شعار امسال روز جهاني تالابها را چه كسي جدي گرفت؟! - 3
36 سال پيش در چنين روزي، كنوانسيون رامسر، تنها با حضور 18 كشور – كه يكي از آنها ايران بود – كليد خورد، امروز اما شمار كشورهاي امضاءكنندهي اين پيمان ارزشمند به ۱۵۴ رسيده است؛ كشورهايي كه برخي از آنها در شمار ثروتمندترين و مرفهترين كشورهاي شمال محسوب ميشوند و جملگي حسرت و افسوس آن را ميخورند كه چرا نامشان در بين 18 كشور نخست برپاكنندهي اين پيمان نيست؛ كشورهاي پيشگامي كه در آغاز دههي هفتاد ميلادي پاي پيماني را امضا كردند كه در بخشي از آن آمده است: «تالابها بايد از بالاترين درجهي حفاظتي برخوردار باشند.» امّا متأسفانه بهرغمِ وجود چنين التزامِ هوشمندانهاي، بايد اعتراف كرد: در طول چهار دههي گذشته، نهتنها از شتاب زوال تالابها كاسته نشد، كه شدت هم گرفت. چرا كه درك نوع بشر از سازوكار و نحوهي عملكرد اين عرصههاي كمنظير، بسيار ابتدايي و سادهانگارانه بوده است. به طوري كه در پارهاي از موارد، حتا پيش از شناخت اهميت و بهرهگيري صحيح از اين مجموعههاي دلانگيز و هوشربا، آنان را به راحتي از دست دادهايم. آشكار است كه يكي از بنيانيترين دلايل اين زوال غمانگيز، به عدم شناخت صحيح از ويژگيها، محدوديتها و قوانين حاكم بر مناطق يادشده مربوط ميشود؛ جهلي كه سببشده استفادهي نابخردانه از سرزمين، شتاب گرفته و تالابها چارهاي جز تحمل فشاري خارج از توان بومشناختي خويش نداشته باشند.
ديگر عقوبت بسيار مهمتر اين نابخردي و آزمندي آشكار، آن است كه وقتي بومسازگان تالابي، در معرض زوال و نيستي قرار گيرد، خواهناخواه ديگر بومسازگانهاي كوهستاني و دشتی نيز متأثر شده و دچار آسيب خواهند شد، چرا كه بومسازگانهاي كوهستاني نيز با بومسازگانهاي دشتي و تالابی در ارتباط تنگاتنگ بوده، به نحوی که میتوان گفت: حيات يکی درگرو سلامت ديگری است.
اما مهمترين دلايل آسيبپذيري تالابها چيست؟
در طول تاريخ ديرينهي حيات تالابها در كرهي زمين، اين زيستگاهها پيوسته از اثر دو دسته از عوامل كه يكي ريشه در ويژگيها و رخدادهاي طبيعي داشته و ديگري، ناشي از فشارهاي انساني بوده، در معرض تهديد و تحديد قرار داشتهاند. ليكن بهتدريج و به موازات افزايش شمار انسانها و رشد اقتدارگرايانهي دانش آدمي در آفرينشِ فناوريها و ابزارهاي پيشرفتهتر، سهم عامل انساني در تخريب و انهدام زيستگاههاي تالابي به مراتب فزوني يافته، بهنحوي كه هماكنون از سهم عوامل طبيعي در تخريب تالابها در مقايسه با فعاليتهاي گستردهي تخريبي انسان، ميتوان به راحتي صرفنظر كرد؛ فعاليتهاي مخربي كه با شتابي دمادم فزاينده در اغلب حوزههاي كاري و زيستي انسان، از صنعت گرفته تا كشاورزي به رشد مخرب خود ادامه ميدهند. شايان ذكر آنكه هر چند ممكن است، بيشتر فعاليتهاي انساني، دستاوردهاي مثبتي نيز، بهويژه از جنبهي اقتصادي و رفع نيازهاي كوتاهمدّتِ اجتماعي داشته باشند، اما اين دستاوردهاي مثبت، اغلب به بهاي بازخوردهايي منفي و برگشتناپذير تمامشده و جبران آنها، در مقياس زمان، عملاً غيرممكن مينمايد.
