در چهارمين و واپسين بخش از معرفي زيرحوضه‌هاي ششگانه‌ي آبخيز درياچه‌ي نمك، نوبت به دو زير حوضه‌ي كاشان و ميقان رسيد.

زيرحوضه‌ي کاشان با متجاوز از 1568400 هکتار وسعت (يعنی تقريباً برابر با مساحت استان کهکيلويه و بويراحمد[1]) به عنوان زيرحوضه‌ي شماره‌ي 3 از حوضه‌ي هفتم مطالعاتی و با کد 3-1-7 در طرح تقسيم­بندی جامع آب ايران (جاماب) نامگذاری شده است و امروزه به دليل قرار گرفتن نيروگاه اتمي نطنز در حاشيه‌ي جنوبي آن از اهميتي درخور توجه برخوردار شده است ...

اين زيرحوضه در بخش جنوبي محدوده‌ي کلان مطالعاتی (آبخيز درياچه‌ي نمک) قرار داشته و هرچند از نظر وسعت، دوّمين محدوده‌ي بزرگ آب­شناختی درياچه‌ي نمک محسوب می­شود، امّا از منظر اندوخته­های آبی سطحی و زيرزمينی در مقام ششم قرار داشته[2] و به نظر می­رسد که خشک­ترين محدوده‌ي مطالعاتی در طرح حاضر باشد. همچنين از منظر مراکز جمعيتی نيز تنها دارای دو شهرستان کاشان[3] (با 270 هزار نفر جمعيت) و آران و بيدگل (با 40 هزار نفر جمعيت) بوده و بنابراين، از اين نظر هم، کم­جمعيت­ترين محدوده‌ي مطالعاتی محسوب می­شود[4]. با اين وجود، پيشينه‌ي فرهنگی و کهن­زادبوم­های موجود در آن حکايت از باستانی­ترين تمدّن شناخته شده در ايران و جهان را داشته[5]؛ واقعيتی که نشان می­دهد در دشت کاشان مردمانی زيست می­کردند که از ديرباز نه­تنها دشواری­های اقليمی را برای خويش محدوديت به شمار نمی­آوردند، بلکه به خوبی راه و رسم کنار آمدن با آنها را نيز آموخته بودند. کوه مشهور کرکس با 3588 متر ارتفاع از سطح دريا[6]، بلندترين فراز محدوده‌ي يادشده است که در منتهااليه جنوبی آن (مرز تقسيم آب با زيرحوضه‌ي قم­رود) استقرار دارد و به دليل غنای جمعيت وحوش آن در شمار مناطق شکار ممنوع نيز جای گرفته است. همان طور که در نقشه‌ي شماره‌ي 1 آشکار است، از آنجا که تمامی وسعت 240 هزار هکتاری درياچه‌ي نمک و نيز چالاب 13100 هکتاری حوض­سلطان[7] – به عنوان پست­ترين نقطه‌ي توپوگرافی منطقه با 800 متر ارتفاع از سطح دريا - در قلمرو اين زيرحوضه قرار دارد، محدوده‌ي مطالعاتی کاشان در کل آبخيز درياچه‌ي نمک، دارای کمينه‌ي ارتفاع است. ويژگی ديگر اين زيرحوضه، نداشتن يک رودخانه‌ي شاخص و دايمی با جريان پايه‌ي قابل قبول است. در حقيقت از دامنه­های شمالی رشته کوه کرکس تعدادی رودخانه با محدوده­های آب­شناختی کوچک، سرچشمه گرفته و به سمت دشت کاشان و درياچه‌ي نمک جريان پيدا می­کنند. با توجه به کمبود شديد بارندگی در اين ارتفاعات، اين رودخانه­ها عموماً آبدهی بسيار کمی داشته و بجز موارد سيل­های استثنايي، تمام آب آنها در همان بالادست حوضه‌ي آبخيز و کوهپايه­های مجاور به مصرف آبياری و نفوذ به آبخوان می­رسد. اين رودخانه­ها از خاور به باختر عبارتند از: رودخانه‌ي جهق، قهرود، بن­رود و چم­رود.

 

معرفی زيرحوضه‌ي اراک[8]

زيرحوضه‌ي اراک از دو زيرحوضه‌ي کوير ميقان (زيرحوضه‌ي شماره‌ي 5 از حوضه‌ي هفتم مطالعاتی و با کد 5-1-7 در طرح تقسيم­بندی جامع آب ايران) با مساحت 5/554112 هکتار و زير حوضه‌ي شازند[9] از حوضه‌ي قره­چای به مساحت 5/581556 هکتار تشکيل يافته و در مجموع با 1135569 هکتار وسعت، بالغ بر 2/12 درصد از محدوده‌ي کلان مطالعاتی را دربرگرفته که عمده مساحت آن در قلمرو استان مرکزی[10] واقع است.

