هاوكينگ ، بيابان و ما!
استيون هاوكينگ با يك چالش بزرگ در زندگياش مواجه شد، چالشي كه در شرايطي مشابه و حتا بسيار خفيفتر سبب شده بود تا برخي از دچارشوندگانش را به كام افسردگي، خودكشي و مرگ سوق دهد. ابتلا به نوعي از پيشرفتهترين اشكال بيماري ام اس، هنوز هم براي خيلي از مبتلايانش، شناسهاي بر يك بيمهري آشكار پروردگار نسبت به آنان تلقي ميشود ... اما هاوكينگ ميگويد: بختياري من اين بود كه دچار چنين بيمارياي شدم! آخر دلمشغولي من «فيزيك نظري» بود، دانشي كه همه چيز آن در مغز ميگذشت و من به دليل مبتلا شدن به اين بيماري، از تمامي كارهاي منزل و خريد و ... فارغ شده و با وقتي باز ميتوانستم به دلمشغولي اصليم، يعني فيزيك نظري بپردازم!
هيچ فكر كردهايد كه چرا نام هاوكينگ، يكي از شناختهشدهترين نامهاي علمي جهان در نزد عوام است؟ چند درصد از مردم، واينبرگ، هيوبرت ريوز و فيزيكدانان بزرگ ديگر جهان را ميشناسند؟!
ميبينيد! هاوكينگ، چالش رخداده در برابرش را به يك فرصت تبديل كرد تا همين ناتواني سببساز اعتبار و شهرت بيشتر او و نظرياتش را فراهم آورد.
اما ما چه ميكنيم؟ ما با چالشي به نام بيابان و كوير در كشور مواجهايم، عرصههایي كه حدود نيمي از ايرانزمين را متأثر كرده است. امّا به جاي آنكه با تمهيداتي بخردانه اين چالش را به يك فرصت تبديل كنيم، از آن يك بحران جدي ساختيم كه تا دروازههاي پايتخت پيش آمده است! بيابانهاي ايراني ميتوانستند و ميتوانند به مهمترين منبع تأمين كارمايهي پاك (خورشيدي، بادي و زمينگرمايي) بدل شوند، ميتوانستند سالي چند ميليون گردشگر را از سراسر ايران و جهان به سوي خود بكشانند (مگر دوبي را فراموش كردهايم يا چين و آمريكا و نظاير آنها را كه چگونه از ماسههاي بادي خويش پول پارو ميكنند) و ميتوانستند ذخيرهگاهي منحصربهفرد براي برخي از اقلام نادر گياهي و جانوري در جهان باشند، اما ما آنها را به دشنام پست آفرينش بدل ساختيم و تنها و تنها درصدد انكار و نابوديشان برآمديم ...
خوانندهي عزيز مهار بيابانزايي!
آيا تو نيز مصداقهاي بيشتري از اين فرصتسوزيهاي آشكار را در زيستمحيط وطن سراغ داري؟
به صف مخالفان احداث جاده بلده نور به گرمابدر لواسان بپیوندید