http://daneshnameh.roshd.ir/

چرا نخبگان و فعالان محيط زيست كشور در كمتر از سه ماه ،
مجبور شدند دو بار به رئيس‌جمهور نامه بنويسند؟!


 خانه‌ام مازندران
 البرز شده ديوار آن
 آبرويم شد خزر
 از بركت دادار آن (۱)

     موضوع ظاهراً ساده است! عالي‌ترين مقام جمهور وطن، سفري ديگر را با تيم مهرورزي خويش در دولت نهم آغاز كرده و اين بار مقصد بيست و دوّمين سفر، استاني است كه بيشترين مرز مشترك  آبي را با بزرگترين درياچه‌ي جهان - درياي خزر - دارد. چالاب پهناوري كه چندسالي است يك صفت ديگر نيز به مجموع القابش افزوده شده و آن آلوده‌ترين محيط آبي جهان است! امّا نگراني‌ها دقيقاً از همين منظر است كه آغاز مي‌شود و همراه با خبرهايي كه از بازخورد سفر مي‌رسد، اوج مي‌گيرد ...
    راست آن است كه استان مازندران، در شمار متراكم‌ترين استان‌ها از نظر جمعيت انساني در واحد سطح، تعداد آبادي و شمار اراضي كشاورزي و مالكيت‌هاي خرد در كشور است؛ استاني كه به رغم برخورداري از جذاب‌ترين عرصه‌ها و پرطرفدارترين چشم‌اندازهاي طبيعي و پذيرايي از بيشترين گردشگر داخلي در سال، كماكان در زمره‌ي استان‌هاي محرومي قرار دارد كه شاخص‌هاي رفاه در آن از ميانگين كشوري پايين‌تر بوده (۲) و اصطلاحاً از «فقري سبز» رنج مي‌برد! افزون بر آن، چندين بحران جدي ديگر، آشكارا پايداري زيست را در سبزترين نوار ساحلي ايران‌زمين به مخاطره انداخته است: بحران زباله، بحران آلودگي آب‌هاي سطحي و زيرزميني، اُفت يا خيز آب و ماندابي شدن اراضي، پاكتراشي جنگل‌ها و روند شتابان تغيير غيرقانوني كاربري اراضي، رشد معني‌دار شمار سيل‌هاي حادثه‌خيز، ترافيك جاده‌اي، انحصار 95 درصدي ارگان‌هاي دولتي و نظامي در مالكيت سواحل ناهمتاي خزر، فشار بيش از توان دام بر رويشگاه‌هاي مرتعي و جنگلي و كاهش حاصلخيزي خاك در اراضي كشاورزي و باغي به همراه هجوم آفات و تزريق سموم كشاورزي در شمار مهمترين اين بحران‌ها قرار دارند. هر چند به گمان نگارنده، اصلي‌ترين خطري كه معيشت پايدار مجموعه‌ي زيستمندان مازني را تهديد مي‌كند، جنس تفكر و رويكرد غالبي است كه شوربختانه، نشانه‌هاي آن را نه فقط در اظهارات و اقدام‌‌هاي مسئولين اجرايي و نمايندگان مجلس و شوراهاي محلي و ائمه جمعه و جماعت محلي مي‌توان ديد كه در موضع‌گيري‌هاي طبيعت‌ستيزانه و پرسش‌برانگيز برخي از متوليان قانوني محيط زيست و منابع طبيعي در منطقه نيز شاهد بوده و هستيم ... و اين آخري، يعني: واي به حالي كه بگندد نمك!

/www.irankulturevi.com/

 