دشت شازند به همراه دشت‌های گلپايگان و همدان در شمار مرتفع­ترين دشت­های حوضه‌ي آبخيز درياچه‌ي نمک محسوب می­شود، در حالی که کفه‌ي تبخيری ميغان با 1670 متر ارتفاع از سطح دريا (واقع در شمال شرقی شهرستان اراک)، پايين­ترين سطح توپوگرافی مناطق همجوار محسوب ­شده و محل انباشت سولفات سديم است. کوير ميغان در حد فاصلِ دو زيرحوضه‌ي قم و قره­چای (در دشتی موسوم به فراهان) قرار گرفته و بوسيله‌ي کوه­های کم­ارتفاعی که در جنوب، مشرق و شمال قرار دارند و نيز مناطق تپه­ماهوری واقع در غرب حوضه، به تنها محدوده‌ي آب­شناختی بسته‌ي موجود در حوضه‌ي آبخيز درياچه‌ي نمک بدل شده است. اين زير­حوضه در بين دو زون ايران مركزي و سنندج - سيرجان واقع است كه در پيدايش آن حركات تكتونيكي دوران كواترنر تأثير فراواني داشته و ارتباط زيرحوضه‌ي ميقان را در تنگه‌ي راهجرد با زيرحوضه‌ي قمرود قطع کرده است (محمّدی، 1373). در اين زيرحوضه، رودخانه­های کوچک و فصلی با متوسط آبدهی سالانه‌ي حدود 260 ميليون متر مکعب در سال نظير کره­رود در جنوب غرب، آشتيان در شمال و تبرته در شمال غربی قرار داشته که عموماً فاقد جريان دايمی بوده و آب آنها پيش از رسيدن به کوير، اغلب به مصارف کشاورزی می­رسد (جاماب، 1369). مهاجرانی (1378) كاتيون­هاي موجود در شورابه­های منتهی به کوير را به ترتيب فراواني سديم، منيزيم، كلسيم و پتاسيم و آنيون­ها را نيز كلر، سولفات و بيكربنات تعيين و معرفی کرده است. وی همچنين نشان داد که كاني­هاي تبخيري موجود در رسوبات را كلسيت، ژيپس، هاليت، گلوبريت، تنارديت و ميرابليت تشكيل مي‌دهند. مطالعات گندمکار قالهری (1376) هم نشان داد که در شمالي‌ترين قسمت كوير ميغان، شوري از 1/28ds/m  شروع مي‌شود و در مركز كوير به بيشينه‌ي خود، يعنی 123ds/m مي‌رسد. آب تحت‌الارض هم داراي نوسانات متفاوت است و در فصل خشك هر چه به كوير نزديكتر مي‌شويم، عمق ايستايي آب افزايش پيدا مي‌كند و در فصل مرطوب هر چه به مركز كوير نزديك مي‌شويم، عمق ايستابي كاهشي پيدا کرده و در نهايت در مركز كوير در محدوده‌اي به وسعت 12 هزار هكتار به صورت "Salt Massh" درمی­آيد. علّت اين رخداد آن است که در فصل مرطوب با جاری شدن هرزآب­های وارده به مرکز كوير، به سرعت سطح آب بالا آمده و محدوده‌ي فوق به صورت باتلاق در مي‌آيد[11] و در فصل خشك با تبخير و تعرق زياد از يك طرف و بهره‌برداري از آبهاي زيرزميني توسط چاه­هاي كشاورزي، آب شور از مركز كوير برای جبران اُفت حاصله، به اطراف حركت مي‌كند كه اين پديده سبب شوره‌زار شدن زمين­هاي كشاورزي شده و نيز باعث می­شود كه در فصل خشك در مركز كوير بيشترين عمق آب زيرزميني را داشته‌ باشيم. جالب آنکه مقاوم­ترين گونه‌ي گياهی به شوری كه به صورت تيپ در آمده، Halocnemum strabilecum است كه در مركز كوير و با وجود شوري 123ds/m توانسته است تاج پوشش برابر 15/5 درصد را تشكيل دهد. دست آخر آنکه چنين استنباط مي‌شود كه اگر رواناب‌هاي وارده در فصل مرطوب با تأخير وارد شوند و همچنين برداشت‌هاي بي‌رويه از آبهاي زيرزميني مهار گردد، سطح آب زيرزميني از نوسانات كمتري برخوردار خواهد بود و درنتيجه شوري خاك نيز در اُفق سطحي كاهش پيدا مي‌كند. اين در حالی است که به گزارش محمّدی (1373) طی سه دهه‌ي 70-1340، كوير ميقان گسترش زيادي پيدا کرده، به طوري كه نسبت به 30 سال قبل حدود چهار برابر افزايش يافته و اراضي زراعتي اطراف را عقيم کرده و خود به يكي از معضلات طبيعي در استان مركزي بدل شده است. افزون بر آن بايستي به تشديد آلودگي‌هاي زيست­محيطي ناشي از فعاليت شتابنده‌ي مراکز صنعتی منطقه (آلودگي هوا و پساب­های صنعتی) اشاره کرد[12] كه نه­تنها بر روي حيات گياهي و جانوري اثرات زيانباري می­نهند، که شرايط را نيز براي تشديد فرآيندهاي ديناميك بيروني سهل­تر کرده و در نهايت، گسترش كوير ميغان را موجب مي­شوند.

