مهمترين گراية گروه نخست (شناسايی منابع پاية آب و اراضی)، فراهم کردنِ بستری مناسب برای شناختِ اصلی­ترين مناطق بحرانی کشور و مهمترين عوامل کاهندة کارايی سرزمين بوده و به همين دليل، اغلب، طرحهايی بنيادی- کاربردی محسوب می­شدند که ستاده­های حاصل از آنها می­توانست به کمک برنامه­ريزان کشوری شتافته  و درجة موفقيت برنامه­های توسعه را افزايش دهد. بدين­ترتيب، نه­تنها از هدررفت سرمايه­های ملی ممانعت می­شد، بلکه از پس­روی و زوال زيست­بومهای آسيب­پذير و شکنندة کشور نيز کاسته می­شد. در اين راستا، می­توان به موارد زير، به عنوان مهمترين دستاورهای گروه موصوف اشاره کرد:

·         آشنايي با خواهشهای بوم­شناختی برخی از گياهان بومی مناطق خشک کشور؛

·      كشف بيشينة كارايي مطالعات كشور در تهية نقشة بيابان­زايی به روش فائو و يونپ و تعيين كارايي توان اطلاعاتي كشور به تفكيك 9 فرايند معرف بيابان‌زايي؛

·      آگاهی از اين حقيقت که افزايش و كاهش شوري خاك در حوضة مرکزی، اغلب به دليل تبديل اراضي با شوري متوسط به سطوح نمكدار رخ داده است؛

·          معرفی 32 پيراسنجة پيكري (مرفومتريك)، آبخيز گرگان‌رود و تعيين كارايي روشهاي مكانيكي سنجش شيب حوضه نسبت به يكديگر؛

·      کشف اين واقعيت که حوضة مركزي ايران طي 17 سال از يك دورة چهل ساله از وضع اقليمي نسبتاً مطلوب برخوردار بوده و 23 سال از سالهاي همين دوره به سمت بياباني‌شدن ضعيف و متوسط تمايل خود را نشان داده است؛

·         آگاهی از مهمترين عامل اُفت کيفيت منابع آب حوضة آبخيز درياچة نمک؛

·          معرفی عوامل مؤثر در پايداری خاکدانه­ها؛

·          کشف اين حقيقت که در دورة 30 سالة مورد بررسی، در بيشتر موارد رژيم آبدهي رودخانه‌هاي حوضة آبخيز مركزي ملايم‌تر شده است؛

·     آگاهی از اين واقعيت که 5/86 درصد از كل مساحت شمال استان خراسان تحت اثر فرايندهای بيابان­زايی با شدتهاي مختلف قرار دارد که در اين ميان، تخريب پوشش گياهي با 46 درصد، عمده‌ترين و فرسايش بادي با 5/0 درصد گستردگي، ضعيف­ترين نقش را  در بروز اين بحران برعهده دارند.