پارک ملی گلستان و یک نابخردی آشکار دیگر - 4
شايد يكي از مهمترين محدوديتهايي كه سبب شده تاكنون قضاوتهاي كارشناسي و تحليلهاي به انجام رسيده توسط نهادهاي گوناگون، با حدس و گمان تؤام بوده و بعضاً دچار تفاوتهاي قابل ملاحظه با يكديگر باشند، مسألهي ضعفِ محسوس در حوضهي آمارهاي اقليمي بوده است؛ به نحوي كه به درستي مشخص نيست، بالآخره چقدر باران باريده و مهمتر آنكه اين ميزان باران در چه قسمتهايي و با چه شدتهايي به وقوع پيوسته است.
متأسفانه عدم وجود باراننگارِ ثبات در حوضه، سبب شده تا سرانجام مشخص نگردد، حجم قابل توجه باران (که در ميزان دقيق آن نيز اختلاف نظر وجود دارد)، در چه مدتی باريده است.
اطلاعات مربوط به ويژگيهاي هندسي و هيدرومتري حوضه
بر پايهي پژوهشي كه نگارنده در سال 1379نتايج آن را منتشر كرده است، پارهاي از مختصات پيكري حوضه به شرح زير است:
پيراسنجههاي پيكري حوضهي آبخيز تنگراه
مساحت: 746/2060 كيلومتر مربع
پيرامون: 0/278 كيلومتر
طول زيرحوضه: 5/89 كيلومتر
ضريبشكل آبشناختي: 413/7 كيلومتر مربع بر كيلومتر
ضريب فشردگي (گراوليوس): 715/1
ضريب شكل (هورتون): 257/0
نسبت گردي (ميلر): 335/0
نسبت طولي(شيوم): 572/0
طول مستطيل برابر: 126/122 كيلومتر
عرض مستطيل برابر: 874/16 كيلومتر
قطر دايرهي همسطح: 22/51 كيلومتر
طول آبراههي اصلي زيرحوضه: 1/69 كيلومتر
طول شبكهي آبراههاي: 1/1008 كيلومتر
درجهي تراكم زهكشي: 489/0 كيلومتر بر كيلومتر مربع
شيب متوسط وزني: 9/18 درصد
ارتفاع كمينه: 425 متر
ارتفاع بيشينه: 2490 متر
برجستگي نسبي: 638/0 درصد
شيب خالص آبراههي اصلي: 91/1 درصد
شيب ناخالص آبراههي اصلي: 57/2 درصد
زمان تمركز (رابطهي كرپيچ): 09/7 ساعت
زمان تمركز (رابطهي برانزبي ويليامز): 72/16 ساعت
زمان تمركز (رابطهي چاو): 7/6 ساعت
زمان تمركز (رابطهي ژيان دوتي): 46/8 ساعت
زمان تمركز (رابطهي پاسيني): 79/7 ساعت
زمان تمركز (كاليفرنيا): 13/7 ساعت
با مروري بر اين پيراسنجههاي پيكري آبخيز تنگراه، چنين به نظر ميرسد كه اغلب ويژگيهاي هندسي اندازهگيري شده، نميتوانند عامل مثبتي در تشديد سيلخيزي حوضه به شمار آيند؛ به عنوان مثال، از نظر شكل آبخيز، ضرايب بدستآمده از هر 5 روش (گراوليوس، هورتون، ميلر، شيوم و مستطيل معادل) نشان ميدهد: كشيدگي حوضه بيشتر از دايرهشكل بودنِ آن است. به بياني ديگر، شكل حوضهي مورد مطالعه در جهت افزايش زمان تمركز و كاهش بيشينهي دبي لحظهاي عمل كرده و عملي متعادلكننده به حساب ميآيد. درجهي تراكم زهكشي حوضه نيز كه يكي از شاخصهاي معرف وضعيت سنگشناسي، خاك، پوششگياهي و زمان حركت آب در حوضه به شمار ميآيد، با رقم 489/0 كيلومتر بر كيلومتر مربع، در ميان 19 زيرحوضهي گرگانرود، پس از زيرحوضهي آققلعه، كمترين محسوب ميشود. گفتني است هر چه درجهي تراكم زهكشي بيشتر باشد، انتظار ميرود كه حجم رواناب نيز بيشتر بوده و فرسايشپذيري حوضه افزايش يابد كه در مورد اين حوضه چنين نيست. اندازهي زمان تمركز نيز هر چند در روشهاي گوناگون تا 10 ساعت تفاوت را نشان ميدهد، اما به هرحال، كمترين زمان محاسبه شده به روش چاو نيز، نشان ميدهد دستكم، نزديك به هفت ساعت زمان لازم است تا رواناب سراب، به پاياب برسد؛ زماني كه به شدت قدرت غافلگيركنندگي سيل را در حوضه كاهش ميدهد؛ ميزانِ ناچيز شيب متوسط وزنی آبراههي اصلی (91/1 درصد)، مهر تأييدِ ديگری است بر دانستگی فوق.
