دستاوردها و تجربیات ایران در مهار بیابان زایی (12)
چنين است که اقدامات موصوف توانست با بيش از 330 درصد رشد، در طول نزديک به دو دهة گذشته (تا پايان سال 1380) به مرز 5/6 ميليون هکتار از شنزارهای کشور گسترش يابد. در اين ميان، عمليات بذرپاشی و بذرکاری با نزديک به 450 درصد رشد، بيشترين و استفاده از خاکپوش نفتی با تنها 48 درصد رشد، کمترين افزايش سطح را نشان میدهند.
عامل بازدارندهای که ارزيابی طرحهای به اجرا درآمدة موصوف را بسيار دشوار میسازد، آن است که تقريباً تمامی طرحها و برنامههای تثبيت شن، از دارابودنِ طرحی مدون و جامع با لحاظ توان بومشناختی منطقه بیبهره بودند؛ آنچه را هم که برای توجيه اجرای عمليات و نحوة انجام آن در يک منطقه عنوان میشد، مواردی اغلب کلی و کليشهای، مانند تأکيد بر شنی بودن منطقه، چرای بیرويه و بوتهکنی بود که حرکت ماسههای روان را تسريع میکرد. مثلاً در اراضی کفهای يزد با درصد بالای رس و متوسط بارندگی 40 ميليمتر در سال، همان کاری در زمينة بذرپاشی ممکن بود صورت گيرد که در منطقة دولتآباد سبزوار با خاک مستعد و 200 ميليمتر بارندگی سالانه صورت میگرفت (خلدبرين، 1375). با اين وجود و به رغم تنگناها و نقصانهای فنی ذکر شده، امکانپذيری اجتماعی سياسی اين طرحها قابل دفاع بوده و عموماً با استقبال مردم محلی مواجه میشدند.
در پايانِ اين بخش، نکتهای که حايز اهميت مینمايد، اشاره به اين واقعيت است که مهار بيابانزايي را نبايد معطوف به سرزمينهای خشک و بيابانی کرد، کاری که در نيمقرن اخير تقريباً اتفاق افتاد و به همين دليل، با وجود کاميابيهای فراوان در تثبيت شنزارها، بسياری از نشانههای بيابانزايي در خارج از زيستاقليمهای خشکِ کشور به شدت افزايش يافت که سرآمد همة آنان، افزايش 900 درصدی رخداد سيلهای ويرانگر در طول نيم قرن اخير (خسروشاهی، 1380 به نقل از دفتر مطالعات و ارزيابی آبخيزها) و کاهش کارايی سرزمين در مناطق مرطوبتر بود. گرايش به عملياتی نظير آبخوانداری که مناطق اطراف بيابان و نقاط با توان بالقوة توليدی بيشتر را مد نظر قرار داده، از همين رويکرد نوين حاصل آمده است که در بخش بازخوردهای پژوهشی با شرحی مفصلتر به آن خواهيم پرداخت.