نه ، حيرت من از عظمت جهان نیست! - 2
«اگر تمام طول عمرم فقط كلاغ سياه ديده باشم، دليل ندارد كه كلاغ سفيد وجود نداشته باشد.»
دنياي سوفي
باباي عزيز فردا، در کامنتدونی پست پيشين برايم نوشته است: « ... شاید روزی علم دريابد که چندین میلیارد موجود زندهي هوشمند همچون زمین ما بر روی تنها یک اتم از مولکولهای بدنمان سکنی گزیدهاند... ما کجای چرخ گردون قرار گرفتهایم و به کدامین سو میرویم ...»
نكتهي زيبايي است ... ما چقدر ميدانيم؟ ما كه تازه دريافتهايم در فاصلهي 16 ميليارد سالي زمين، سيارهاي وجود دارد كه از منظر اهالي فرضي آن سياره، به يقين چيزي به نام كرهي زمين وجود ندارد! چرا كه از عمر زمين، تنها 5/4 ميليارد سال ميگذرد!
آري، ما هيچ نميدانيم و اينگونه غرور و تعصب و كينهورزي و خشم و آز وجودمان را لبريز كرده است! شهروند عزيز هم در همان كامنتدوني، پرسش خوبي را طرح كرده است: «اگر باور کنیم که چقدر ناچیزیم، باز هم برای هیچ میجنگیم؟!»
و حقيقت اين است كه آري، ميجنگيم!!
به قول يوستاين گاردر:
«اگر مغز انسان آن قدر ساده ميبود كه ما قادر به دركش باشيم، آن وقت آن قدر احمق ميبوديم كه باز هم نميتوانستيم بفهميم درون آن چه ميگذرد!»
با هم شناسه های حيرت را پيميگيريم ...
در دوّمين و واپسين بخش از اين دوگانهي حيرت! ميخواهم از شما دوستان «مهار بيابانزايي» بپرسم:
مگر ميشود از مرگ روزانهي 50 هزار نفر از شهروندان دهكدهي جهاني، تنها به دليل مصرف آب آلوده (نايت، 1996) پژمان نشد؟ مگر ميشود از مرگ سالانهي 4/4 ميليون نفر از مردم جهان بر اثر خفگي گاز و پديدهي گلخانهاي متأثر نگرديد (گزارش توسعهي انساني يونپ در سال 1998، فصلنامهي اقتصاد كشاورزي، ش 24، ص 20-7) - بخصوص وقتي ميشنويم كه دست كم سالي 10 هزار نفر از اين تعداد، شهروندان تهراني هموطن ما هستند - مگر میشود به آسانی از مرگ بيش از 3 ميليون انسان در اثر بروز بلايای به اصطلاح طبيعی در طول دو دههي گذشته، يعنی در عصر فوران علم و فناوری و انواع سامانههای هشدارباش ماهوارهای به راحتی گذشت (نشريهي فرياد زمين، ش 36-37، ص 9)؟ چگونه است که از مرزهای فناوری نانو هم گذر میکنيم، امّا در طول چهار دههي گذشته نه تنها نتوانستيم شمارِ آسيبديدگانِ از بلايای طبيعی را کاهش دهيم، بلکه تعداد آنان 3 برابر هم رشد کرده و اينک به طور متوسط به سالی 136 ميليون نفر رسيده است؟ چگونه است که در پی ايجاد ارتباط با موجودات احتمالی آن سوی منظومهي شمسی برمیآييم و خواستار درک جهانی با فاصلهي 16 ميليارد سال نوری از خويش هستيم، امّا در مهارِ روند شتابناک پيدايش و شيوع امراض جديد و ناشناخته، عاجز مانده و تنها نظاره گرِ اين حقيقت تلخ باشيم که مرگ و ميرِ ناشی از ابتلا به ویروس HIV در طول دههي گذشته 6 برابر رشد کند؟ اصلاً مگر میتوان تولّد 60 ميليون انسان بیگناه حامل اين ويروس مرگآفرين را در زمانهي حاضر ناديده گرفت؛ انسانهايي که اين بخت را داشتند تا 3 هزار سال پس از افلاطون به دنيا آيند و سزاوارتر آن بود که از موهبت رفاهی سود جويند که میتوانست تمدّن برایشان به ارمغان آورد، نه سمّی که در جانشان فرو خورانده شد! مگر شنيدن اين خبر که «در طول نيمهي دوّم سدهي بيستم ميلادی، تنها در آمريکا 80 هزار نفر در اثر تشعشعات حاصل از آزمايشها و انفجارات اتمی در نيوار، مبتلا به انواع سرطان شدهاند» میتواند وجدانهای بيدار را راحت گذارد؟ مگر میتوان اعلام مرگ سالانهي 80 هزار نفر برزيلی را در اثر مصرف سيگار شنيد و خم به ابرو نياورد؟ مگر میشود از مرگ سالانهي نزديک به يک ميليون نفر بر اثر تصادفات رانندگی در سراسر جهان تأسف نخورد؟ و مگر ميشود از شنيدن اين خبر اندوهگين نشد: «در صورت ادامهي روند كنوني، تا پايان قرني كه در آن هستيم؛ نسل بيش از نيمي از 1750000 (يك ميليون و هفتصد و پنجاه هزار) گونهي زيستمندي كه اينك در جهان يافت ميشوند، براي هميشه نابود خواهند شد».
