سياستمداران «طبيعت ستيزي» كه هرگز نميبخشم! – بخش دوّم
در پايان نخستين بخش از مجموعه نوشتارهايي كه به مناسبت فرارسيدن روز جهاني تالابها تدارك ديدهام، بر اين پرسش غمناك تأكيد كردم كه چرا حال و روز تالابهاي كشوري كه خود در شمار پيشگامان راهاندازي كنوانسيون رامسر بوده است، بايد به اين فرجام اسفبار برسد كه حتا عاليترين مقامات مسئول، كارشناسان و پژوهشگران مرتبط نيز چارهاي جز اعتراف بر بحراني بودن شرايط نداشته و عملاً عجز خود را در برگشت شرايط و يا دستكم كاهش شتاب پسرفت در اين حوزه اعلام دارند ...
پرسشي كه از قول دوست عزيزم مسعود باقرزادهي كريمي، كارشناس مسئول تالابها در دفتر زيستگاههاي سازمان حفاظت محيط زيست نقل شده و در شمارهي پنجشنبه (12 بهمنماه 85) آينده نو نيز منتشر شده است، خود ميتواند گوياي همه چيز باشد! بخصوص آنجا كه با اشاره به وضعيت وخيم تالابهاي كشور، اعتراف ميكند در طرحهاي توسعه به توان طبيعي سرزمين اهميتي داده نميشود و اين در حالي است كه يكي از شاخصهاي توسعهيافتگي در جهان امروز، ميزان شادابي و كيفيت توان زيستپالايي تالابهاست. او در انتها اين پرسش را مطرح ميكند: «آيا در اين حوزه عملكرد ايران خوب بوده است؟!»
و اينك ادامهي ماجرا:
چرا قدر اين مجموعههاي ناهمتا را ندانستيم؟ زيستگاههاي كمنظيري كه ارزش آنها به طور متوسط بيش از 10 برابر باارزشترين بومسازگانهاي جهان، يعني جنگلها، اعلام شده و در همان حال تا 200 برابر اراضي زراعي ميارزند؟
راست آن است كه تالابها به دليل برخورداري از كاركردهايي متنوع، منافع اقتصادي، اجتماعي، زيستمحيطي، امنيتي و علمي زيادي را ميتوانستند و ميتوانند برايمان به ارمغان آورند؛ كاركردهايي نظير تغذيهي آبهاي زيرزميني، مهار سيلاب، استحصال مستقيم آب توسط مردم، ترسيب كربن، پيشگيري از نفوذ آبهاي شور، جلوگيري از فرسايش خاك و حفظ سواحل، كمك به حاصلخيزي خاك، رسوبگيري، نگهداري مواد مغذي، پالايش مواد سمي، بانك ژن، توليد كارمايه (انرژي)، رونق گردشگري طبيعي(بومگردي)، حفظ جمعيتهاي حيات وحش، توليد مواد خام، محل تخمريزي گونههاي مختلف ماهيان، زيستگاه پرندگان بومي و مهاجر و در يك كلام: خزانهي بيبديل حيات، خزانهاي كه همچون بانك مركزي هر دولتي، ميتواند به عنوان معتبرترين پشتوانه و ضمانت بقاي هر نظامي به شمار آيد. و شوربختانه ما همان بلايي كه بر سر ذخيرهي ارزي خود آورده و آن را به مصرف پايداري نظام افيوني يارانهها و خريد بنزين از خارج رسانديم، بر سر تالابهاي زيبا و كمنظيرمان هم آورده و ميآوريم و از همه بدتر آنكه به قاتلين نابخرد و سازهمحور اين محيطهاي استثنايي، مدال سازندگي و نشان ماندگاري هم اهدا ميكنيم!
به راستي كدامين سامانهي طبيعي يا انسانساخت را سراغ داريد كه به تنهايي توانايي آفرينش و دراختيار نهادن چنين انبوه بينظيري از مواهب و مزيتهاي ارزشمند به بشر باشد، آن هم بدون كوچكترين چمداشتي و طلب كردن پولي؟! تالابها فقط از ما انسانهاي قدرناشناس اندكي تفكر ميخواستند تا دريابيم كه پاسداري از تالاب، برابر است با پاسداري از حيات روبه رشد اجتماعي همين مردمي كه در نخستين سالهاي پيروزي انقلاب اسلامي مهر تأييد خويش را بر قانون اساسياي زدند كه به صراحت محملهاي قانوني را در اصلهاي 45 و 50 براي حفاظت و پاسداري بي چون و چرا از مواهب طبيعي خويش فراهم آورده بود.
امّا من ايمان دارم ... ايمان دارم اگر روزي در اين مملكت محكمهي عدلي برپا شود، اغلب آن مهندسان سدساز و حاميان قدرشوكت ماليشان در دولت و مجلس كه بدون رعايت ملاحظات اصيل زيست پايدار، اقدام به ساختن پي در پي اين جرثومههاي مرگ كردند و يا صاحبان صنايعاي كه آزمندانه و نابخردانه پساب آلودهي كارخانههاي خويش را در درون اين شريانهاي زندگيساز ريختند و يا مسئولين مديريت شهرهايي كه هنوز هم براي احداث و بهرهبرداري از سامانهي فاضلاب و دفع بهداشتي زباله كار چنداني انجام ندادهاند و بدينترتيب هامون عزيز را، هورالعظيم بي مانند را، درياچهي اروميه ارزشمند را، تالاب انزلي رؤيايي را، بختگان و ارژن و پريشان ناهمتا را، نگين فيروزهاي گاوخوني را، زيستگاه روحبخش شادگان را، علفزار بيمانند مسيله و تالابهاي اغماري آن را و ... به كام مرگ و نيستي كامل كشاندند، بايد پاسخگو باشند.
