بروبچه‌هاي عزیز فانوس، اقدام ارزنده‌اي در پاسداشت يكي از فرزندان فرزانه‌ي علم در جهان، استفن ويليام هاوكينگ - Stephen William Hawking - انجام داده‌اند؛ فيزيكدان نابغه‌اي كه به رغم معلوليتي جانكاه، يكي از شادترين، اميدوارترين و بااراده‌ترين مردم روي زمين است. فقط كافي است مقدمه‌ي يكي از پرفروش‌ترين كتابهايش به نام «تاريخچه‌ي زمان» را بخوانيد تا با نگارنده هم‌آوا شده و هاوكينگ را نه به خاطر دانش بي‌رقيبش، كه به دليل استقامتش در ماندن و لذت بردن از آنچه كه دارد، ستايش كنيد. به كلامي آشناتر، پندار من اين است كه هاوكينگ براي اين به يكي از مورد احترام‌ترين و شناخته‌شده‌ترين نام‌ها بدل شده است، چرا كه هر گاه آسمان دلمان ابري شد، فقط كافي است روزگار او و محدوديت‌هايش را از نظر بگذرانيم، تا باور كنيم: زندگي زيباست و هنوز آنقدر خوبي در تلخ‌ترين جنبه‌هاي آن مي‌توان يافت كه بهانه‌اي براي ابري بودن دل باقي نماند.
     حقيقت اين است كه او از هر گونه تحرك عاجز است. نه مي‌تواند بنشيند، نه برخيزد و نه راه برود. حتا قادر نيست دست و پايش را تكان دهد يا بدنش را خم و راست كند. از همه بدتر توانايي سخن گفتن را نيز ندارد. زيرا عضلات صوتي او كه عامل اصلي تشكيل و ابراز كلمات‌اند، مثل 99 درصد بقيه‌ي عضلات حركتي بدنش در يك حالت فلج كامل قرار دارند. مشتي پوست و استخوان است روي يك صندلي چرخدار كه فقط قلبش و ريه‌هايش و دستگاه‌هاي حياتي بدنش كار مي‌كنند ... با اين وجود، يكي از شگفتي‌هاي اين آدم مفلوج و نحيف كه به ظاهر بايد موجودي تلخ و غمزده و منزوي باشد، شوخ‌طبعي و شيطنت كودكانه‌ي اوست كه بخصوص در برق نگاه هوشمندانه و رندانه‌اش موج مي‌زند.
    به همين دليل است كه براي او، اراده‌ي پولادين و نگاه سبزش به زندگي بسيار احترام قائلم و از اينكه همسرش (جين) در كهنسالي او را رها كرد، بسيار غمگينم؛ همسري كه تمام سختي‌هاي ممكن را در كنار او تجربه كرد و دم برنياورد، امّا ناگهان ...


    حيرت‌آورتر آنكه، وي كه هميشه به داشتن خانواده‌اي دوست‌داشتني در كنار خود مي‌باليد، حتا در برابر اين ضربه نيز از پا نيافتاد و به توليد علم و خدمت‌رساني به بشريت ادامه داد.
     هاوكينگ مي‌گويد: «هدف من بسیار ساده است. فهم کامل کیهان و گیتی. چرا به این شکلی که هست بوجود آمده و اینکه کلاً دلیل وجود آن چیست؟!»

 (My goal is simple. It is a complete understanding of the universe, why it is as it is and why it exists at all

     استيون هاوكينگ، چهار روز است كه وارد شصت و پنجمين سال زندگي‌اش شده است، از او و همه‌ي دوستداران بيشمار پارسي‌زبانش در سراسر گيتي كه نتوانستم به موقع، سالروز ميلادش را يادآوري كنم و حرمت نهم، عذر مي‌خواهم. هر چند كه باور دارم اگر هاوكينگ هم فشارهاي پي در پي و بي‌امان وارد بر سرزمين مادري‌ام را تجربه مي‌كرد، به من حق مي‌داد تا سالروز عزيزترين دوست ناديده‌اش را فراموش كند! درد و غم و نگراني‌اي كه اينك با شنيدن خبر تعطيلي قريب‌الوقوع يگانه صفحه‌ي زيست‌محيطي كشور در فضاي رسانه‌اي سياست‌زده‌ي شهر، بيش از هميشه اوج مي‌گيرد و آسمان دلش، نه براي دل خودش كه براي دل طبيعت مظلومي كه حتا تحمل انتشار يك صفحه‌ي پيوسته در حمايتش نيز وجود ندارد، سخت مي‌گيرد.
     شايد برخي از دوستان هنوز پيش‌بيني تلخ هاوكينگ را از عاقبت دنيايي كه پديده‌ي گرمايش جهاني را جدي نمي‌گيرد، به ياد داشته باشند ...


     مي‌ماند يك آرزو!
     يه جورايي دلم مي‌خواست: يكي از كسايي كه خواننده‌ي اين سطور است، يه روزي تو يه جايي هاوكينگ را مي‌ديد و برايش مي‌گفت: در يه گوشه‌اي از اين دنياي بزرگ، يه آدمي هم به نام درويش وجود داره كه با اينكه هرگز اونو نديده و صدايش را نشنيده، خيلي دوستش داره و بيشتر از خيلي از آدم‌هاي بزرگي كه مي‌شناسه، براي شخصيت، دانش و نگاهش به زندگي احترام قايل است.

    پيوست:
   - صفحه‌ي محيط زيست روزنامه‌ي آينده‌ي نو تعطيل نشود، لطفاً!
   - صعود نمادین زمستاني به قله‌ي دماوند در حمایت از البرز و با شعار: «عشق به البرز، عشق به ايران و فرزندان پاك‌نهاد و   طبيعت بي‌نظيرش است؛ خراشيدن اين تكيه‌گاه استوار يك ملّت را متوقف كنيد.» (با سپاس از آشيل عزيز) ؛
   - حسنی نماينده ولی‌فقيه و امام جمعه اروميه: اگر درياچه‌ي اروميه كلاً خشك شود، مگر چه می‌شود؟!
   - تحركي تازه در فراكسيون محيط زيست مجلس ؛ محمدجعفر سادات‌ موسوي: در بيماري‌زايي و آلاينده بودن گازهاي شهري هيچ شكي نيست!

    - شيراز عزيز! آماده باش؛ مهمان نمي‌خواهي؟!

 

به صف مخالفان احداث جاده بلده نور به گرمابدر لواسان بپیوندید