عكس از محمد علي صباغي - فارس

     تا ساعاتي ديگر روزنامه‌هاي صبح سه‌شنبه (19 دي ماه 85) را مي‌شود در پيشخوان اين روزها بي‌رونق دكه‌هاي مطبوعاتي شهر نگاه كرد و احتمالاً خواند! و يكي از آن خبرها كه به صفحه‌ي نخست برخي از روزنامه‌ها نيز توانسته راه يابد، گفته‌هاي محمّد هادي حيدرزاده، رئيس ستاد هواي پاك شهرداري تهران است كه براي نخستين‌بار پرده از رخدادي وحشتناك برمي‌دارد! اينكه تنها در آبان‌ماه گذشته، دست‌كم 3600 نفر از شهروندان تهراني بر اثر استنشاق گازهاي سمي موجود در هواي شهر، جان خويش را از دست داده‌ا‌ند! يعني بيش از يك‌سوّم  افرادي را كه در سال 1384 به همين دليل از دست داديم، اين بار تنها در يك ماه و براي هميشه بدرقه كرديم، در سكوتي باورنكردني به خاك سپرديم! و آب هم از آب تكان نخورد!

صفحه نخست روزنامه تهران امروز 19 ديماه 85


     تصور كنيد اگر 10 هواپيماي مسافربري بوئينگ 747 در آبان ماه دچار سانحه شده و جملگي سقوط مي‌كردند، چه اتفاقي نه‌تنها در كشور كه در جهان مي‌افتاد؟ و بازتاب رسانه‌اي آن چه موجي كه به راه نمي‌انداخت. امّا مرگ خاموش شهروندان تهراني، كه مقام مسئول شهرداري پايتخت به درستي از آن با عنوان «خودكشي جمعي» ياد كرده است، هيچ بازتاب شايسته و انعكاس درخوري را در طول چند روزي كه از انتشارش توسط خبرگزاري فارس، موج و ... مي‌گذرد، نداشته است! و به شما قول مي‌دهم كه هيچ اتفاقي هم نمي‌افتد!!
    راستي! چرا اينقدر بي‌تفاوت شده‌ايم؟ چرا حضور يا عدم حضور فلان مقام كشوري در فلان مراسم، مي‌تواند چنان جنجالي به پا سازد كه پاي بسياري از نمايندگان مجلس و قوه‌ي قضائيه و اعضاي كابينه‌ي دولت و رسانه‌هاي گروهي هم به ميان آمده و مدتها در رأس پربيننده‌ترين خبرهاي دنياي مجازي و لينك‌هاي داغ قرار گيرد، امّا هيچ يك از همان نمايندگان و هيچ كدام از هيأت‌هاي متعدد و رنگارنگ نظارت و بازرسي  كشور حاضر نيستند تا نداي مظلوميت 10 ميليون شهروند تهراني را جدي گرفته و اين پرسش را مطرح كنند: كه چه كسي مسئول اين نابساماني غم‌بار در مركز جمهوري اسلامي ايران است و چه زمان و با كدام برنامه‌ها و اهرم‌هاي قانوني مي‌خواهيم پايان اين بحران را اعلام كنيم؟! 

عكس از قادر عاقلي - فارس


     اين از ديروز كه خبر دادم: ابعاد بيابان‌زايي و ناپايداري سرزمين در تهران به مرز فاجعه نزديك شده است و اين از امروز كه مجبوريم در سوگ 3600 نفر از هموطنان عزيزمان اشك ريخته و بغضمان را فرو دهيم و آن از فردا ... نه! كدام فردا؟ مگر سياه‌تر از مرگ و خودكشي جمعي هم چيزي هست كه از آن بترسيم و زنهار دهيم؟! مگر نمی‌بینیم که چگونه ضریب هوشي فرزندان‌ بیگناهمان در حال نزول بوده و حتا قدرت تكلم و زمان آواسازي ايشان با مشكل روبرو شده است؟
     ما در قلب بحران و گرانيگاه فاجعه نشسته‌ايم! و سايه‌ي شوم مرگ چنان به ما نزديك است كه ديگر آن را نمي‌بينيم! دلم برای عاقبت اروند و یلدا ... برای فرجام نسل بی‌گناهی که نشان داديم، امانتدار خوبی برای انتقال شايسته و درخور مواهب طبيعي ارزشمند سرزمين مادري به آنها نيستيم، می‌سوزد ...

پيوست:

    درسي كه از كره‌ي جنوبي بايد بياموزيم!

     تخريب بزرگراهي كه از مركز پايتخت كره جنوبي مي‌گذشت و احياي رودخانه و پارك به جاي آن، ثابت كرد كه ابرشهرها را هم مي‌توان تغيير داد.
     نتيجه‌گيري اخلاقي: از عجايب روزگار، يكي هم اينكه در كره جنوبي بزرگراه‌ها را خراب مي‌كنند تا رودخانه و فضاي سبز را احياء كنند و در اينجا، جاده و بزرگراه مي‌كشند تا رودخانه و سبزينه و حيات وحش را نابود سازند!

 به صف مخالفان احداث جاده بلده نور به گرمابدر لواسان بپیوندید