من باور دارم، در آن روز آن گروه از رهبران مذهبي مانند امام جمعه سمنان، امام جمعه اروميه و امام جمعه شيراز و مديران دولتي نظير وزير سابق راه (تركان)، نمايندگاني نظير نماينده بندرعباس، فرماندهان نظامي مانند فرمانده سپاه شهرستان دنا و رئيس جمهور كنوني كه آشكارا با سخنان خويش سببساز تخريب بيشتر طبيعت و مواهب منحصر به فرد آن را فراهم ساختند، بايد جوابگو باشند.
امام جمعهاي كه با تمسخر فراوان طرفداران محيط زيست، اين پرسش را مطرح ميكند: اگر درياچهي اروميه خشك شود، مگر چه ميشود؟! چگونه ميتوان از او انتظار داشت كه در خطبههاي نماز به ظرفيتسازي فرهنگي پرداخته و مردم را از عقوبت تجاوز به طبيعت آگاه سازد؟! مگر او سرنوشت غمانگيز آرال و شورهزارهاي حاصل از آن را در كمترين فاصله از مرز شمالياش نميبيند؟ آن رهبر محلي كه مجوز شكار وحوش پارك ملّي كوير را در استان سمنان صادر ميكند و صراحتاً به محيطبانان زحمتكش طبيعت ميگويد: «چرا حلال خدا را حرام ميكنيد؟!» و يا امام جمعهي ديگري كه ميپندارد بايد هر كجا كه زمين خالي و عرصهي مرتعياي وجود دارد، تصرف كرده و به هر قيمتي با كاشت درختان مثمر آبادشان كرد و بدينترتيب هزاران هكتار از عرصههاي مرتعي استان فارس را در غالب طرح «فلاحت در فراغت» با تغيير كاربري مواجه ساخته و نميداند كه هماكنون آثار فاحش اُفت آب زيرزميني در منطقه سياخ دارنگون (40 كيلومتري غرب شيراز) خود را نشان داده و كشاورزان و باغداران با مشكلات جدي مواجه شدهاند و يا در جهرم، به رغم كفشكنيهاي متعدد و برداشت آب تا اعماق 300 متري و بيشتر، باز هم شاهد خشك شدن پي در پي باغات مركبات مشهور آن منطقه هستيم! آيا اين نشانهها را نميبينيم؟ آيا بيابانزايي چيزي جز اين است؟
آقاي آيتالله محيالدين حائري شيرازي عزيز!
باور كنيد راههاي ديگري هم براي آبادكردن سرزمين و رفاه مردم وجود دارد، باور كنيد، استاني كه شما عاليترين رهبر مذهبي آن به شمار ميرويد، ميتواند در شمار ثروتمندترين استانهاي كشور باشد، بدون آنكه بخواهد با افزايش اراضي كشاورزي و باغي خود و آبگيري سدهاي ميراث برباد دهاي چون سيوند بر ناپايداري سرزمين بيافزايد و تاريخ يك ملّت بزرگ را به زير آب برد. استان فارسي كه صاحب بيشترين و جذابترين آثار تاريخي و جاذبههاي ناهمتاي طبيعي و مفاخر فرهنگي و ادبي است، چه نياز دارد كه با فشار بيش از توان بر سرزمين، رزق خود را درآورد؟! چرا از قدرت خويش و نفوذ كلامتان استفاده نميكنيد و مسئولين را وانميداريد تا با تقويت تسهيلات گردشگري به درآمد سرانهي فارسنشينان بيافزايد؟ چرا براي آنها توضيح نميدهيد كه نمايان شدن گوشهي موي فلان جهانگرد و ايرانگرد به مراتب قابل تحملتر است تا انتشار اخباري كه حكايت از شتاب فرار دختران از منزل، فروش آنان به آن سوي خليج فارس، رواج بيش از پيش مواد مخدر و افسردگي بيش از 60 درصد دانشجويان امروز كشور دارد!
آن وزيري كه دغدغههاي زيستمحيطي را چون هيبت برژنف كاذب پنداشته و به استهزاء آشكار طرفداران محيط زيست وطن ميپردازد و يا آن نمايندهي مجلسي (نماينده بندرعباس) كه به تخصيص اعتبار براي ساماندهي وضعيت تالابهاي شمال كشور و بهبود روند مهاجرت پرندگان كنارآبزي اعتراض كرده و فرياد برميآورد كه چرا مشكلات مرغ همسايه را بايد ما حل كنيم؟!
و سرانجام رئيسجمهوري كه بيمهابا از سد راه بودن منابع طبيعي در برابر چرخهاي توسعه سخن رانده و با هر سفر استاني خويش، در كمترين زمان ممكن مصوباتي دردسرآفرين و بحران زا بر طبيعت تحميل ميكند (كه آخرين موارد آن احداث جاده بلده نور به گرمابدر لواسان، تشويق مردم مازندران غربي براي ازدياد نفوس خويش و ساخت پالايشگاه در كنار تالاب شادگان است و متأسفانه تاكنون حتا وقت نكردهاند تا نامهي بيش از 500 متخصص و علاقهمند به محيط زيست را در اين خصوص بخوانند!) ... آري، من به عنوان يكي از شهروندان اين سرزمين مقدس، هرگز و هرگز از گناه جبرانناپذير اين رهبران نميگذرم، هرچند كه ميدانم ابزاري هم براي احقاق حق خود و فرزندان اين بوم و بر ندارم!
ادامه دارد ...
نمايش سيوند ؛ نمايش ناداني و خودخواهي ما!
وزارت نيرو ، مهار آب را از هخامنشيان بياموزد!