به نظر مي‌رسد اين پندار غالب در اذهان كه كوير را مترادف با دشنام پست آفرينش مي‌شمرد، ريشه در حاكميت تاريخي ارزش‌ها و فرهنگ زراعي و كشاورزي بر ايران‌زمين داشته است. چه، در گذشته اصلي‌ترين راه تأمين معيشت مردم كشاورزي بود و به همين دليل طبيعي است كه انتظار داشته باشيم از كوير به عنوان مايه‌ي بدبختي و سرزميني شوم و نفرين شده ياد ‌شود. امّا راست آن است كه هر كوششي براي تغيير شرايط طبيعي كويرها و بيابان‌هاي واقعي ايران ناممكن و بي حاصل است و نبايد چشم اميد داشته باشيم كه روزي اين خشكستان‌ها به كار كشت و زرع بيايند. به عبارت ديگر و در شرايط كنوني، دست‌كم در يك پنجم از مساحت ايران مطلقاً امكان فعاليت انساني وجود ندارد و به كوير نيز همچون جنوبگان، يا ستيغ‌هاي مرتفع‌تر از ۴ هزار متر، بايد به منزله‌ي سرزميني خالي از سكنه نگاه كرد. در عين حال نبايد بر اين باور غلط و ديرينه‌ي خويش اصرار ورزيم كه هر سرزميني كه توان روياندن ندارد، بي‌ارزش است.
    كافي است نگاهي به گزارش سال 2006 برنامه‌ي محيط زيست سازمان ملل متحد با عنوان: «وضع جهاني بيابان‌ها»، بيندازيم: «در صورت احداث نيروگاهي خورشيدي در صحراي آفريقا - منطقه‌اي كه 800 در 800 كيلومتر وسعت دارد – مي‌توان نه‌تنها برق همه‌ي آفريقا كه نياز همه‌ي مردم جهان را تأمين كرد.»
    دم دست‌ترين شاهد كه تأييدي است بر ريشه‌دار بودن اين پندار نادرست، حتا تا عالي‌ترين سطوح برنامه‌ريزي كشور، رخداد غم‌انگيز و شرم‌آوري است كه در سد سيوند شاهد آن هستيم. سدي كه به بهانه‌ي فراهم آوردن تسهيلات براي روياندن بيشتر سرزمين، به راحتي اين مجوز را دريافت مي‌دارد كه نه تنها بيش از 200 برابر بودجه‌ي بزرگترين نهاد متولّي پژوهش منابع طبيعي در كشور، اعتبار جذب كند؛ بلكه شوربختانه‌تر بتواند با آبگيري خود، يكي از ديرينه‌ترين كهن‌زادبوم‌هاي شناخته شده‌ي بشري را در تنگه‌ي بداغي براي هميشه نابود سازد. مورد ديگر هم پيشنهاد ساخت كارخانه‌ي سيمان بيارجمند در مجاورت زيستگاه منحصربه فرد خارتوران است  كه در صورت احداث، بي گمان حيات آن اندك گونه‌هاي نادر جانوري را نيز با مخاطراتي بيشتر مواجه خواهد ساخت.