به راستي فرجام تمدّني كه در به اصطلاح مهد آن (اروپا)، دستكم سالي 50 ميليارد دلار (يعنی دقيقاً به اندازهي مجموع کمکهايي که سالانه توسط ممالک ثروتمند شمال با کلی دردسر و شرط و شروط در اختيار کشورهای جنوب قرار میگيرد) به آتش سيگار دود ميكنند، چه خواهد بود؟! آيا سزاوار است در دنيايي كه ميانگين سرانهي توليد زبالهي برخي از شهروندان شمالياش (آمريكا) در سال به 125 تن ميرسد (هانت، 1999)، بيش از 5/1 ميليارد انسان در فقر مطلق بسر برده و اصولاً چيزي براي خوردن نداشته باشند كه بخواهند زبالهاي توليد كنند و در عوض در آمريکا سالانه متجاوز از سيصدهزار نفر به دليل بيماریهای ناشی از پرخوری بميرند؟ آيا شايسته است، هنگامي كه هوشمندي نوع بشر در پي ابداع بعد سوّم رايانهها و فراخواني اصوات از گذشتههاست؛ به موازات چنين گشايشها و دستاوردهايي، در حوزهي دانش و افزايش تواناييهاي آدمي در مواجهه با چالشهاي پيشرو، خسارات حاصل از بلاياي طبيعي، در طول 30 سال گذشته، از جنبهي ارزش مادي، 1/4 برابر؛ از جنبهي شمار نفوس آسيبديده، 6/3 برابر و از جنبهي تلفات انساني، 3/2 برابر فزوني يابد (Murc و همکاران، 1997)؟ چگونه است که از دوران فرا نوگرايي (پستمدرنيسم) و حتا مابعد فرانوگرايي سخن به ميان میآيد و ادعا میشود که به پايان پارهای از شاخههای علم نزديک شدهايم (بازلو، 1989)؛ با اين وجود، 40 سال پيش به طور متوسط فقرا 20 برابر فقيرتر از اغنيا بودند، امّا اينك 45 برابر فقيرتر هستند (کرمی، 1381)؟! چگونه است که برای ساختن بمب اتم در سال 1945، حاضر بوديم 2 ميليارد دلار را هزينه کنيم، چهار سال وقت را اختصاص دهيم و ده هزار دانشمند را بکار گماريم (مکیآبادی، 1380)؛ امّا برای ريشهکنی دو بيماری بسيار کهنِ مالاريا و سل که در هزارهي سوّم کماکان سالانه جان 7/2 ميليون انسان بيگناه را میگيرند، هنوز دم از کمبود امکانات و اطلاعات میزنيم؟! و نمیدانيم چرا در عصر نوآوريهای خيرهکنندهي علمی و استيلای فناوری نانو و شتابگر خطی و اوج رفاه اجتماعی، بايد از هر سه ازدواجِ رخداده در سال 1999 در آمريکا، 2 مورد به طلاق بيانجامد (Grace و Baucum، 2002)؟
فرازناي كلام آنكه فقط خواستم بگويم: آدمي تا هنگامي كه پيام زنهاردهندهي اين حقارت را در برابر عظمت جهان پيرامون درك نكند، نميتواند بزرگ شود و تا بزرگ نشود، محكوم است به همين بچهبازيهاي سبكسرانه و زودگذر و البته خونريز و بنيانكن!
يادمان باشد:
قطره، چون درياست تا با درياست
ورنه قطره، قطره و دريا، درياست
موخره!
این را هم بخوانید:
چقدر كتاب نوشته شد تا ما آدم بشيم ؟
- گرفتگاهان
1. اخلاصپور، ش. 1372: شهرها؛ ميدانهاي جديد كارزار. همشهري، ش 216، ص 6.
