حقيقتي كه آشكار مي‌نمايد و همواره از آن به عنوان يكي از عوامل كاهنده‌ي درجه‌ي موفقيت سياستها و برنامه‌هاي اتخاذ شده در مسير دستيابي به توسعه‌ي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي پايدار ياد شده است، نبودن نظامي منسجم براي دست يافتن به آخرين اطلاعات فني و علمي در مقياس ملّی است؛ نقصاني كه نه تنها از كارايي پژوهش‌ها مي‌كاهد كه هدررفت سرمايه و کارِ نيروي انساني را نيز در پي خواهد داشت. امّا نكته‌ي مهمتری كه اغلب مورد غفلت قرار می­گيرد، تأكيد بر اين حقيقت است كه بهره‌گيري از نوين‌ترين و كاراترين سامانه‌هاي پخش اطلاعات زماني كارساز و مؤثر خواهد بود كه اولاً بين کاردانی واقعی و عرضه‌ي سيل­آسای اطلاعات علمی و فنی پراکنده، تفاوت قايل شده باشيم و ثانياً اين سامانه از تغذيه‌ي مطلوبي نيز برخوردار باشد؛ به سخني ديگر، به موازات آنكه با بهبود نظام اطلاع‌رساني و بهره­گيری از جديدترين نرم­افزارها و فناوريهای روز، امکان دستيابی ساده، ارزان و سريع به اطلاعات را فراهم می­سازيم، مي‌بايست در انديشه‌ي ارزيابي، پايش و بهبود نظام پژوهشي و توليد اطلاعات هم باشيم، چرا که بهبود کيفيت در فرايند انتقال اطلاعات زمانی کارساز و ثمربخش خواهد بود که ابتدا ديگر بسترهای لازم برای توليد اطلاعات را تدارک ديده باشيم.

فرازناي كلام آنكه به نظر مي‌رسد جهان كنوني بيشتر از آنکه هنوز در عطشِ گيرش اطلاعات باشد، در پي انديشيدن به تمهيدات و سازوكارهايي است كه به يكباره در برابر هجوم اطلاعات رنگارنگ و حجيم غرق نشود. مطابق برآورد شركت آي‌ بي ‌ام، درست است كه حجم داده‌هاي جهان در كمتر از 18 ماه دو برابر مي‌شود، ولي از اين حجم عظيم، تنها 15 درصد سازمان‌يافته بوده و مي‌تواند مورد استفاده قرار ‌گيرد. در همين راستا، سازمان همكاري و توسعه‌ي اقتصادي (OECD)[1] هم معتقد است: اطلاعات و دانايي بسيار فراوان شده، امّا آنچه كمياب مي‌نمايد، ظرفيت استفاده از آنها به صورتي معني‌دار است. درعصري كه معروف به عصر انفجار اطلاعات و جهان شبكه­اي است، تنها كشورهايي مي­توانند از اين اطلاعات بهره­برداري كنند كه پيش­تر از توان علمي و اقتصادي بالايي برخوردار شده­اند. به عنوان مثال در مورد استفاده از خدمات اينترنتي، آمريكا با 5/51 درصد بهره­گيري در صدر قرار دارد، اتحاديه‌ي اروپا با 23 درصد، كانادا 1/6 درصد و ژاپن 2/5 درصد، پس از آن قرار دارند و ميزان بهره­گيری بقيه‌ي کشورهای جهان با نزديک به 80 درصدِ نفوس انسانی، تنها 2/14درصد است[2]. بر پايه‌ي چنين دريافتي است كه جايگاه و ارزش واقعي فناوري اطلاعات و ارتباطات در كشورهاي مختلف، متفاوت شده است. درواقع، اين تسهيلات هنگامي به كاهش محدوديتهاي فيزيكي و هزينه‌هاي گردآوري و انتشار دانايي كمك مي‌كند كه ابتدا ظرفيت استفاده از اطلاعات به صورتي سازمان‌يافته در جامعه يا سازمان مورد نظر تعريف شده باشد. در همین ارتباط، اخيراً پاره­ای از فرهيختگانِ حوزه‌ي ارتباطات و اطلاع­رسانی کشور در نشستی موسوم به «فرهنگ و فناوری اطلاعات» گرد هم جمع شده و به تبادل نظر و هم­انديشی پيرامون وضعيت توليد و انتشار اطلاعات در ايران پرداختند[3]. دکتر فرشاد مؤمنی يکی از آن صاحبنظران بود که در فرازی از سخنان خويش چنين گفت: «ما در مديريت اطلاعات  و توليد اطلاعات بسيار ضعيف هستيم و در مبادله اين اطلاعات نيز مشکل داريم،  اصلاً نمي دانيم چه اطلاعاتي براي چه سازماني مفيد است، در واقع ما با انبوه اطلاعات بيهوده مواجه هستيم که ابداً به کار نمي­آيند و فقط فضاي اطلاعاتي را پر مي کنند.»


 



[1] Organisation for Economic Co-operation and Development

[2] آمارها حكايت از آن دارند كه در بهره­برداري از امكانات ارتباطي و دست­يابي به اطلاعات علمي و دانش فني در ميان كشورها به قدري فاصله زياد است كه امکانی برای مقایسه باقی نمی­ماند. براساس گزارش توسعه‌ي انساني 1998، در حال حاضر يك پنجم مردم دنيا كه ثروتمندترند، 74 درصد از كل خطوط تلفن جهان را در اختيار دارند، در حالي كه سهم يك پنجم مردم فقير دنيا از اين وسيله ارتباطي، تنها 5/1 درصد است. همچنين ثروتمندان 84 درصد كل كاغذ جهان را مصرف مي­كنند، درصورتي كه مصرف يك پنجم مردم فقير جهان از اين كالاي فرهنگي تنها 1/1 درصد است.

[3] اين همايش يک روزه به همت خانه‌ي کتاب ایران در مورخ 24/6/1382 در تهران برگزار شد.