تأسفآورتر آنكه تالابها به دلايل ظاهراً موجهترِ ديگري نظير: توسعهي اراضي زراعي، جنگلداري، توسعهي مراتع و چراگاهها نيز، تحت زهكشي قرار گرفته و خشكانيده ميشوند. ساير فعاليتهايي كه تالابها را شديداً تحت تاثير قرار داده و ميدهند، عبارتند از : آلودگي آب (در اثر ورود زهاب اراضي كشاورزي)، كانالكشي، مهار جريانهاي آبي به وسيلهي سدها، خاكريزها، سيلبندها و پشتهها، فرآيند يوتروفيكاسيون دراثر هرزآبهاي انباشته از مواد زايد زهكشي، توسعهي اراضي مسكوني و اقدامات بازدارندهي سيل. نكتهي حيرتآور آن است كه تخريبهاي موصوف در حالي متوجه تالابها شده كه امروزه ديگر كسي نميتواند از نقش تالابها به عنوان بومسازگانهاي كاركردي، صرفنظر كند؛ نقشي كه به اعتقاد صاحبنظراني چون هنريك مجنونيان، دوام آن براي پايداري توسعه نيز ضروري است. تخريب زيستگاه و كاهش وسعت آن نيز در شمارِ يكي ديگر از مهمترين عوامل نابودي گونههاي تالابي جاي ميگيرد. توسعهي انواع فعاليتهاي انساني نظير: پاكتراشي جنگلها، تبديل مراتع و علفزارها به كشتزارها، احداث سدهای بزرگ، فروسايي و تخريب مراتع در اثر چراي بيرويه، بهرهبرداري از معادن، زهكشي، خشكانيدن تالابها و سرانجام توسعهي بزرگراهها و انواع شبكههاي دسترسي، زيستگاههاي موجود را كاهش داده، وسعت و يكپارچگي آنها را از بين برده، منابع زيستي آنها را تقليل داده و درنهايت، شرايط زيستي دشواري براي گونهها فراهم آورده است؛ گونههايي كه ناگزير از انتخاب يكي از سه گزينهي زير هستند: يا بايد با شرايط تغييريافته خود را تطابق دهند كه در كوتاهمدّت به ندرت امكانپذير است، يا به زيستگاههاي جديدتري مهاجرت كنند كه با وجود روند توسعهي فعاليتهاي اقتصادي انسان و عدم وجود چنين زيستگاههاي واجد شرايطي، بسيار بعيد به نظر ميرسد و يا بايد به گزينهي سوّم، يعني: از بينرفتن تن در دهند. نابودی پوشش گياهی اطراف تالاب باهو و ارژن و گرايشِ اراضي فارياب به سوي شورشدن، از جملهي مثالهايي است كه پيامدهاي پسروندهي خشكانيدن تالابها را به وضوح نشان ميدهد؛ پديدهي شومي كه بازخوردهاي منفي آن بر روي كيفيت و كميت زيستي جامعهي وحوش، به مراتب فاجعهآميزتر و برگشتناپذيرتر است. چه، همانطور كه پيشتر نيز اشاره شد، سامانهي تالابي به دليل استعداد فراوان در جذب طيف متنوّع و گستردهاي از جانوران مهرهدار يا بیمهره، اعم از پرندگان بومي يا مهاجر آبزي، پستانداران، دوزيستان و ساير جانداران آبزي، از مهمترين زيستگاههاي حيات وحش بهشمار ميرود. بنابراين، استفاده از استعداد ذاتي تالابها و كاركردهاي چندجانبهي آنها، بر هرگونه بهرهبرداريهاي تحميلي و از جمله تغيير كاربري اراضي، برتري داشته و از نظر اقتصادي/ اجتماعي نيز، كاملاً قابل دفاع است. در واقع، بايد اعتراف كرد، بهرغم آنكه يكي از ناگوارترين و تلخترين تجربيات بشر از تغيير كاربري اراضي، در حوزهي بومسازگانهاي تالابي به وقوع پيوسته است، كماكان روش آزمون و خطا در مورد اين زيستگاههاي استثنايي و شكننده ادامه داشته و سوگنامهي دردناك انهدامِ اين زيستبومها به پايان خود نرسيده است.
