آيا ما امانتداران خوبی برای پاسداری از مواهب استثنايي سرزمين مادری بوده‌ايم؟ آيا بررسی‌های موجود و سامانه‌های پايش‌گونه‌ای که پيوسته در سراسرِ گيتی سرگرمِ ارزيابی کمّي و کيفي اين اندوخته‌هاي ارزشمند هستند، گواهی می‌دهند که بايد به احترام مسئوليت‌پذيری و احساس تکليف ايرانيان در برابر ساير شهروندان دهکده‌ي جهانی و هم فرزاندانِ فردای خويش کلاه از سر برداشت و يا اينکه ما را سزاوارِ ... خواهند ديد؟!
    پاسخ روشن است؛ آنقدر روشن که برق آن بی‌ترديد چشم وجدان‌های آگاه و حتا نيمه‌آگاه را هم آزار خواهد داد!
    كافي است بدانيم: بر پايه‌ي جديدترين آمارهاي رسمي، دو هزار و 604 گونه‌ي گياهي و جانوري كشور در معرض نابودي قرار دارند. به سخني ديگر، بيش از 1/25 درصد از مجموع حدود ۱۰‬هزار و ‪ ۳۶۳‬ گونه‌ي گياهي و جانوري شناخته شده در كشور، هم‌اكنون در وضعيت بحراني و شيب مرگ قرار دارند. در حالي كه نسبت نظير آن در سطح جهان، هيچگاه از حدود 1/15 درصد فزوني نيافته است (در جهان حدود ‪۳۷۵‬ هزار و ‪ ۲۵۸‬ گونه‌ي گياهي و جانوري وجود دارد كه از اين تعداد حدود ‪ ۵۶‬هزار و ‪ ۶۲۸‬گونه در معرض نابودي است).

      همان طور كه ملاحظه مي‌كنيد، شتاب نابودي تنوّع زيستي در وطن عزيز ما، دست‌كم 166 درصد بيشتر از متوسط جهاني است! آيا مسئولي هست كه صداي مظلوميت زيستمندان گياهي و جانوري ايراني را بشنود و براي نجاتشان اندكي از آن زاويه‌اي كه هميشه مي‌ايستد و مي‌نگرد، تغيير منظر دهد؟! آيا اين نشانه‌ي گويايي از عدم نظارت دقيق بر اجراي اصل پنجاهم قانون اساسي كشور نيست؟! و آيا غم‌انگيز و حيرت‌آور نيست، در شرايطي كه توان مديريتي ما، حتا قادر به پاسداري از مواهب گياهي و جانوري ارزشمند وطن نيست، در انديشه‌ي شتاب بخشيدن به نرخ زاد و ولد ايرانيان، آن هم از زبان عالي‌ترين مقام اجرايي و پاسدار قانون اساسي كشور باشيم؟