عسلويه - ارديبهشت 1380

با حميدرضا عباسي و صمديار در كنار انجير معابد عسلويه - ارديبهشت ۱۳۸۰


     همان طور كه پيش‌تر هم اشاره كردم، به بهانه‌ي نظارت و ارزشيابي طرح‌هاي پژوهشي همكاران سخت‌كوشم در مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي استان بوشهر – و در معيت دكتر حسن روحي‌پور، دكتر فرهنگ قصرياني، مهندس رضا صفوي و مهندس مجيد حسني -  هفته‌ي گذشته را مهمان مردمان دريادل ديار رئيسعلي دلواري، سلحشور آزاده‌ي تنگستاني بودم؛ دياري كه دقيقاً پنج سال از آخرين باري كه در اجراي طرحي پژوهشي و به همراه حميدرضا عباسي - بررسي علل بارز بيابان‌زايي و تعيين سهم و شدت هر يك در حوضه‌ي آبخيز رود‌خانه‌ي مُند- آن را پيموده بودم، مي‌گذشت. در طول اين پنج سال، به جرأت مي‌توانم ادعا كنم: هيچ استان ديگري را نمي‌توان يافت كه تا اين حد برخوردار از سرمايه‌گذاري دولتي، خصوصي و خارجي باشد. به نحوي كه يكي از محسوس‌ترين اشكال تغيير شكل زمين و عمليات تكنوژنيك – نه‌تنها در سطح ايران، كه در سطح جهان – را بايد به نام اين ساحل نيلگون رقم زد؛ تغييراتي كه به راحتي نه فقط از طريق گوگل ارث، كه گمان برم سرنشينان ايستگاه فضايي مير هم بتوانند تشخيص دهند! وضعيت به گونه‌اي است كه جليل بشارتي، معاون رئيس جمهور و رئيس دفتر مناطق محروم كشور، استان بوشهر را به دليل تراكم بالاي عمليات عمراني و سازه‌اي، به «كارگاه عمراني» تشبيه كرده و خبر مي‌رسد كه حجم اعتبارات عمراني استان در سال جاري افزون بر 327 درصد هم رشد داشته است. در توصيف ميزان بالاي سرمايه‌گذاري صورت گرفته در استان، همان بس كه بدانيم: اگر فقط 20 درصد از گردش مالی منطقه‌ي پارس جنوبی جذب بوشهر شود، بیکاری در استان به كمينه‌ي ممکن خواهد رسید.

نخلستانهاي پژمان و سوخته در كنار بزرگترين نيروگاه اتمي كشور، فقر را فرياد  ميزنند.

درصورتي كه به رغم سرمايه‌گذاري هنگفت 20 ميليارد دلاري در عسلويه (و مشاركت بزرگترين شركت‌ها و تراست‌هاي بين‌المللي در اين طرح عظيم، مانند: توتال فرانسه، پتروناس مالزي، هيوندايي كره، گسپروم روسيه و انترپرايز انگليس) و ميلياردها دلار سرمايه‌اي كه تاكنون در صنعت كشتي‌سازي، نيروگاه اتمي، معادن (استان بوشهر با برخورداري از سه میلیارد و ‌‌700 میلیون تن مواد معدنی، دست‌كم 158 معدن فعال دارد)، شيلات (60 درصد ميگوي ايران در اين استان توليد مي‌شود؛ ميگويي كه درجه‌ي مرغوبيت آن در جهان كم‌نظير است) و اخيراً پارس شمالي هزينه شده است، كماكان بخش قابل توجهي از نيروي كار استان يا بيكار هستند و يا در جستجوي كار به كشورهاي عربي حاشيه‌ي خليج فارس مهاجرت كرده‌اند.

لنج‌هاي فراواني در ساحل بوشهر مشغول تخليه‌ي جديدترين مدل‌هاي گران‌قيمت اتومبيل‌هاي وارادتي هستند كه درآمد سرشاري را نصيب گمرك بوشهر كرده و مي‌كند.

     اين در حالي است كه از درآمد سرشار گمرگ بوشهر، كه يكي از فعال‌ترين پايانه‌هاي ورودي كشور محسوب مي‌شود، صرفنظر كرده‌ايم؛ همان طور كه وجود متجاوز از شش ميليون اصله درخت نخل در اين خطه‌ي ارزشمند را هم ناديده گرفته و به ارزش اقتصادي قابل توجه آن اشاره نمي‌كنيم و حتا از ظرفيت بالاي گردشگري طبيعي، تاريخي و تجاري استان هم چيزي نمي‌نويسيم!