اما اين فقط يك روي سكه است؛ راست اين است كه پارهاي ديگر از ويژگيهاي ريختشناسي حوضه، ممكن است، نشاندهندهي استعداد بالاي سيلخيزي آن به شمار آيند.
شبكهي آبراههاي آبخيز تنگراه
همان طور كه در نقشهي فوق مشخص است، حوضهي تنگراه دستكم به چهار زيرحوضهي اصلي قابل تفكيك است كه آبراههي اصلي هر چهار زيرحوضه در پاييندست روستاي دشت، واقع در شمال غرب كوه قزلگلده و شرق چشمهخان، به يكديگر رسيده (در درهاي به نام دهنهي گرگان) و رودخانهي حاصل با نام مادر سو از آن نقطه به سوي جنگل گلستان در امتداد اين تنگدره (بیجهت نبوده که اين منطقه را از دير باز، تنگراه میخواندهاند؛ تنگراهی که گويا جادهي بينالمللي گرگان- مشهد را ناگزير بايد از آن عبور داد!) به حركت خويش ادامه ميدهد. چنين وضعيتي در توزيع شبكهي آبراههاي سبب شده است تا امكان همزماني رسيدن سيلاب از سرابهاي چهارگانه به دهنهي گرگان شديداً افزايش يافته و در نتيجه، حجم دبي بيشينهي لحظهاي به ميزان كاملاً معنيداري فزوني گيرد. همچنين وجود ارتفاعات سنگي با شيبهاي نزديك به 90 درجه و نيز تشكيلات مارني، ميتوانند بر افزايش ضريب هرزآب اثر تشديدكننده داشته باشند.
نمايي از دهنهي گرگان يا درهي چشمهخان
اطلاعات مربوط به نقشهي كاربري اراضي
بر پايهي اطلاعات بدست آمده از نقشهي کاربری اراضی که توسط بخش GIS مؤسسه تهيه شده است، بيشترين سهم از اراضی را مراتع با 8/39 درصد تشکيل ميدهند که مطابق گزارش بخش تحقيقات مرتع، از 5 ريختارهي عمده تشکيل شده و بين 6 تا حداکثر 30 درصد (در مناطق حفاظت شده) تاجپوشش دارند. دليل پوشش ناچيزِ آنها در مناطق حفاظت شده، وجود درصد قابل توجهی از رخنمونهاي سنگي (تا 60 درصد) است. پس از مراتع، اراضی کشاورزی با 6/29 درصد، دومين کاربری عمدهي حوضه به شمار میآيند. نکتهي حايز اهميت اين است که هر چند 5/12 درصد از وسعت منطقه، خاک لخت يا برونزدگي سنگي شناسايي شده است، ليکن برخی از اين مناطق ممکن است اراضي آيش کشاورزی باشند. بنابراين، وسعت اراضی کشاورزی (که سهم عمدهای در افزايش ضريب هرزآب دارند)، حتا بيشتر از رقم موصوف است.
نقشهي کاربري سرزمين در حوضهي آبخيز تنگ راه
همان طور که ملاحظه میشود، سهم پوششهاي جنگلی از 1/18 درصدِ وسعت منطقه تجاوز نميکند که از اين مقدار هم، فقط 6/9 درصد، دارای پوششی متراکم است. اين واقعيت، هنگامي اهميت بيشتري مييابد که بدانيم برخی از مسئولين در مصاحبهها و گزارشهای خويش، تأکيدِ زيادی بر روی حفاظتشده بودن و جنگلی بودنِ منطقهي بروز سيل میکنند.
ادامه دارد ...