زيستتوده ؛ چهارمين منبع مهم تأمين انرژي در جهان!
گياهان با استفاده از سازوکاری نامآشنا به نام فتوسنتز، قادرند مقادير قابل توجهی از کارمايهي خورشيدی را در خود جذب کرده و به کارمايهي شيميايی تبديل و ذخيرهسازی کنند. مثلاً يک هکتار جنگل راش سالانه نزديک به 2/1 ميليارد، يک هکتار جنگل پيسهآ بيش از 5/1 ميليارد، يک هکتار مرتع مصنوعی يا مزارع کشاورزی 30 ميليون و سرانجام يک هکتار مرتع طبيعی تا 10 ميليون کيلوکالری کارمايه را در خود ذخيره میکنند. اگر اين ارقام را با قيمت نفت که هر ليتر آن 10 هزار کيلوکالری حرارت توليد میکند، مقايسه کنيم (حرارتی که هر هکنار جنگل راش سالانه در خود ذخيره میکند، معادل سوزاندن 12 هزار ليتر نفت است)، به درک بهتری از ارزش پوشش سبز زمين پیمیبريم. به عنوان مثال، کارمايهي حاصل از سوزاندن زيستتودهي خشک گياهی در آمريکا که وزن آن را 65 تا 90 ميليارد تن تخمين میزنند، معادل کارمايهي مصرفی 14 تا 19 سال شهروندان آمريکايي است. بیدليل نيست که هنوز سهم قابل توجهی از نياز گرمايشی مردم، به ويژه در کشورهای جنوب (و از جمله در ايران) از طريق مصرف زيستتودهي گياهی تأمين میشود؛ به نحوی که اين رقم برای کشورهای غربِ آفريقايي دستکم به 70 درصد میرسد. هر چند که اين ميزان در سال 1978 بالغ بر 90 درصد میشد و مطابق تخمين فائو در آن سال، دستکم 40 درصد از مجموع کارمايهي گرمايشی مصرف شده در جهان، از طريق سوزاندن 42/1 ميليارد متر مکعب چوب بدست آمده بود. البته پيشبينی میشود تا سال 2025 از ميزان مصرف چوب برای تأمين نيازهای گرمايشي در کشورهای غربی و مرکزی آفريقا کاسته شده و از 66 درصد به 45 درصد برسد؛ درعوض مصرف سوختهای فسيلی از 34 درصد به 56 درصد افزايش خواهد يافت. اين در حالی است که رقم نظير آن برای انگلستان فقط 3 درصد است. در ايران نيز سالانه بيش از 10 ميليون متر مكعب از منابع طبيعي با همين انگيزه برداشت ميشود (به ويژه در منطقهي زاگرس[1]) كه اين يكي از ارقام بزرگ تخريب در اندوختههای طبيعی کشور به شمار میرود؛ رقمی که در سال 1382 به 7/13 ميليون متر مکعب افزايش يافت. علاوه بر اين، سالانه بالغ بر 35 هزار تن بوته نيز برای مصارف سوختی و تأمين کارمايه به صورت غير مجاز برداشت میشود. چنين است که زيستتوده را چهارمين منبع مهم تأمين کارمايه در جهان، پس از ذغال سنگ، نفت و گاز معرفی کردهاند که توانسته 14 درصد از کل کارمايهي موجود در جهان را به خود اختصاص دهد.
[1] درصورت استفاده از اجاقهاي خورشيدي توسط روستائيان و عشاير مناطق کوهستاني زاگرس، خسارت ناشي از تخريب جنگلهاي زاگرس سالانه تا ۲۱۰ ميليارد تومان کاهش مييابد. براساس آمار موجود بيش از ۶۳ درصد عشاير و ۸ درصد روستائيان ايران براي پخت و پز و توليد گرما از شاخ و برگ درختان جنگلي و فضولات دامي استفاده ميکنند که برآوردهاي انجام شده نشان ميدهد تنها استفاده از چوبهاي جنگلي منطقه زاگرس توسط روستائيان و عشاير بالغ بر ۷۵/۸ ميليون مترمکعب در سال است. براساس تحقيقات سمن بينا، کارشناس مهندسي صنايع که طرح اجاقهاي خورشيدي در زاگرس را ارايه داده است، استفاده از اين اجاقها در منطقه زاگرس به عنوان يک منبع پايانناپذير کارمايهي حرارتي و سوختي ميتواند خسارات ناشي از تخريب جنگلهاي زاگرس را که سالانه بالغ بر ۲۱۰ ميليارد تومان (معادل بودجهي ۳ سال سازمان حفاظت محيط زيست) است، کاهش دهد.
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.