«انسان‌ها، ابزار منحصر به فردی هستند برای ايجاد ارتباط با واقعيتی که در ساختن
آن فعالانه و خلاقانه شرکت دارند.»
                                                                   اريک يانش (Erich Jantsch)

      در طول تاريخ، آدمی هر جا و هر زمان که احساس کرده طبيعت آمادگی پذيرش او را دارد، يا به قول عسکری خانقاه (1380): هر جا که سازگاری طبيعت با او به نوعی سازگاری مکانی منجر شود، می‌تواند استقرار خويش را در زمان به نمايش بگذارد و سفره‌ي خويشاوندی يا نزديکی با اقوام همسايه را بگستراند. مفهوم کمّی، جمله‌ي کيفی فوق را شايد بتوان اينگونه بيان کرد که آدمی هنگامی مکانی را به عنوان سکونتگاهِ دايمی خويش انتخاب می‌کند که تأمين‌کننده‌ي نيازهای زيستی(Physiological needs)، ايمنی و امنيت، سکونت (حريم خانواده)، حس تعلّق اجتماعی، تنوّع، خلاقيت و جذابيت محيط، حرکت و دسترسی و سرانجام آگاهی و زيبايي (نيازهای ادراکی) باشد. دريافتی که به نظر می‌رسد پيشينه‌ي آن در ايران‌زمين به هزاره‌های پيش، يعنی سده‌های قبل از ميلاد برسد.
    راست آن است که وطن عزيز ما، يکی از کهن‌زادبوم‌های تمدّن است که به اعتقاد اغلب باستان‌شناسان پيشينه‌ي سکونتگاهی آن به 65 تا 200 هزار سال می‌رسد. حتا بنا به روايتی ديرينه و مقدس که در احياءالملوک آمده است، حضرت آدم (ع) از آب گوارای سيستان نوشيده‌اند. حيرت‌آور آنکه برکامه‌ي چنين قدمت ناهمتايي از حضور انسان متمدّن، متأسفانه به دليل تحمل جنگ‌هاي خونين بيشمار و نابخردي مديريت اغلب حاكمان وقت، به همراه ديگر ويژگی‌هاي خاص جغرافيايي، اقليمی، اجتماعی و سياسی موجود، ايران‌زمين هيچگاه نتوانسته از توسعه‌ای هم‌وزنِ اين پيشينه‌ي کهن و غرورآميز، دست‌کم در طول يکصد سال اخير برخوردار باشد.
    واقعيتی که تأکيد بر آن حايز اهميت فراوان بوده و می‌تواند تا حدودی هم اتهام نگاه يک‌سويه به کارشناسان محيط زيست را کم‌رنگ ساخته و هم نگرانی‌های موجود در بين طرفداران توسعه در كشور را به کمينه رساند، اشاره به آموزه‌ای است بنيانی در دانش مديريت محيط‌زيست که اجمال آن به قرار زير است:
    نمودِ تلاش انسان در پاسخگويي به نيازهايش در رشد و توسعه‌ي فضايی نهفته است؛ فضايي كه در برگيرنده‌ي پديده‌هاي ذهني، عيني و روابط فيما‌بين انسان‌ها با يكديگر و محيط زيست‌شان است. توسعه‌ي فضايي گاه با اقدامات هدف‌دار انسان و گاهي نيز به صورت خود بخود و اتفاقي و يا در قالب توسعه‌ي كالبدي اتفاق مي‌افتد. به هر حال، فضا تبلور استقرار انسان و فعاليت‌ها در محيط و کنش متقابل آنهاست. اگر به جوابگويي نيازهای استقرار در فضا پرداخته شود، فضا تجهيز يافته است و چنان که به نظم و ترتيبِ اجزای فضا پرداخته و پيوندها تنظيم شوند، فضا سازمان يافته است و به قول شريفی‌پور و مخدوم (1383): اگر سازمانِ بهينه‌ای برای مجموعه عناصرِ فضا به وجود آيد، فضا آمايش يافته است؛ رخدادی که نقطه‌ي نهايي آمالِ هر طرح مديريت زيست‌محيطي نيز است.  


    البته بايد توجه داشت كه توسعه‌ي فضايي، ‌مفهومي پوياست و بين تحوّل بدون قاعده كه تحت تأثير زير‌سامانه‌ها از يك طرف و محيط آن از طرف ديگر و تحوّل با‌قاعده كه از بر هم نهادنِ پيش انديشيده‌ي اين عوامل حاصل مي‌شود، تفاوت‌هاي زيادي وجود دارد. بنابراين درك تفاوت بين دو مفهوم «شكل‌گيري» و «شكل‌دهي»  فضا لازم و ضروری به نظر می‌رسد؛ دريافتي كه در بخش بعدي به آن خواهم پرداخت ...

ادامه دارد ...

   پیوست:

   مرگ خرس قطبی در اثر گرمایش جهانی!