامات انجام شده در هر دو بخش پژوهش و اجرا، دلالت بر سختكوشي و همكوشي كارشناسان و پژوهشگرانِ دو بخش يادشده دارد. بيش از نيمي از عرصههاي شنزار كشور (دو برابر مساحت كشور آلمان)، گسترة عمل بخش اجرا در طول چهار دهة گذشته بوده و بخش پژوهشي نيز به رغمِ بضاعت بسيار محدودِ خويش با به اجرا درآوردنِ نزديك به يكصد طرح پژوهشي، تقريباً در تمامي عرصههاي كاري واحد اجرا، به انجام تحقيقاتي چند با هدف كاهش درصد ناكارامدي اقدامات اجرايي مبادرت ورزيده است. با اين وجود، به نظر ميرسد كه روند صعودي فرايندهاي كاهندة كارايي سرزمين در كشور كماكان با شتابي قابل تأمل ادامه داشته و اقدامات انجام شده، از توانايي لازم براي بازدارندگي جريان بيابانزايي بيبهره بوده است. پارهاي از مهمترين مؤلفههايي كه در بروز شرايط پيشآمده مؤثر بودهاند، عبارتند از:
1. وجود تفكري غلط مبني بر تمركز اقدامات بازدارنده در درون محدودههاي طبيعي بيابان[1]؛
2. غلبة ديد بخشي و جزيرهنگري در مقابله با بيابانزايي؛
3. تأكيد بيش از حد بر مديريت سازهاي و باورِ غلوآميزِ توان مهندسي در عمليات بيابانزدايي؛
4. جايگاه نازل گرايههاي زيستمحيطي در ميان ملاحظات راهبردي كشور؛
5. نبود رهبري واحد و ناهماهنگي سازمانها و نهادهاي اجرايي كشور در امر مقابله با بيابانزايي؛
6. غلبة نگرش مبتني بر مديريت بحران در مواجهه با بلاياي طبيعي، بويژه، خشكسالي و سيل.
[1] تلاش براي جنگلكاري يك ميليون هكتار از بيابانهاي يزد يا ايجاد كمربند سز به دور كوير مركزي (دفتر تثبيت شن و بيابانزدايي، 1375)، از جملة خطاهاي يادشده محسوب ميشود.