ادبيات ايران به كجا مي‌رود؟!

«شگفتا! هزارسالي بر ادب ايران گذشته است؛ و هنوز ابزارها و شيوه‌هاي شناخت اين ادب، به روشني و بسندگي و كارايي، به دست داده نشده است!»
استاد ميرجلال‌الدين كزازي

     بايد اعتراف كنم كه يكي از نگراني‌هاي هميشگي نگارنده، سرنوشت غم‌انگيز ادبيات فارسي در اين بوم و بر است. شايد تعجب كنيد كه چگونه محمّد درويش كه همواره از طبيعت و كوير و بيابان مي‌نويسد و براي محيط زيست رنجور وطن قلم مي‌زند، حال از ادبيات و هجمه‌ي وارد بر آن سخن مي‌راند!
     به گمان من امّا، سرنوشت غم‌انگيز ادبيات فارسي بي‌تأثير در روند شتابناك پس‌رفت در بسياري ديگر از حوزه‌هاي اجتماعي، اقتصادي، صنعتي، خدماتي، فرهنگي و محيط زيست نيست.

     نمي‌دانم از جدال قلمي دو تن از فرزانگان برجسته‌ي ادب معاصر ايران در دهه‌ي 1340 – سهراب سپهري و احمد شاملو - خبر داريد يا نه؟
شاملو مي‌گفت: من نمي‌فهمم هنگامي كه جوانان ما را دسته دسته در برابر گلوله قرار مي‌دهند (كنايه از محاكمه‌ي خسرو گلسرخي و همفكران پيش و پس از آن)، اين عرفان‌بازي‌ها چه معني مي‌دهد و چرا سهراب بايد دل نگران سيراب‌شدن كبوتر و گل‌آلود گشتن آب باشد؟!
  امّا سهراب پاسخي كوبنده و هوشمندانه به شاملو داد، پاسخي كه هنوز هم به رغم گذشتن بيش از 3 دهه از آن رخداد، سخت شنيدني و بسيار تأمل‌برانگيز است؛ وي گفت: اتفاقاً اگر ما بتوانيم مردماني را بجا آورده و كودكاني را تربيت كنيم كه دلشان براي سيراب شدن درخت يا آب خوردن كبوتر هم بسوزد، آن مردم هيچگاه اجازه نخواهند داد كه خون از دماغ كسي بريزد، چه رسد به اينكه حاضر باشند اعدام جوانان بي‌گناهشان را در خاموشي و بي‌تفاوتي نظاره‌گر شوند.
   چنين است كه ادبيات فارسي و سرآمدگان ادب ايراني، همواره در حاشيه ماندند و هر دم، به روزگاري پس‌رونده‌تر نيز غلتيدند، به نحوي كه اينك ديگر نه از حافظ و مولانا و خيام و فردوسي و سعدي خبري هست و نه حتا از سهراب و فروغ و شاملو و نيما و ...

   و درست در چنين شرايطي است كه خبر مندرج در صفحه‌ي 2 از شماره‌ي 4195 روزنامه‌ي همشهري دلم را به درد مي‌آورد؛ اينكه «چرا بايد ادبيات در رتبه‌ي آخر بودجه‌ي 86 قرار گيرد؟» و چگونه انتظار داريم پاسدار اين شيرين‌ترين زبان زنده‌ي دنيا باشيم، در حالي كه حتا روزي 5 ميليون تومان هم براي آن و در تمامي حوزه‌هاي گوناگونش و در سراسر شهرها و آبادي‌هاي گسترده‌اش اعتبار درنظر نگرفته‌ايم؟!

   آقاي رئيس‌جمهور! دكتر احمدي‌نژاد عزيز
   آيا ادبيات فارسي اين ملت و كشور به اندازه‌ي كمك‌هاي فرامرزي ايران هم نمي‌ارزد؟ آيا ادبيات ايران‌زمين نبايد – دست‌كم – به اندازه‌ي يك هزارم بودجه‌اي كه سالانه به مصرف دخانيات مي‌رسد و دود مي‌شود، اعتبار و توجه نثارش شود؟
    براي همين است كه مي‌گويم: لطفاً همين رديف توهين‌آميز را هم از بودجه‌ي 86 حذف كنيد! ادبياتي كه قرار است با كمتر از روي 5 ميليون تومان سامان يابد، آن هم در اين هجوم بي‌سابقه‌ي كلمه‌هاي بيگانه‌ي انگليسي و عربي، همان بهتر كه اصلاً سامان نيابد و پشتيبان مالي نداشته باشد.


    پيوست:
  - گرماي هواي بهمن ماه، 240 هكتار از جنگلهاي استان گلستان را سوزاند!
  - به رغم آنكه پيگيريهاي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان خراسان رضوي براي انتقال دكلها توسط اداره  كل برق اين استان تاكنون دستاوردي در بر نداشته است، ولي هنوز سه سال وقت داريم!

به آبگيري سد سيوند اعتراض كنيد!