به عنوان مثال تنها در آمريکا، تا پايان دههي نود ميلادي سالی 48 تا 200 هزار هکتار از سطح تالابها کاسته شده و تخريب گرديد و در زلاندنو يا استراليا نيز بيش از 90 درصد تالابها در وضعيتي فاجعهبار قرار داشتند، به نحوي كه دولت مركزي عملاً از تأمين هزينهي گزاف احياء آنها درمانده نشان داده بود (چيراس، 1994).
اين حقيقت دردناك يا مؤيد ادراك سطحي و پايين جوامع انساني از قابليتها و پيچيدگيهاي موجود در چنين بومسازگانهايي است و يا حکايت از آزمنديهای غيرقابل مهارِ انسان متمدّن دارد. ادامهي اين روند نابودگر كه اغلب در قالبِ فريبندهي عمران و بهسازي انجام ميگيرد، نهتنها بسياري از تخصصها و دانشهاي ويژهي تالابي را بدون عرصهي كاري قرار داده و عملاً از كارايي مياندازد، بلكه برشتاب اُفتِ غناي ژنتيكي و زيستشناختي (بومسازگان و گونه) سرزمينها نيز افزوده خواهد شد. دراين ميان، گونههاي بومي و انحصاری – Endemic - نيز كه با سامانهي تالابي و رودخانهاي وابسته (آبهاي ورودی و خروجي) به مرور و در طول زماني طولاني خوگرفته و سازگاري يافتهاند، با نابودي تالابها براي هميشه از بين ميروند. واپسين نكته آنكه مرگ تالاب فقط در سيماي تغيير كاربري زمين و تبديل آنها به كشتزارها و کاهش شمارِ گونههای گياهی و جانوری جلوهگر نميشود، بلكه گاه ممکن است از طريق معرفي گونههاي گياهي يا جانوري غيربومي نيز، امكان وقوع بيابد.
آخرين دسته از عوامل تشديدكنندهي درجهي آسيبپذيري تالابها، عبارتند از: حمل مواد رسوبي، زهكشي، تبديل اراضي تالابي، چراي بيرويه درحاشيهي تالابها، نيبري، بهرهبرداري نامعقول از رويشگاههاي تالابي به هدف تأمين سوخت و علوفه و جمعآوري تخمپرندگان و خزندگان.
چنين است كه تالابها را در رديف حساسترين و آسيبپذيرترين زيستگاههاي كرهي زمين شناخته و جاي ميدهند.
پس بياييم و قدر اين امتياز را بدانيم، بياييم و نشان دهيم كه به خوبي از ارزش اين ثروتهاي بزرگ ملّي آگاه بوده و آنان را چون كهنترين و زيباترين ميراثهاي طبيعي مشترك حرمت مينهيم. باور كنيد اين حق نسلهاي آينده است كه از مواهب كمنظير تالابها برخوردار باشند و در لذت زيبايي كمنظير زيستگاههاي تالابي بكري چون آلماگل، آلاگل و آجيگل، ميانكاله، باهوكلات، نيريز، شورگل، اميركلايه، قوريگل، كياشهر، قميشان و ... شناور شود. اين حق را از فرزندان خود نگيريم. دستكم بازتاب رسانهاي اين روز را آن گونه كه شايسته است، پاس داريم. نگارنده كه جز در روزنامه آينده نو و خبرگزاري ايسنا، خبر يا گزارشي به اين مناسبت نديد و حتا همشهري و جام جم و تهران امروز و ... هم - تا شنبه - در خواب بودند!! و غمانگيزتر آنكه تنها در وبلاگ آلماگل بود كه به شعار امسال روز جهاني تالابها «Fish for tomorrow» و كاركرد ارزشمند آنها به عنوان يكي از ذخاير تأمين پروتئين دريايي براي بشر تأكيد شده بود. كافي است اشاره كنيم كه بر بنياد ستادههاي معتبر جهاني، تالابها دستكم سه چهارم سهم مناطق مهم اقتصادي درياهاي آزاد و آبهاي داخلي را به خود اختصاص ميدهند؛ عرصهاي كه به دليل ارزش اقتصادي روزافزون صنعت ماهيگيري در جهان، متحمل فشار روزافزوني از اين منظر نيز هستند.