 



[1] بر پايه‌ي آخرين اعلام رسمی مرکز آمار ايران (1383) مساحت استان کهکيلويه و بويراحمد برابر 1556300 هکتار است.

[2] هم­اکنون برای رفع نياز آبی منطقه، چندين طرح انتقال آب مطرح و برخی از آنها در حال پيگيری است که از آن جمله بايد به «پروژه‌ي ملّي انتقال آب از زاينده­رود به كاشان» به طول بيش از 190 کيلومتر كه ابتداي مسير آن را تونل انتقال آب گلاب (با طول حدود 11500 متر) تشكيل خواهد داد، اشاره کرد. گفتنی آنکه بر پايه‌ي پژوهش­های محمّدی (1381) تونل مذكور از لحاظ موقعيت زمين­شناسي در قسمتي از زون سنندج - سيرجان قرار داشته و اكثر سنگهاي مسير مورد مطالعه را سنگهاي دگرگوني پركامبرين (يا پالئوزوئيك) تشكيل مي­دهد. اين درحالی است که مطابق پژوهشی ديگر (محسنی دهنوی، 1371)، نياز آبی شهرستان کاشان از مرز 6/8 ميليون مترمکعب در سال تجاوز نمی­کند که با مراجعه به ميزان رواناب ناشي از بارش­هاي متوسط سالانه‌ي حوضه‌ي رودخانه­های قهرود و قمصر، مشخص می­شود که اين مقدار به خوبی قابل جبران است. در حقيقت، چنانچه ميزان رواناب حاصله را در دوره بازگشت­هاي بيش از 10 سال در نظر بگيريم، مقدار آب قهرود و قمصر چندين برابر بيش از مقدار مورد نياز است. لذا با احياء سدهاي قمصر و قهرود مي‌توان به خوبي، اين نيازها را مرتفع کرد.  

[3] مؤلف کتاب فرهنگ واژه­هاي فارسي در زبان عربي مي­نويسد: واژه‌ي کاشان به خانه­هاي تابستاني اطلاق مي­شود که با چوب و ني ساخته مي­شد. گروهي از دانشمندان از جمله پروفسور گريشمن معتقدند كه نام كاشي و كاشان بايد از نام قوم كاسي و كاسيان كه در نيمه‌ي دوّم هزاره‌ي دوّم پيش از ميلاد، در حدود مغرب (فلات ايران) زندگي مي‌كردند، گرفته شده باشد كه به مرور كاسيان به كاشيان و سپس به كاشان تغيير يافته است. امّا لرد كرزن معتقد است كه كاشان تركيبي از كي‌آشيان يعني جايگاه پادشاهان بوده است. در كهن‌ترين مأخذي نيز كه در اين مورد بدست آمده (كتاب تاريخ قم)، با استناد به يكي از داستان­هاي باستاني چنين آمده است: «گويند قاسان را نام نهاده‌اند به رودخانه‌اي كه او را به زبان عجم كاسه مي‌گويند. گويند قاسان دريا بود و آن را كاس­‌رود خوانده‌اند». از اين رو، با در نظر گرفتن معني واژه‌هاي كاس، كاسه و كاس­آب از يك سو و موقعيت كاشان كه در گذشته يكي از بنادر كاس­رود بوده است، واژه‌ي كاشان مي‌تواند مأخوذ از كاس باشد.

[4] شايد دليل اسقرار نيروگاه هسته­ای نطنز در مرز شمالی اين زيرحوضه نيز از همين رو باشد.

