برگرفته از آلماگل

    سيزدهم بهمن 1385 (دوم فوريه 2007)، سي و ششمين سالي است كه جهانيان، روزي را گرامي مي‌دارند كه بر پيشاني‌اش يكي از جلوه‌هاي ارزشمند طبيعي مي‌درخشد: «روز جهاني تالاب‌ها»؛ روزي كه به بهانه‌ي پاسداري از مهمترين، پيچيده‌ترين و متنوع‌ترين بوم‌سازگان (اكوسيستم) حيات، گرامي داشته مي‌شود و افتخارش به ايرانيان مي‌رسد! همان ايرانياني كه امروز وارث 22 تالاب بين‌المللي با مساحتي بالغ بر يك ميليون و 481 هزار و 147 هكتار هستند. يعني اندكي بيش از 1 درصد از كل عرصه‌هاي تالابي جهان (به وسعت 145730720 هكتار) كه شمارشان به 1657 تالاب مي‌رسد، در ايران قرار گرفته است؛ كشوري كه به دليل موقعيت خاص جغرافيايي و تنوع اقليمي كم‌نظيرش از مجموع 42 نوع تالاب شناخته شده در جهان، 39 نوع تالاب را در خود دارد و فقط انواعي از تالاب‌هاي آلپي، تالاب‌هاي تندرا و تورب‌زارها را ندارد.
     با وجود چنين پيشينه و اندوخته‌ي غرورآميزي، بايد اعتراف كرد كه وضعيت پايداري و شادابي تالاب‌هاي ايران، پس از عراق و چند كشور معدود ديگر در جهان، يكي از بحراني‌ترين و اسف‌بارترين وضعيت‌هاي ممكن است، به نحوي كه در واپسين مراسم رسمي كه سال گذشته در كنار لاشه‌ي خشكيده‌ي تالاب هامون برگزار كرديم (همان تالابي كه روزگاري نه چندان دور، فخرفروشانه از آن با عنوان «بزرگترين درياچه‌ي آب شيرين جهان» ياد مي‌كرديم و حضور سالانه‌ي بيش از 500 هزار پرنده‌ي مهاجر را در كنار آن، مزيتي كم‌نظير مي‌پنداشتيم و به دليل همين ويژگي در شمار نخستين تالاب‌هاي ثبت شده‌ي ايران در كنوانسيون رامسر قرار گرفت و به همراه ميانكاله و زاغمرز و چند تالاب ديگر در 23 ژوئن 1974 رسماَ به اين سياهه‌ي معتير پيوست)، معاون وقت محيط طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست صراحتاً با توصيف وضعيت حاضر «به عنوان يك هشدار ملّي»، اعتراف كرد: «وضعيت حاكم بر بعضي از تالاب‌هاي بين‌المللي ايران بسيار نگران‌كننده است و دولت بايد هر چه سريع‌تر مشكلات ايجاد شده براي اين تالاب‌ها را رفع كند.»

روز جهاني تالاب ها

     البته دولت هم رفع كرد! امّا نه مشكلات و تهديدات روزافزون حاكم بر تالاب‌ها را، بلكه صورت مسأله را پاك كرد و خود تالاب‌ها را رفع نمود!! به نحوي كه اينك به گفته‌ي دكتر بهروز دهزاد، بوم‌شناس برجسته و استاد دانشگاه شهيد بهشتي تهران: «بيش از ۹۰ درصد تالاب‌هاي ايران يا همچون اغلب تالاب‌‌هاي استان‌هاي جنوبي كشور به طور قطع نابود شده و يا به شدت در معرض نابودي قرار گرفته‌اند و تلاش براي حفاظت از آنها به عنوان يك امر خطير ميهني مي‌بايست سريع و فراگير انجام شود.»

رهبراني كه درخت مي كارند و آب مي دهند، اما منابع طبيعي را سد راه توسعه مي پندارند!!

     امّا چرا كار را به اين بي‌ساماني رسانديم؟! مگر ما صاحب اصل مترقي پنجاهم قانون اساسي نيستيم؟ مگر رهبراني نداريم كه همه ساله با دست خود درخت مي‌كارند و در ستايش طبيعت سخن مي‌رانند و مگر اين ما نبوديم كه در بهمن‌ماه سال 1349 (دوم فوريه‌ي 1971 ميلادي)، براي نخستين‌بار در جهان، ميزبان بوم‌شناسان برجسته‌ي آن روز از 18 كشور دنيا بوديم تا پاي عهد‌نامه‌‌ي ارزشمندي به نام «كنوانسيون رامسر» را امضاء كرده و بدين‌ترتيب به همه‌ي دولت‌سالاران و مردمان در سراسر عالم نشان داديم كه اگر خواهان زندگي پايدار و تضمين‌شده‌اي براي خود و نسل آينده هستيم، بايد پاسداري شايسته از تالاب‌هاي موجود كره‌ي زمين باشيم. پس چرا امروز از آن وضعيت پيشگامي، به اين روز فلاكت‌بار و شرم‌آور رسيده‌ايم؟!

ادامه دارد ...

پيوست :
راديو زمانه، در برنامه‌ي امروز خود به معرفي وبلاگ «مهار بيابان‌زايي» پرداخته است، سپاسگزار گردانندگان آن راديوي متفاوت، به ويژه عليرضا افزودي عزيز هستم. خواهم كوشيد در آينده‌اي نزديك تحليلي از بازخوردهاي «مهاربيابان‌زايي» در فضاي رسانه‌اي فارسي‌زبان ارايه دهم. تا آن زمان، فایل شنیداری این برنامه را از اینجا بشنوید!

 نمايش سيوند ؛ نمايش ناداني و خودخواهي ما!

وزارت نيرو  ، مهار آب را از هخامنشيان بياموزد!

لطفاْ پاسارگاد ، شهر و آرامگاه کوروش بزرگ را نجات دهيد!

 به آبگيري سد سيوند اعتراض كنيد!