لطفاً به اين لجبازي كودكانه پايان داده و فردوسي را نجات دهيد!
«بعضي از كساني كه مجري پروژههاي عمراني هستند، ميراث فرهنگي را مزاحم قلمداد ميكنند. درصورتي كه ميراث فرهنگي نعمت و شناسنامه يك ملت است و سازمان متولي آن بايد از سرمايههاي علمي براي آموزش حفاظت از آثار تاريخي استفاده كند تا جايي كه مردم ميراث تاريخي و طبيعي را همچون ناموسشان تلقي كرده و از آن دفاع كنند.»
احمد جلالي، نماينده دايم ايران در يونسكو
نميدانم در مواجهه با انتشار برخي اخبار و اقدامهاي حيرتانگيز در ايران، از چه واژگاني بايد استفاده كرد تا هم حق مطلب به خوبي ادا شود و هم عمق احساسم آشكارا نمود داشته باشد؟!
داستان غمانگيز و در عين حال حيرتانگيز و باز پرسشبرانگيز و احتمالاً چند ... انگيز ديگر! دكلهاي توس، در شمار آن رخدادهاست كه هر چه بيشتر به دنبال چرايي اين اقدام نابخردانه – و از آن بدتر – مشاهدهي مقاومت و لجبازي بچهگانهي مقامات محلي در برابر آن ميانديشم، بيشتر بر ژرفاي حيرت و افسوس و غم و عصبانيتم افزوده ميشود!
آخر برادران عزيز وزارت نيرو! اين دو دكل كذايي كه ديگر سد ميليارد دلاري «سيوند» نيست كه عزايش را گرفتهايد با آن همه پولي كه در تنگهي بلاغي به هدر داديد، چه كنيد و چه توجيهي بتراشيد! چند ماه است كه تقريباً تمامي اهل هنر و ادب و استاندار و مسئولين ميراث فرهنگي و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي بر اشتباه بودن اين اقدام تأكيد كرده و خواستار برچيدن آن دكلهاي كذايي و حفظ حرمت آرامگاه فردوسي شدهاند؛ بيش از يكهزار و دويست نفر بر نامهاي مهر تأييد زدهاند كه از چهرهي ماندگار وزارت نيرو! خواسته است تا فرمان برچيدن اين دكلها را صادر كند، چند ماه است كه به دليل مقاومت احمقانه و پرسشبرانگيز برخي از مسئولين محلي، اين رخداد به صحنهي رسانهاي آن سوي مرزها نيز كشيده شده و به شناسهي ديگري بدل شده كه نشان ميدهد: دولتمردان ايراني به تنها چيزي كه بها نميدهند، همانا مفاخر ادبي و ميراثهاي ملّي و تاريخيشان است! چرا اين بهانه را از آن سوي آبنشينان نميگيريد؟ چرا تجربهي تلخ نقش جهان و برج جهاننما را تكرار ميكنيد؟ چرا دستكم از اين ميزهاي قدرت خداحافظي نكرده و نميگذاريد كه نفس راحتي بكشيم؟
چقدر بگوييم: كار شما مصداق بارز خيانت به وطن و نمونهي آشكار فرصتسوزي و مثالي بارز از اُفت كارايي سرزمين است ... كمي خجالت و شرم هم چيز بدي نيست.
راستي! چرا اين قصهي لجبازي بايد به جايي برسد كه ادارهي ميراث فرهنگي و گردشگري استان خراسان رضوي به اداره كل برق اين استان اولتيماتومي يك هفتهاي بدهد تا زمان نهايي انتقال دكلهاي برق از حريم شهر تاريخي توس را اعلام كند؟! مگر رئيس عالي هر دو دستگاه عضو يك كابينه و از يك جناح نيستند؟! مگر هر دو از يك رئيسجمهور فرمان نميگيرند و مگر آن رئيسجمهور آشكارا در همين بهمنماه سال گذشته نگفته است: «ابنيهي تاريخي و ميراث فرهنگي موهبتي است كه آسيبديدن اجزايي از آن نيز جبرانناپذير و غيرقابل جايگزيني است.»
به راستي شما از كه يا چه فرمان ميگيريد؟!
در همين ارتباط :
- اقدام شرمآور وزارت نيرو در حریم آرامگاه شاعر حماسهسراي وطن!
- وزارت نيرو عقب مينشيند!
- شمارس معكوس براي سرنگوني دكل توس آغاز شد!
- در ستايش جواد آرينمنش!
- آخرين عكسها از توس!
لینک حمایت از فردوسی را امضا کنید!

به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.