[5] به استناد کاوش­های باستان­شناسی اخير، آثار پيدا شده در پرستشگاه و شهر باستانی سيلک (در منطقه‌ي فين کاشان) به هزاره‌ي ششم پیش از میلاد مسیح باز می­گردد؛ یعنی زمین­های محوطه‌ي باستانی سیلک قصه­گوی روایتی هشت هزار ساله هستند. گفتنی آنکه نخستين تلاش برای کشف اين معبد باستانی به سالهای 1312 تا 1316 هجری شمسی بازمی­گردد که در طی آن، رومن گریشمن، باستان شناس مشهورِ فرانسوی و کاشف معبد چغازنبیل، به رغم همه‌ي تلاشی که کرد، نتوانست آن را کشف کند (ملک­شهميرزادی، 1383).

[6] 3895 متر هم گزارش شده است.

[7] در مورد مساحت درياچه‌ي حوض سلطان قم، ارقام متفاوتی ذکر شده است. به عنوان مثال در حالی که در بانک اطلاعات درياچه­ها و تالابهای کشور متعلق به سازمان مديريت منابع آب ايران، مساحت درياچه‌ي ياد شده 13100 هکتار ذکر شده است، سازمان زمين­شناسی و اکتشافات معدنی کشور، رقم مزبور را 33 هزار هکتار اعلام کرده و در همان حال، سازمان حفاظت محيط زيست هم به رقم 7400 هکتار بسنده کرده است.

[8] واژه‌ي اراك به معاني گوناگونی چون تخت پادشاهي _ پايتخت _ باغستان _ نخلستان، شهرستان، باغ و بارگاه آورده شده است؛ امّا پروفسور هرتسفلد آلماني ً اراك ً را به شكل فارسي كلمه‌ي ً عراق ً و به معني سرزمين هموار دانسته است.

[9] شهرستان شازند با جمعيتي برابر با 138248 نفر، در اين زيرحوضه قرار گرفته و يكي از مناطق كوهستاني استان مركزي به شمار مي­آيد كه در قسمت جنوبي شهر اراك (که خود متجاوز از 380 هزار نفر جمعيت دارد) و در فاصله‌ي 33 کيلومتری از آن واقع شده است. از نظر موقعيت جغرافيايي در ارتفاع 1920 متري از سطح دريا و طول جغرافيايي 25/49 درجه و عرض جغرافيايي 56/32 درجه قرار گرفته است (برگرفته از تارنمای ميراث فرهنگی استان مرکزی). دست آخر آنکه بلندترين چکاد استان به نام شهباز با 3388 متر در شازند قرار دارد. کوهستاني بودن منطقه باعث بوجود آمدن آبهاي روان و چشمه­هاي متعدد شده، به طوري که سرچشمه­هاي رودخانه‌ي قره­چاي با نامهاي تيره، رود بزرگ، کله و مهاجران از ارتفاعات شازند، سرچشمه مي­گيرند.

[10] در حدود 19 درصد مساحت استان مرکزی را اراضي كشاورزي، 57 درصد اراضي مرتعي و 24 درصد هم اراضي غير مزروعي از قبيل درياچه­ها، كويرها، جاده­ها و شهرها تشكيل مي­دهند.

[11] به همين دليل درياچه‌ي کوير در زمستانها به زيستگاه پرندگان مهاجری نظير غاز و اردک بدل می­شود که از فرسنگ‌ها کيلومتر دورتر، يعنی از سرزمين‌های يخ­زده‌ي سيبری به پرواز درآمده­اند.

[12] مطالعاتی که در منطقه‌ي استقرار کارخانه‌ي آلومينيوم اراک به انجام رسيده، آثار زيانبارِ فلوئورايد حاصل از فعاليت کارخانه را تا شعاع 20 کيلومتری اطراف آن بر روی درختان زبان­گنجشک، نشان می­دهد (صانعی، 1371). گفتنی آنکه مجموع شمارِ واحد­های صنعتي شهرستان اراک، اعم از صنايع سنگين و سبك به 787 واحد مي­رسد كه زمينه‌ي اشتغال حدود 30000 نفر را فراهم كرده است. همچنين از مهمترين كارخانه­هاي صنعتي استان بايد به: ماشين سازي، آلومينيوم سازي، كابل سازي – كمباين سازي، لاستيك سازي- كارخانه هپكو(سازنده ماشين­آلات راه­سازي) كارخانه­هاي سازنده‌ي پروفيل و لوله­هاي آبياري آلومينيومي، كارخانه هاي آونگان (سازنده‌ي پايه فلزي انتقال نيرو)- كارخانه‌ي ادوات كشاورزي- كارخانه‌ي توليد نورد آلومينيوم- رنگ روناس- پالايشگاه- پتروشيمي و نيروگاه آذرآب اشاره کرد.