چرا در جامعهي ما افزايش درآمد ، به خلاقيت و تخصص نياز ندارد؟!
در صفحات هفت الي چهل از شمارهي 19 فصلنامهي راهبرد، نشريهاي كه توسط مركز تحقيقات استراتژيك ايران منتشر ميشود، عبارتي به چشم ميآيد كه سخت خواندني، عجيب حيرتآور، بسيار غمانگيز و در عين حال، تاحدودي اميدبخش است! آن عبارت چنين است: «ما در دههي نخست قرن 21، دنبال فناوريهايي هستيم كه مربوط به دههي 50 و يا حداكثر مربوط به دههي 60 قرن گذشته است.» گويندهي اين جمله را همه ميشناسيم؛ او نايب رئيس سابق مجلس شوراي اسلامي، دبير گذشتهي شوراي امنيت ملّي و رئيس پيشين مركز تحقيقات استراتژيك كشور، عضو كنوني مجمع تشخیص مصلحت نظام، نمايندهي فعلي مردم در مجلس خبرگان رهبری و عضو هميشگي، پرنفوذ و ثابت جامعهي روحانيت مبارز تهران است؛ به سخني ديگر، او يکی از ديرپاترين و خودی ترين رهبران جمهوری اسلامی است؛ با اين وجود دكتر حسن روحاني در همان مقاله، به واقعيت تلخ ديگري نيز، اشاره ميكند: «بيش از 200 هزار نفر از تحصيلكردگان دانشگاهي در حالي بيكار هستند كه تنها 6/9 درصد از جمعيت شاغل در ايران (يك ششمِ آمريكاي شمالي) را متخصصين تشكيل ميدهند، كه آن هم اغلب جذب سازمانها و نهادهاي دولتي شدهاند.»
ميخواهم بگويم: حسن روحاني به شكلي آشكار و صريح يكي از معضلات بزرگ كشورمان را كه منجر به از بينرفتن يا كمرنگشدن تعلق خاطر نخبگان به ميهن و ترويج ميل مهاجرت در آنها شده را مورد تأكيد قرار داده است؛ اينكه از كل نيروي كار شاغل در بخش خصوصي، تنها حدود 2 درصد آنها، دانشآموختهي دانشگاهها هستند (ايران، ش 2187، ص 12).
البته اين آمار، واقعيت مهم و درعين حال دردناكِ ديگري را نيز نمايان ميسازد؛ واقعيتي كه نشان ميدهد: در بخش خصوصي جامعهي ما هم نظام پاداش اقتصادي به گونهاي تنظيم شده كه افزايش درآمد، نيازمند خلاقيّت، نوآوري و سطح بالاي علمي نباشد. نظرسنجيهايي كه در چندسالهي اخير به انجام رسيده نيز اين دريافت را تأييد ميكند كه از ديد مردم، ميزانِ بهرهمندي متخصصان از امتيازات اجتماعي و رفاهي جامعه، 86/0 حقشان است، درحالي كه اين ميزان براي بازاريها به 4/21 برابر حقشان ميرسد (همشهري، ش 2795، ص 21). به عبارت ديگر، در جامعهي كنوني، مردم عقيده دارند كه: يك بازاري، حدود 25 برابرِ يك متخصص تحصيلكرده، از مواهب رفاهي و امتيازات مادي برخوردار است.
خوانندهي عزيز مهار بيابانزايي!
شما بگوييد: عاقبت كشوري كه توانايي جذب ميزانِ اندكِ فارغالتحصيلانش (كمتر از يكچهارم ميانگين جهاني، يكبيستم كشورهاي صنعتي و يكسيو پنجم كانادا) را نيز ندارد، چه خواهد بود؟! عاقبت كشوري كه درآمد زبدهترين متخصصان دانشگاهي و برجستهترين پژوهشگرانش، همپاي اجارهي ماهانهي آپارتماني يكصد متري در زعفرانيهي تهران هم نيست! چيست؟!
تنها اميد – كه بدان اشاره كردم – اين است كه ملاحظه ميكنيم هنوز ميتوان در بين عاليترين مقامات حكومتي، افرادي را يافت كه اينگونه آشكار بر روي نقاط ضعف انگشت نهاده و اميدوار بود كه چنين نگاههاي واقعبينانه و معطوف به قدرتي، از نفوذ و برش بيشتري در برنامهريزيهاي راهبردي كشور برخوردار شوند.
در همين ارتباط:
- مركز پژوهشهاي مجلس اعلام كرد: پنج برابر شدن نرخ بيكاري تحصيل كردهها !
- نرخ بيكاري دانش آموختگان كشاورزي 22 درصد است!
- بيكاري بزرگترين چالش اقتصاد ايران در دهه 80 است!
پيوست:
- تنها راه نجات تهران، تغيير پايتخت است!
- بازجويي از معصومه ابتكار!
- عكسهاي زيبايي از دنياي حيوانات
- تبريز؛ دومين شهر آلوده ايران!
- پرسش فرزاد فضلپور در مورد پيشنهاد خانم دكتر جوادي
- تخريب آثار طبيعي شش ميليون ساله در پاوه! غار «قوري قلعه»