    براي همين است كه نگراني بسياري از علاقه‌مندان به طبيعت وطن، اين بار و در آستانه‌ي سفر بيست و دوّم رئيس‌جمهور از جنس ديگري بود ... نگراني عميقي كه اوج آن را مي‌شد در يكي از مصوبه‌هاي استاني آن سفر، يعني تعجيل در احداث جاده بين بلده‌ي نور تا گرمابدر لواسان آشكارا لمس كرد!
   جاده‌اي كه احداث آن از زمان حاكميت دكتر منافي در سازمان حفاظت محيط زيست، هم با مخالفت‌هاي جدي روبرو بود و در طول دست‌كم يك دهه‌ي اخير هيچگاه طرفداران پرنفوذ احداثش نتوانستند، اينچنين آسان و سهل بر بالاترين مقام اجرايي كشور اثر گذاشته و تأييد ايشان و كابينه‌اش را براي احداثش جلب كنند.
آن هم جاده ای که ساختش بیش از یکصد میلیارد دلار در سال به کشور صدمه می زند!
    براي همين است كه در اجماعي كم‌نظير و در فاصله‌اي كوتاه از نامه‌ي ديگري كه نخبگان و فعالان محيط زيست و منابع طبيعي به رئيس‌جمهور در مهرماه گذشته نوشتند (در پاسداري از پارك ملّي گلستان و مخالفت با طرح تعريض جاده از ميان آن)، بيش از 1۵0 نفر از پژوهشگران و اساتيد اين حوزه، قاطعانه از دكتر احمدي‌نژاد خواستند تا نه‌تنها اجراي اين مصوبه را باطل سازد، بلكه در راستاي صيانت از اصل پنجاهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، منتهاي تلاشش را بكار بندد تا بيش از اين شاهد ذبح آشكار ملاحظات راهبردي زيست‌محيطي به بهانه‌ي توسعه‌هاي ناپايدار در جاي جاي وطن نباشيم.

 

http://www.mountainzone.ir


       در اين مجال، مي‌خواهم توجه خوانندگان عزيز «مهار بيابان‌زايي» را به اين دريافت جلب كنم كه:
      اگر رويكرد طبيعت‌ستيزانه‌ي مشهودي كه بر جريان شتابان ويلا‌سازي و گردشگري در مناطق كوهستاني كشور، به ويژه البرز مركزي حاكم است، تغيير نيابد، چاره‌اي نداريم جز آنكه دير يا زود شاهد تسطيح و خراشيدن تمامي دامنه‌هاي البرز و زايش قارچ‌گونه‌ي بزرگراه‌هاي 8 باندي و پاركينگ‌هاي وسيع باشيم تا گردشگران عزيز بتوانند با اتومبيل‌هاي شخصي خويش تا لب بكرترين چشمه! آخرين آبشار و بالاترين سرشاخه‌ي رودخانه‌هاي ارزشمند اين كوهستان بي‌نظير بروند و با اين وضعيت آيا چشمه، رودخانه، آبشار و نهايت كوهي باقي خواهد ماند؟ و آيا هيچ يك از گونه‌هاي ارزشمند و اندميك گياهي و جانوري البرز را مي‌توان به بقايش اميدوار ماند؟!
    كافي است بدانيم بر پايه‌ي مطالعات
گروه ديده‌بانان زمين در حوضه‌ي آبخيز سد لتيان – يعني همان حوضه‌اي كه مسئول تأمين بخش عمده‌اي از نياز آب شرب جمعيت چند ميليوني پايتخت است، تاكنون رخداد توسعه‌ي بسيار ناهنجار و غير منطبق با ظرفيت محيطي، صدمات جبران‌ناپذيري را به زيرساخت‌هاي بوم‌شناختي و پيكري (ژئومرفولوژيك) آن وارد كرده و در عوض در‌آمد‌هاي افسانه‌اي براي كوه‌فروشان دربرداشته است! افزون بر آن، دونيم‌شدن پارك ملّي لار و منطقه‌ي حفاظت شده‌ي البرز جنوبي كه در اثر احداث اين جاده، عينيت خواهد يافت، به منزله‌ي تلاوت واپسين فاتحه بر جنازه‌ي كوهستاني است(۳) كه از نخستين روز هويت گرفتن اين ملّت و كشور، در شمار مقدّس‌ترين(۴) و مهمترين نمادهاي استواري، مقاومت، سربلندي، شادابي و طراوت ايرانيان قرار داشته و همواره در طول تاريخ كهن خويش، اين البرز استوار و دماوند سپيدپوش و سربه فلك كشيده بوده كه همواره به آن تكيه زده‌ايم؛ همان بخش از سرزمين عزيزمان كه در طول تاريخ همواره پذيراي نخستين پرتوي طلايي‌‌رنگ و تابناك خورشيد بامدادان بوده و خواهد بود.
     به اميد آنكه از اين پس شاهد تصويب هيچ طرح ناپايداركننده‌ي سرزمين و در تضاد با آموزه‌هاي اصيل توسعه‌ي پايدار و درخور در ايران‌زمين نباشيم و بر پايه‌ي دانش آمايش، نسبت به چيدمان توسعه‌اي خويش در تمامي 30 استان كشور همت گماريم.