2. بريگز، هلن. 2003: آيندهاي ظلماني در انتظار گيتي. برگرفته از تارنماي فارسي BBC .
3. الحق، محبوب. 2000: توسعهي انساني در كشورهاي اسلامي(برگردان مريم بيژني، 1379). اطلاعات، ش 21987، ص 12.
4. بازلو، جان. 1989: جهان استيون هاوکينگ (برگردان حبيب الّله دادفرما، 1372). انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 195 صفحه.
5. بيكمن، ويليام و جان ديك وان منسفلت. 2000: درآمدي بر پديدارشناسي در علوم زيستي (برگردان عليرضا كوچكي، عبدالمجميد مهدوي دامغاني و مسعود دهقان، 1381). مشهد. انتشارات جهاد دانشگاهي مشهد، 144 صفحه.
6. پرانک، ژان و محبوب الحق. 1991: گزارش لاهه – پيش زمينهي توسعهي پايدار؛ از فکر تا عمل (برگردان مصطفی مهاجری، 1380). تهران. فصلنامهي محیط شناسی، ش 28، زمستان 1380، ص ص 99-85.
7. پرزدكوئيار، خاوير. 1996:تنوّع خلاق ما، گزارش كميسيون جهاني فرهنگ و توسعه(برگردان هادي غبرائي و همكاران، 1377). تهران. انتشارات كميسيون ملي يونسكو در ايران، 328 صفحه.
8. کرمی، ناصر. 1381: تاريخ تازه آغاز میشود. تهران. همشهری، ش 2811 (25/5/1381)، ص 9.
9. مکی آبادی، محمّد. 1380: فناوری عنان گسيخنه، رودررو با محيط زيست. تهران. همشهری، ش 2652، مورخ 27/11/1380، ص 20.
10. نايت، ميخائيل.2000: آلودگي آب. ضميمهي اطلاعات، ش 20841، ص 3.
11. هانت، اي .ك. 1999: تكامل نهادها و ايدئولوژيهاي اقتصادي (برگردان كهزاد بابايي، 1379). همشهري، ش 2197، ص 7.
12. Daily, Cretchen C. 1997: Restoring value to the world’s degraded lands.p 235-242. Population and Environment In Arid Regions. Edited by J. Clark and D.Noin. UNESCO.In:Paris.
13. Grace, J.Craig and Don Baucum. 2002: Human development (ninth edition). New Jersey prentice hall.
14. Murc, Barbara; Brian J.Skinner & Stephan G.Porter.1997: Dangerous Earth; an introduction to Geologic Hazards. John Wiley & Sons, Inc. 300p.
15. Nebel, Bernard J.and Richard T. Wright. 1998: Environmental Science, The Way theworld works (Sixth Edition). USA. Prentice-Hall International. Inc. 698p.
پيوست
- تصمیمات عجولانه در خصوص پارک ملی گلستان ؛
- حملهي پرسشبرانگيز، حيرتآور و تاسفبار دكتر كردواني به آبخوانداري در همشهری دیروز!
بعد از تحریر!
- بيش از 150 استاد دانشگاه در نامهاي به رئيسجمهور، انتقال جادهي داخل پارك ملي گلستان را خواستار شدند. راستي! كسي ميداند چرا هيچيك از اساتيد محترم دانشكدهي منابع طبيعي كرج در بين امضاكنندگان نيستند؟!!!
- ماجراي پارك ملّي گلستان به تيتر يك روزنامههاي آينده نو ، اعتماد ملي، همبستگي و كارگزاران و همچنين بخش خبري 30/20 شبكه دوم سيما نزديك شد!
- گزارش تصويري از تخريب وسيع پارك ملي گلستان ؛
- لحظهاي سرنوشتساز!
موخره روز چهارشنبه ، 26 مهرماه 1385:
دوست و همكار عزيزم، آقای دكتر حسن روحيپور، در مقام عضو كميتهي ملّي فرسايش و رسوب كشور، اخيراً سفري به منطقهي سيلخيز پارك ملي گلستان داشته و گزارش جامع، مستند و علمياي تهيه كردهاند كه خواندن آن را به علاقهمندان توصيه ميكنم. پيشاپيش از حسن نظر ايشان براي دراختيار نهادن گزارش ارزشمندشان قدرداني مينمايم:
بررسي عوامل مؤثر در بروز سيل وراهكارهاي پيشنهادي براي
تعديل يا كاهش خسارت آن