صبح روز سه شنبه - ۱۴ آذرماه ۸۵ - ساحل زمردین خلیج فارس - محور بوشهر به عسلویه


    كافي است بدانيم، حجم سرمايه‌گذاري صورت گرفته تا سال 1380 فقط در ميدان پارس جنوبي كه به رقم 5/14 ميليارد دلار مي‌رسيد، برابر بود با 30 درصد از كل بودجه‌ي همان سال ايران (همشهري، ش 2596، ص 4 و  ش 2613، ص 11)!
    با چنين مختصات و توانمندي‌هاي اقتصادي كه اجمالاً به گوشه‌هايي از آن اشاره كردم، بايد به نگارنده حق دهيد كه از مشاهده‌ي آثار فقر، اُفت آشكار شاخص‌هاي بهداشتي، نبود كمترين امكانات موجود در بخش پژوهشي استان و تخريب شديد محيط زيست، شوكه شده و حيرت كند.

منظرگاه ورودي پارس جنوبي (غرب عسلويه) – حجم خاكبرداري‌ها و ساختمان سازي و احداث جاده‌هاي جديد چنان گسترده و شتابناك است كه همكاران ما در مركز بوشهر، بارها مسير را گم كردند.


    به كلامي روشن‌تر، كمينه‌‌ي انتظار از چنين سرمايه‌گذاري هنگفتي آن است كه شاهد شكوفايي چشمگير و بي‌رقيب بوشهر در تمامي حوزه‌هاي مرتبط با حيات اجتماعي، اقتصادي، بهداشتي و زيست‌محيطي باشيم. امّا شوربختانه بايد اعتراف كرد كه نه‌تنها يكي از غم‌بارترين اشكال فقر را هنوز مي‌توان در اين استان مشاهده كرد، بلكه توان بوم‌شناختي (اكولوژيك) سرزمين نيز هيچگاه با چنين ضربات ويرانگري مواجه نبوده و كارايي سرزمين و بيابان‌زايي هيچ زمان، چون امروز بر داشته‌هاي ناهمتاي طبيعي در هر سه قلمرو حيات جانوري، گياهي و چشم‌اندازها يورش نبرده است.

جلوه هايي بي بديل از زيبايي هاي نايبند 


    بلايي كه بر رويشگاه بي‌نظير مانگروها در خليج نايبند آورده‌ايم، حجم عظيم پساب و فاضلابي را كه بي‌مهابا به خليج فارس رها كرده و مي‌كنيم (هم‌اكنون دست‌كم ۱۲‬مورد نشت آلودگي دريايي به خليج فارس گزارش شده و به اثبات رسيده است)، انباشت زباله‌اي كه به دردناك‌ترين و پرسش‌بر‌انگيزترين شكل ممكن، در كنار نيروگاه اتمي بوشهر استمرار مي‌‌بخشيم و جاندران و پرندگان دريايي و كنار آبزي ( از جمله لاك‌پشت‌هاي پشت‌چرمي و منقار عقابي كه زيستگاه اصلي آنها در پارس شمالي به شدّت در معرض تهديد قرار گرفته است يا فلامینگو، حواسیل، مرغ ماهی‌خوار و اگرت كه در پارس جنوبي و خليج نايبند حيات‌شان به مخاطره افتاده است) كه تلف مي‌سازيم يا گونه‌هاي ارزشمند گياهي كه با نابودي مواجه ساخته‌ايم (از جمله درختچه‌ي حرا - Avicennia marina - ، كُنار - Ziziphus spina-christi - ، كهور ايراني - Prosopis cineraria - ، ناترك - Dodoneae viscosae - ، گاروم زنگي - terminalia catalpa - ، انجير معابد - ficus religiosa -  و انار شيطان - tecommela undulate )، فقط گوشه‌اي اندك از حجم فشارهاي نابخردانه‌اي است كه بر زيست‌بوم خود تحميل كرده‌ايم.

ناقوس مرگ مانگروها در عسلويه به صدا درآمده است ...


    ابعاد نگران‌كننده و فاجعه‌بار پس‌روي حيات در زيست‌بوم ساحلي بوشهر چنان محسوس است كه مهندس صادقي (رئيس مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي استان بوشهر) و مهندس فرار (مسئول بخش منابع طبيعي مركز) اطمينان دارند: فرزندان‌شان ديگر از مواهب طبيعي كه ايشان برخوردار بودند، بهره‌مند نخواهند بود و تا 20 سال ديگر خبري از رويشگاه مانگرو و پارك ملّي نايبند و بسياري ديگر از گونه‌هاي گياهي و جانوري بومي منطقه نخواهد بود! واقعيتي كه مديركل محيط زيست دريايي سازمان حفاظت محيط زيست (سيد محمد باقر نبوي) هم آشكارا و صراحتاً بر آن تأكيد مي‌كند.

