درآمدي بر اهميت پايش و ارزشيابي طرحهاي منابعطبيعي
پایش و ارزشیابی، ابزاری مدیریتی محسوب میشوند که در جهان به شدّت فناورانهی امروز برای تعيين ميزان كارآيي طرحهای توسعه - يعنی درجهی پایبندی آنها به اهداف و شیوهنامهی پيشبینی شده و نيز ميزان حصول نتايج مورد انتظار – به کار میروند. در حقيقت، يكي از مهمترين دريافتهايي كه ضرورت نگاهي نو به سامانهي پايش و ارزشيابي طرحهاي توسعه را به اثبات رسانده و تعيين ضوابط طراحي نظام پايش را در اولويتهاي راهبردي برنامههاي پنج سالهي كشور قرار ميدهد، لحاظ اين واقعيت است كه صرف هزينهكردن منابع مالي و دستيابي به نتايج پيشبيني شده در شناسنامه يا پيشنهاديهي (پروپوزال) طرح، كفايت نكرده و در اغلب موارد به مفهوم برآوردهشدن انتظارات حاصل از اجراي طرحهاي توسعه نيست. به سخني ديگر، آنچه كه بيش از پيش در نزد برنامهريزان و نخبگان آيندهساز اهميت دارد، دريافت اين آگاهي است كه با اجراي هر طرحي تا چه اندازه قدرمطلق شاخصهاي توسعهي كشور رشد داشته يا خواهد داشت. امّا شايد يك پرسش بنيادي آن باشد كه چگونه ميتوان از سامانهي منسجمي به نام «نظام پايش و ارزشيابي» در تضمين و سنجش پايداري طرحهاي توسعه، به ويژه در حوزهي مديريت منابع طبيعي بهره برد؟ پرسشي كه گمان ميرود بر بنياد تجربيات مشابه جهاني در اغلب كشورهاي شمال و برخي از كشورهاي جنوب، بتوان پاسخي روشن و مستدل به آن داد. چه، اگر موفق شويم معيارها و شاخصهايي مشخص و دقيق براي سنجش پايداري زيستبومِ متأثر از طرح مديريت منابع طبيعي تعيين و معرفي كنيم، آنگاه سنجش پايداري، كمينهي انتظاري است كه از نظام پايش و ارزشيابي طرحها ميتوان درنظر داشت.
و اين مهم، با تعيين و معرفي مطلوبترين معيارها و شاخصهاي نشاندهندهي پايداري سرزمين در زيستبومهاي جنگلي، مرتعي، بياباني و محيطهاي آبي كاملاً دستيافتني مينمايد.