ميبينيد! در حالي كه ديدهبان محيط زيست ايران از اين گلايه دارد كه چرا در محافل مطبوعاتي داخلي كمترين توجهي به تيتر شمارهي يك رسانههاي ديداري، شنيداري، نوشتاري و مجازي دنيا در ارتباط با گرمايش جهاني و اجلاس پاريس نشده و نميشود؛ ملاحظه ميكنيم كه اين تنها موردي نيست كه در حوزهي محيط زيست از آن غفلت كردهايم! آيا كسي دليلش را ميداند؟!
ساختمان دبيرخانه دايمي كنوانسيون رامسر در شهر گلند سوئيس
و آيا كسي ميداند كه چرا هماكنون هيچ يك از مسئولين و نمايندگان ايراني در بين 26 عضو اصلي هيأت رئيسهي كنوانسيون رامسر كه مقر آن در شهر گلند سوئيس است، قرار ندارند؟! در حالي كه نمايندگاني از فقيرترين كشورهاي آفريقايي، آسيايي و آمريكاي لاتين را ميتوان در اين سياهه ملاحظه كرد! نمايندگاني از كشورهايي نظير: ساموآ، كلمبيا، پاناما، نپال، گواتمالا، تونس، كامرون و ...
ادامه دارد ...
پيوست :
- درختان خيابان ولي عصر در آستانهي مرگ قرار گرفتهاند!
- تالاب انزلي در سياههي «قرمز»!
- داستان سفر نخستین زن ایرانی که جنوبگان را فتح كرد!
- بيست عامل عقبماندگي ايرانيان به روايت مصطفي ملكيان!
- هفت وبسايتي كه پيش از نوشتن يك مقالهي پژوهشي بايد ببينيد!
- از حدود 3 ميليون خودروي در حال تردد در شهر تهران، 2 ميليون و پانصد هزار خودرو حتا بر مبناي استاندارد 20 سال پيش اروپا هم آلاينده محسوب ميشوند و بايد از تردد آنها ممانعت كرد! آيا اين است خودروي ملّي، اقتدار ملّي؟! و آيا بايد از چنين صنعتي حمايت كرد و برايش آزادراه كشيد و جنگلهاي بينواي تهران را (مثل لويزان) به خاطرش خلوت كرد؟!
- در 9 ماهه سال جاري، 11 هزار و 473 ميليارد و 119 ميليون ريال خسارت ناشي از حوادث غيرمترقبه به كشور وارد شد كه بيشترين آن به استان گلستان و كمترين آن به چهارمحال بختياري وارد آمد.
- گاندوها هم به كوه پناه ميبرند؟!
- زندگي در جهاني گرمتر!
- روايت مهناز وفادار از جنگلهاي مانگرو.
- سه تالاب ايران در انتظار ثبت جهاني!
- تلاش ژاك شيراك براي ايجاد سازمان ملل محيط زيست!
- به جرأت ميتوان گفت 20 سال گذشته بدترين دوره عمر تالابهاي ايران بوده است! دكتر ناصر كرمي و سياههي مونترو
- زمين تا پايان قرن جاري، 4/6 درجه گرمتر ميشود!
- آلودگي هوا، سالانه 100 هزار تهراني را به بيمارستان مي فرستد!
- اسكله در قلب جنگلهاي حرا – اسدالله افلاكي
نمايش سيوند ؛ نمايش ناداني و خودخواهي ما!
وزارت نيرو ، مهار آب را از هخامنشيان بياموزد!
لطفاْ پاسارگاد ، شهر و آرامگاه کوروش بزرگ را نجات دهيد!