 

مشاهده‌ي محل دفن زباله بوشهر در حاشيه‌ي نيروگاه‌ هسته‌اي بوشهر و در منطقه‌ي جزر و مدي كه به راحتي شيرابه‌هاي آلوده را به خليج فارس انتقال مي‌دهد، براي هر ناظري دردناك و حيرت‌انگيز است؛ به ويژه آنكه مي‌ديديم چگونه احشام مردم و حیوانات ولگرد  و مرغان دریایی در حال چراي همين زباله‌هاي آلوده و تفكيك نشده هستند. بوي تفعن موجود در منطقه و تراكم مگس و ديگر حشرات موذي غيرقابل تحمّل مي‌نمود، بخصوص با توجه به اينكه ما در خنك‌ترين زمان ممكن از منطقه بازديد كرده‌ايم و بنابراين، آشكار است كه در فصل گرما، شرايط تا چه اندازه مي‌تواند غيرقابل‌تحمل‌تر و مرگبارتر باشد.


    حيرت‌آور آنكه، استاني كه اينگونه در پول غلت مي‌زند و صاحب بزرگترين مخازن نفت و گاز منطقه و جهان است، اغلب ادارات دولتي‌اش – به ويژه در بخش پژوهش - با محدوديت‌هاي بي‌سابقه‌ي مالي مواجه هستند، به نحوي كه چند ماه است تلفن عالي‌ترين نهاد متولي پژوهش كشاورزي و منابع‌طبيعي در استان به دليل نداشتن پول براي پرداخت فيش مربوطه قطع شده و بارها تا آستانه‌ي قطع برق مراكز و ايستگاه‌هاي وابسته به خود پيش رفته است؛ نداشتن خودرو مناسب و ابزارهاي مورد نياز هم كه اصولاً نيازي به گفتن ندارد ... حتا بيش از 14 ماه است كه مركز تحقيقات بوشهر نتوانسته فوق‌العاده‌ي مأموريت اندك پرسنل خود را تأمين كند و به راستي با چنين اعتباري ديگر چه انتظاري از بخش پژوهش داريم؟ براي همين است كه باور دارم بايد دست همكاران عزيز و زحمتكش بوشهري را كه به رغم همه‌ي اين نامهرباني‌هاي مالي (كه البته نظير آن را در مراكز تحقيقاتي استان‌هاي مركزي، قم، اصفهان، همدان، قزوين و تهران هم كه در سال جاري از آنها بازديد داشتم، با اندكي شدّت و ضعف مي‌توان مشاهده كرد؛ با اين تفاوت كه هيچيك از استان‌هاي ياد شده از سرمايه‌گذاري دست‌كم 50 ميليارد دلاري در طول دهه‌ي اخير بهره‌مند نبوده‌اند!)، كماكان به پيگيري پژوهش‌هاي خويش، حتا شده با هزينه‌ و ماشين شخصي ادامه مي‌دهند، به گرمي فشرد و دست‌مريزاد گفت.  
    درود بر همت و شرف و عشق والاي‌شان به محيط زيست و منابع طبيعي وطن.

     و امّا سخني با مردان رئيس‌جمهور!
     اينك در كتابخانه‌ي شخصي كمتر مديري است كه نتوان كتاب‌هايي نظير «سنگفرش هر خيابان از طلاست» را يافت؛ روش مديريت كره‌ي جنوبي، بدون كمترين تبليغي از سوي آنان در بسياري از كشورهاي در حال توسعه به عنوان الگو مورد توجه قرار گرفته و بسياري از تصميم‌گيران و نخبگان كوشيدند تا نسخه‌اي بومي‌شده از آن را براي زادبوم و مردم خويش ارايه دهند. به سخني ديگر، كشورهايي نظير كره‌ي جنوبي يا ژاپن و ... بدون كمترين هزينه‌ي ممكن براي صدور نحوه‌ي نگاه خويش به دنيا، آن شيوه را صادر كردند؛ چرا كه مردم دنيا مي‌ديدند كه چگونه اين كشورها در طول چند دهه‌ي گذشته با شتابي چشم‌گير مرزهاي توسعه‌يافتگي را درنورديده و به افزايش پايدار شاخص‌ها و مؤلفه‌هاي توسعه‌ي انساني زادگاه خويش دست‌يافتند.

