همان طور كه در پست پيشين اشاره شد، به دنبال الحاق کشور جمهوري اسلامي ايران به کنوانسیون تنوّع زیستی، از آذرماه 1377 تلاشي آغاز شد كه مهمترين هدفش «تدوین راهبرد و برنامه‌ي عمل ملّی حفاظت از تنوّع زیستی (NBSAP) يا National Biodiversity Strategy and Action Plan» در ايران بود؛ تلاشي كه با هم‌اندیشی نمایندگانی از اغلب وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و نهادهای مرتبط و با هدايت سازمان حفاظت محيط زيست کشور آغاز شد و در اين راه ظاهراً از مساعدت برنامه‌ي محيط‌زيست سازمان ملل متحد (UNEP)، تسهیلات جهانی محیط زیست يا «Global Environment Facility (GEF)» و اتحادیه‌ي جهانی حفاظت (IUCN) يا «International Union for Conservation of Nature» هم در قالب الزامات ناشی از الحاق کشور به کنوانسیون تنوّع زیستی بهره‌مند گرديد.
     با اين وجود و به رغم سپري شدن بيش از 8 سال از آن تاريخ، هنوز بازخورد ملموسي از آن اراده و هم‌افزايي نخستين مشاهده نمي‌شود و گويا اجراي اين كنوانسيون هم به سرنوشت كنوانسيون‌هاي ديگري نظير «كنوانسيون مقابله با بيابان‌زايي» دچار شد كه عملاً هيچ الزام قانوني براي اجراي برنامه‌ي اقدام ملّي منتج از آن در سطح جامعه مشاهده نمي‌شود!


    راستي! چرا در ايران، مواد «فاسدنشدني» هم اينگونه تاريخ مصرف دارند؟! و چرا برنامه‌هايي كه با هاي و هوي فراوان آغاز مي‌كنيم، به راحتي نيز فراموش كرده و به بايگاني روزنامه‌ها مي‌سپاريم؟ حيرت‌آور آنكه در عوض مصداق‌هاي فراواني مي‌توان يافت كه آشكارا تاريخ مصرف «مواد فاسد شدني» را ناديده انگاشته و آنها را كماكان مصرف كرده‌ايم!
    جالب آنكه از تارنماي خاموش امّا زيباي اين طرح (NBSAP) هم مي‌توان دريافت كه چگونه آغاز كرديم و چگونه ادامه داديم؟!
    در صورتي كه اگر امروز اين كنوانسيون‌ها و برنامه‌‌هاي اقدام ملّي منتج از آنها به درستي عمل مي‌كردند، ديگر كسي به خود جرأت نمي‌داد تا اينگونه سهل و ممتنع از نابودي ارزشمندترين ذخيره‌گاه‌هاي ژنتيكي كشور در ميانكاله، زاغمرز، رامسر، البرز مركزي، پارك ملّي لار، اشترانكوه، دنا، خليج نايبند و ... به بهانه‌ي توسعه‌ي صنعت، جاده‌سازي، رزمايش يا گردشگري سخن رانده، دفاع كند و مصوبه به اجرا گذارد!

     تصميم‌گيران محترم!
    باور كنيد پاسداری از تنوّع زيستی، دغدغه‌ای جهانی است كه در اين آب و خاك با ريشه‌های کهن فرهنگی، مذهبی نيز پيوند خورده است. كافي است نگاهی اجمالي به ارزش‌های سنتی و ديرينه‌ي  ملل مختلف اندازيم كه چگونه مي‌كوشند با اعتبار بخشيدن به موجود زنده در قالب باورها، اسطوره‌ها، عقايد مذهبی، قومی و غير آن، بر پايداري زيست‌بوم خود بيافزايند؛ شناسه‌هايي كه دلالت بر نقش اين ارزش‌ها در حفظ تنوّع زيستی داشته و خوشبختانه در ميان اقوام پارسی نيز از ديرباز نمود داشته است. حفاظت از اُرس يا کُنار در برخی مناطق ايران که اغلب ريشه در آموزه‌های دينی دارد و يا قداستی که خزنده‌ای ظاهراً خطرناک (تمساح پوزه‌کوتاه) در بلوچستان جنوبی به دست آورده و از آن با نام گاندو (نگهبان آب) ياد می‌شود، تنها بخشی اندک از نقش چنين ارزش‌هايي را در حفظ و نکوداشت منابع طبيعی و تنوّع زيستی آشکار می‌سازد.
    بنابراين، الزام دولت به اعمال مديريت زيست‌محيطی بر عرصه‌های منحصربه‌فرد طبيعی – رسالتي كه اصل پنجاهم قانون اساسي نيز بر آن تأكيد دارد – كاملاً پذيرفتني و قانوني است. برای دستيابی به چنين هدف بنيادی هم لازم است مديريت از تمامی شيوه‌ها و ظرفيت‌های مرسوم و پذيرفته شده‌ي علمی خود، از جمله چندانظباطی، بين انظباتی يا جامع، احتياط‌آميز و مشارکتی بهره برد تا بتواند با تکيه بر نگره‌های ارزشی و مبانی معنوی، به شناختی دقيق از عوامل بيرونی و درونی حاکم بر زيست‌بوم مورد مطالعه رسيده و بدين‌ترتيب از ابزار و اطلاعات لازم برای هدف‌گذاری دقيق که شرط برنامه‌ريزی است، بهره برد؛ دستاوردی که از آن با عنوان «جوهر مديريت» ياد می‌کنند.   


     گفتني آنكه نکته‌ي قوّت در بهره‌گيری از سازوکار چند انظباطی در مديريت محيط‌زيست، مشارکت دادنِ انظباط‌های مختلف برای اخذ اطلاعات و ايجاد مهارت در فراکافت (تجزيه و تحليل) و آفرينش بصيرت است، هر چند که مي‌پذيريم اين شيوه آنچنان كه بايد دغدغه‌ي تلفيق نظرات و ايجاد تفاهم را ندارد؛ در صورتی که در سازوکار بين انظباطی بايد نسبت به ايجاد ادبيات مشترک و حرکت به سوی نزديک کردن همکاري‌های بين بخشی و تلفيق نظرات اقدام کرد؛ سازوکاری که اجرا و تبعيت از آن بسيار دشوار به نظر می‌رسد، زيرا – به قول دكتر محرم‌نژاد - بايد مفاهيم مختلف را در حوزه‌ي اقتصادی، اجتماعی، سياسی، احساسی و اخلاقی، آن هم در ابعاد محلی، ملّی، منطقه‌ای و حتا بين‌المللی در هم بياميزد.
    شگردي كه گويا تحقق آن را در شرايط كنوني مديريت حاكم بر بخش سرزمين كشور بايد بسيار آرماني، فانتزي يا اتوپيايي پنداشت!

    لینک مرتبط:
    گونه های یگانه در کوه های ایران ... نرگس روحانی سراجی