پارک ملی گلستان و یک نابخردی آشکار دیگر - 2
پهنهاي به وسعت 6/206074 هكتار (بيش از مجموع مساحت پنج كشور سنگاپور، بحرين، مالت، مالديو و گرانادا)، در منتهااليه شرقي آبخيز گرگانرود، حد فاصلِ 55 درجه و 45 دقيقه تا 56 درجه و 30 دقيقهي طول شرقي و 36 درجه و 55 دقيقه تا 37 درجه و 30 دقيقهي عرض شمالي، منشأ و بسترِ تاخت و تازِ حجم قابل توجهي از رواناب بوده است كه در شامگاهِ بيست و يكمينروز از دومينماه تابستان هشتاد و يك، يعني به فاصلهي 366 روز پس از بروز سيلِ ويرانگرِ ديگري كه در همان پهنه روي داده بود، رخداد؛ سيلهايي كه تقريباً در همان پريودهاي زماني مشابه تا امسال تكرار شده است. همانطور كه از نقشهي زير برميآيد، پهنهي مزبور، موسوم به زيرحوضهي تنگراه (مادرسو)، بزرگترين زيرحوضهي آبخيز گرگانرود (كه خود با يك ميليون و هشتاد و يك هزار هكتار، نزديك به نيمي از مساحت استان گلستان را شامل ميشود) است و حدود يكپنجم از مساحت آبخيز مادر را در برميگيرد.
موقعيت زيرحوضهي تنگراه (با هاشور مشخص شده است)، در ميان 19 زيرحوضهي آبخيز گرگانرود
مسألهي اساسي اين است: چرا براي چند سالِ پياپي شاهد سيلي عظيم و ويرانگر در تنگراه بودهايم؟ آيا حجم بارندگي عظيم بوده؟ مدت آن طولاني بوده، شدت آن بيسابقه بوده، درشتي قطرات باران ناهمتا بوده و يا فصل و زمان وقوع آن نامناسب بوده است؟ ويژگيهاي هندسي و خصوصيات پيكري حوضه چگونه بوده است؟ آيا آن ويژگيها، سيلخيزي را تشديد ميكنند يا تعديل؟ مسير حركت ابرهاي بارانزا، از زمان تمركز حوضه كاسته، يا آن را به تأخير انداخته است؟ شناسههاي زمينشناختي و خاكشناسي، چه رفتاري را براي آبخيز قابل انتظار مينمايند؟ پوشش گياهي منطقه و نوع كاربريهاي صورت گرفته در آن چه سهمي در بروز يا مهار اين سيلابها برعهده داشتهاند؟ ساخت و سازهاي انساني و عمليات تكنوژنيك تا چه اندازه از شدت خسارتها كاستهاند يا بر دامنهي آن افزودهاند؟ عدم تطابق مرزهاي سياسي استان با استانهاي همجوارِ شرقي و جنوبي (خراسان و سمنان)، به نسبت مرزهاي جغرافيايي، ميتوانسته است در تشديدِ خسارتها مؤثر باشد؟ اصولاً چه سهمي از خسارتهاي ايجاد شده متأثر از جادهي بينالمللي گرگان - مشهد است؟ و سرانجام آنكه پژواكِ مديريت محلي و فرهنگ بومي، تا چه اندازه متناسب با قدرت ويرانگري سيل بوده است؟
دريافتهای فوق، نمونهای از انتظارات و پرسشهايي است كه به فراخورِ جنس و خاستگاهِ مخاطب، از سطوح محدودِ محلي و رسانههاي بومي گرفته تا بالاترين ردههاي مديريتي كشور، رسانههاي ملّي و نهادهاي پژوهشي و دانشگاهي مطرح بوده و حتا بازتابهايي جهاني نيز در پي داشته است. هرچند، چنين عكسالعملهايي در برابر رويدادي كه تنها در كمتر از چند ساعت از روزهاي مردادماه هشتاد و هشتاد و يك، بيش از 500 نفر را به هلاكت رسانده، صدها نفر را مجروح كرده، هزاران آواره برجاي نهاده و حدود يكهزار ميليارد ريال (بيش از هفت برابر مجموع اعتبارات عمراني استان گلستان در سال 1378) به تأسيسات زيربنايي و اقتصاد محلي خسارت وارد كرده است (ايران، ش 1881، ص 1) كاملاً طبيعي بوده و كمترين انتظاري است كه برآورده شده است. اين درحالي است كه هنوز هيچ برآورد مستندي از ميزان خسارات وارده به جامعهي گياهي و جانوري كمنظير منطقه و ديگر ابعاد ضايعاتِ جبرانناپذيرِ زيستمحيطي آن در دسترس نيست.
شايد وجود چنين ملاحظاتي است كه سبب ميشود، مؤسسهي تحقيقات جنگلها و مراتع كشور نيز، درصدد برآيد تا با اعزام گروهي از پژوهشگران خويش، از منظري اختصاصي به سيل گلستان بنگرد.