پلاژ اختصاصی کارکنان روسی نیروگاه اتمی بوشهر! در حالی که شهرستان بوشهر از داشتن چنین امکانی برای شهروندان خویش محروم است!!

     آقاي احمدي‌نژاد عزيز
     شايد اين كلام اندكي كليشه‌اي و نخ‌نما به نظر آيد؛ امّا باور كنيد كه كماكان حقيقت درستي را منتقل مي‌كند ... اين كلام، آن است كه اگر درصدد تبليغ و معرفي نوع نگاه و نحوه‌ي مديريت خويش به دنيا هستيم؛ اگر باور داريم كه نظام كلان مديريت جهان در حال حاضر، يا آنچه كه دكترين بوش و همراهانش مدتهاست در قالب «نظم نوين جهاني» در صدد ترويج و تحميلش به همه‌ي مردم دنيا هستند، غلط بوده و بر شالوده‌اي عدالت‌ستيزانه استوار است و اگر به درستي مي‌خواهيم بر اين واقعيت پاي فشاريم كه در جهان امروز مي‌توان – بدون خدشه وارد ساختن به امنيت ديگران - مستقل زيست و سربلند بود و مردماني شاد، اميدوار و كارآفرين داشت ... آري، اگر چنين آموزه و آرماني را در سر مي‌پرورانيم، راهش اين است كه قبل از اينكه به ديگران بپردازيم و درصدد پيچيدن نسخه براي ملت‌ها و فرهنگ‌هاي آن سوي آب برآييم، با تمام وجود و با همه‌ي توان به خود پرداخته و با ساختن ايراني آباد و برخوردار از مردماني شاد و پرتوان كه آمار بزهكاري و افسردگي در آن، در كمينه‌ي ممكن بوده و عميقاً به محيط زيست و مواهب طبيعي و ميراث‌هاي ملّي و فرهنگي‌ و تاريخي‌اش احترام مي‌نهد، عملاً به جهانيان نشان دهيم كه «ايراني مي‌تواند» الگويي براي شادزيستن و نگاه روشن به حيات ارايه كند؛ الگويي كه تبعيت از آن، مستلزم انكار يا توهين به هيچ باور و فرهنگ ديگري نيز نيست. آنگاه خواهيم ديد كه چگونه ميليون‌ها انسان از فرهنگ‌هاي مختلف خواهان شنيدن صداي ما و الگو گرفتن از سلوك مديريتي‌مان خواهند بود.
    واپسين كلام اين سفرنامه‌ي تلخ را با فرازي از سند چشم‌انداز 20 ساله‌ي توسعه‌ي كشور به پايان مي‌برم كه كوشيده است تا تصوير ميهن عزيزمان را در سال 1403 هجري شمسي ارايه دهد:
     « ... ايران كشوري است توسعه‌يافته با جايگاه اوّل اقتصادي، علمي و فناوري در سطح منطقه، الهام‌بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و مؤثر در روابط بين‌الملل … برخوردار از دانش پيشرفته، توانا در توليد علم و فناوري، متكي بر سهم برتر منابع انساني و سرمايه‌ي اجتماعي در توليد ملّي، دست‌يافته به جايگاه نخست اقتصادي، علمي و فناوري در سطح منطقه‌ي آسياي جنوب غربي با تأكيد بر جنبش نرم‌افزاري و توليد علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادي، ارتقاي نسبي سطح درآمد سرانه و رسيدن به اشتغال كامل … جامعه‌اي اخلاقي، نوانديش و با پويايي فكري و اجتماعي، تأثيرگذار بر همگرايي اسلامي و … »
      باشد كه جبران عقب‌ماندگي دوساله از برنامه‌ي زمان‌بندي‌شده‌ي سند را كرده و به اهداف متعالي آن دست يابيم. چرا كه در سند چشم‌‏انداز 20 ساله‌ي توسعه كشور مقرر شده بود، سالانه 10 درصد از وابستگي اقتصادي كشور به نفت كاهش يابد، امّا به گفته‌ي عالي‌ترين مرجع نظارت بر حسن اجراي سند، ميزان وابستگي كشور به اين ماده بيشتر هم شده است. همچنين قرار بر اين بود، رشد اقتصادي ايران از 5/6 درصد به 5/8 درصد برسد، در حالي كه اين اتفاق نيفتاده و عقب‌‏گرد هم كرده‌‏ايم!