     پی نوشت:

  (۱) يكي از اشعار نمادين مردم اين ديار كه به خوبي، اهميت جغرافياي طبيعي ارزشمند اين خطه‌ي سرسبز را از ديرباز در نزد عوام نشان مي‌دهد.
  (۲) بي‌گمان اگر ايران را به درستي در شمار شش كشور نخست جهان از منظر چشم‌اندازها و جاذبه‌هاي طبيعي معرفي كرده‌اند، سرزمين زرخيز مازندران، سهمي بزرگ و انكارناشدني در بدست آوردن اين رتبه‌ي جهاني ايفا كرده است؛ سهمي كه متأسفانه به دليل غلبه‌ي تفكر سنتي و افزايش‌دهنده‌ي وابستگي معيشتي به سرزمين و عدم توجه جدي به زيرساخت‌هاي ابتدايي و بنيادين لازمه‌ي چنين توانمندي بالقوه‌اي، بدست نيامد و درعوض، چاره‌ي كار را در تاراج شتابان اندوخته‌هاي دريايي و جنگلي و مرتعي و معدني و ... استان ديدند. اين درحالي است كه به قرار گرفتن در ساحل خزر و بهره‌مندي از امكانات بي‌نظير ترانزيت دريايي كالا و خدمات اشاره نمي‌كنيم.
  (۳) از ديگر بازخوردهاي مخرب احداث اين جاده مي‌توان به موارد زير نيز اشاره داشت:
• برهم خوردن بيش از پيش تعادل طبيعي منطقه و رهاكردن تير خلاص براي تخريب كامل  زير‌حوضه‌ي گرمابدر؛
• تشديد  فرسايش و به تبع آن تشديد رسوب‌گذاري در درياچه‌ي سد لتيان و كوتاه‌تر شدن عمر پيش‌بيني شده براي آن؛
• برهم خوردن تعادل طبيعي بستر چشمه‌سارها و آبريز‌ها كه تماماً منشاء برف آبي داشته و متعاقب آن تخريب بوم‌سازگان‌ها و خرداقليم‌هاي متاثر و مرتبط با آنها؛
• زمينه‌سازي براي تعريض راه‌هاي فرعي ديگر اين حوضه، نظير لالان، روته، زايگان و ... كه از زير‌حوضه‌هاي بسيار با ارزش اين منطقه به شمار آمده و هم‌اكنون نيز مورد تهاجم و توجه كوه‌خواران قرار دارند؛
• نفوذ هر چه بيشتر اتومبيل و ديگر نمادهاي تكنوژنيك به درون طبيعت و منطقه‌ي حفاظت‌شده و  تسريع  در روند تخريب و آلوده‌سازي و تقويت الگوي نادرست خودرو گردشي در  تفرج‌هاي كوهستاني؛
• توسعه و تشديد فعاليت‌هاي سوداگري زمين و ساخت و ساز . به نحوي كه در حال حاضر، تشديد ساخت و ساز چنان است كه عملاً فعاليت محيط‌باني منطقه به كاركردي در حد پليس ساختمان نزول پيدا كرده است!
• افزايش حجم زباله و فاضلاب.
  (۴) در اساتير آفرينش، البرز كوه مقام مهمی دارد. خانه و كاخ جم است و مركز بسی رويدادها. بنا به نوشته‌ی بندهشن: «كوه البرز پيرامون جهان چون افسری به گردش است به پاكی.» همه‌ی كوه‌ها از البرز فرا می‌رويند. بيست رود بزرگ از البرز زاده می‌شوند. ايزد سروش كاخ‌اش بر فراز البرز است. هوم، سرور گياهان كه بی‌مرگی را می‌آرايد، بر البرز كوه می‌رويد. البرز كوه جایگاه عارفان نام‌آوری چون زال و كیخسرو است و آشيان سيمرغ نيز هست.

به صف مخالفان احداث جاده بلده نور به گرمابدر لواسان بپیوندید.



  این پست به صورت همزمان در شماره امروز آینده نو منتشر شده است.