احساسي كه در آبشار پوتك تجربه كردم ...
      
 
    برخي اوقات و در مواجهه با پارهاي از اسناد نوشتاري پيشينياني كه دستكم صدها سال قبل از  نگارنده بر روي اين كرهي خاك زيست ميكردهاند، احساس ناسازهواري (پارادوكسگونهاي) را تجربه ميكنم ؛ احساسي كه يك سويش غرور است و رضايت و سبكبالي و شوق و سوي ديگرش «شرم» و سرافكندگي و خشم و حيرت!
    و واپسين باري كه اين تجربه را كردم، همين ديشب بود ... از آبشار پوتك برميگشتم، از آبشاري كه ميليونها سال است قلب كوهستان سرافراز دنا را در مختصات جغرافيايي 30 درجه و 59 دقيقه و 4/0 ثانيهي عرض شمالي و 51 درجه 22 دقيقه 18 ثانيهي طول شرقي و در بلنداي 2424 متري از سطح دريا ميشكافد و گواراترين و پرترنمترين آب حيات را به مردمان سختكوش آباديهاي آبسپاه و دشت رَز هديه ميدهد و هنوز هم جاذبهي افسونگرش را به تمامي حفظ كرده است ... 
   در خلسهي اين زيبايي اهورايي و اين چشماندازهاي خيرهكنندهي سرزمين عزيز مادريمان بودم كه ناگهان مشاهدهي تكهاي روزنامهي گلاندود شده توجهم را جلب كرد ... روزنامهاي كه بر رويش هنوز ميتوانستي اين پند ديرينهي سرخپوستي را بخواني: 
«آنچه هماکنون در اختيارِ ماست ، سرمايهای نيست که از پدرانمان به ارث بردهايم ، بلکه امانتی است که بايد به فرزاندانمان پس دهيم»
      با خود گفتم: بايد به انسان بودن خويش مفتخر باشيم؛ چرا كه پارهاي از نياكان نوع بشر در بيش از صدها سال پيش اينگونه هوشمندانه و خردمندانه و دورانديشانه با طبيعت برخورد ميكردند و به مواهبش حرمت مينهادند و عملاً پايبندي واقعي خويش را به آموزهي «توسعهي پايدار» نشان ميدادند ...
     و بايد از خجالت آب شويم كه برخي از فرزندان همان بشر، امروز چنان بلايي را بر سر اين مواهب استثنايي آفرينش ميآورند كه گويي زمان، فقط زمان آنهاست و حق، هماني است كه صرفاً آنها و فقط آنها ميتوانند از آن برخوردار باشند ...
     نظر شما چيست؟
    خوانندهي فهيم «مهار بيابانزايي» بايد گريست يا پايكوبي كرد؟! بايد افسوس خورد يا اميدوارانه به آينده نگريست؟ و سرانجام آنكه بايد مغرور بود يا شرمسار از بار انسانيتي كه بر دوشمان سنگيني ميكند؟!
  
    خبرهاي داغ محيط زيست:
1- دادستان تهران هم وارد ماجراي آزادراه تهران – شمال شد!
2- در بين 56 كشوري كه بيشترين ميزان دي اكسيد كربن را در جهان توليد ميكنند، ايران از نظر توان اقدامات بازدارنده، رتبه 49 را بدست آورده است.
3- عمليات تكنوژنيك بار ديگر در پارك ملي گلستان آغاز شد!
4- آب آلوده بيشتر از جنگ، قرباني ميگيرد!
۶- هر ایرانی سالانه فقط ۴ دقیقه مطالعه ميكند، در حالي كه هر یک از شهروندان فرانسوی ۴۷ کتاب را در سال ميخوانند!
                          آيا كلام ديگري را هم بايد افزود؟!
 به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.
	  به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.