توقف زمان در بياضيه

     سفرنامه‌ي «مصر» را يادتان هست؟ مقارن ظهر هشتم ارديبهشت ماه سال جاري ديدار كوتاه، امّا ماندگار من از «مصر» به پايان رسيد و به همراه عمار رفيعي امام، علي كريمي و محمّد ذوالفقاري راهي منزلگاهي ديگر در ديار ديرآشنا و كهن‌زيست «خور و بيابانك» ، واقع در منتهااليه شمال شرق قلمرو سياسي استان اصفهان شديم. دياري كه با مشاهده‌ي در و ديوار گلي و فرتوتش و شعارهاي رنگ‌پريده‌ي سياه‌رنگي كه به نظر مي‌رسيد با ذغال نوشته شده‌اند، احساس مي‌كردي دوباره به آغازين روزهاي زمستان 1357 بازگشته‌اي! چرا كه در بياضيه هنوز مي‌توانستي اين نخستين شعار مشهور و ساده‌ي دوران انقلاب را ببيني كه :

« درود بر خميني »

    كاش مسئولين گردشگري ما قدر اين در و ديوار گلي بياضيه را مي‌دانستند و با اختصاص بودجه‌اي درخور، آن را به يكي از مهمترين پايگاه‌هاي گردشگري در ايران مركزي بدل مي‌كردند ...
    امّا بياضيه دقيقاً كجاست؟ چرا جايگاهي ممتاز در دل تاريخ دارد؟ چرا هنوز مورد احترام مردم محلي است و چرا اينك بيشتر به شهر ارواح مي‌ماند تا واحه‌اي خرم با نخلستان‌هايي شاداب در حاشيه‌ي چالاب كويري خور؟
اينها پرسش‌هايي است كه در نوزدهمين بخش از بيابان‌نامه‌ي خود، كوشيده‌ام تا با تو خواننده‌ي مشتاق «مهار بيابان‌زايي» در ميان نهم ...

 

كوچه پس كوچه هاي مسقف بياضيه

      مقصد بعدي گروه پس از مصر، «بياضيه» بود؛ سكونتگاهي ديرينه و قابل احترام براي اهالي سخت‌كوش خور و بيابانك كه «بياضه» يا «بياذه» نيز نوشته و خوانده شده است و براي رسيدن به آن مجبور بوديم با طي يك مسير 110 كيلومتري از اميرآباد، گراوان، فرخي، خور، مهرنجان و ده نو عبور كنيم تا به اين دژ كهن و پر رمز و راز برسيم. آبادبومي كه ناصر خسرو قبادياني در سال 444 هجری از آن گذر كرده و در سفر‌نامه‌ي خويش، قلعه‌ي مشهورش را یکی از پایگاه‌های اصلي پيروان حسن صباح (فرقه‌ي اسماعیلیه) به شمار آورده است .
      يك نكته‌ي جالب در مورد گويش مردم منطقه‌ي خور و بيابانك آنكه اهالي بعضي از روستاها چون خور، گرمه، خنج، دادكين، ارديب، ايراج و فرخي داراي لهجه‌ي ويژه‌اي هستند و واژگان پهلوي در زبان آنان بسيار است.


نماي جنوبي قلعه‌ي بياضيه

      روستايي كه امروز امّا به نظر مي‌رسيد ديگر هيچ نشاني از شكوه و جلال سابق نداشته و خاك مرگ بر كوچه‌هاي آن پاشيده‌اند. تنها چند پيرمرد را ديديم كه در نزديكي خرابه‌هاي قلعه در سايه لميده بودند و لابد چشم‌انتظار مسافري راه گم‌كرده كه گذارش به آنجا بيافتد و از آنها نشاني عبور بخواهد!


      در بياضيه گويي زمان مدتهاست كه متوقف مانده است؛ اين را مي‌شود از شعارهاي ديواري پيش از پيروزي انقلاب كه هنوز قابل مشاهده هستند، دريافت. نگاه كنيد! درود بر خميني ... روح مني خميني ... بت شكني خميني ...

     اين در حالي است كه به جرأت مي‌توان ادعا كرد، دژ بياضيه يكي از عظيم‌ترين و رفيع‌ترين بناهاي خشت و گلي در ايران مركزي محسوب شده كه به دليل معماري خاص و خندق عميق احاطه شده در اطرافش، همواره و در طول تاريخ در برابر اشرار و مهاجمان قد علم كرده و به قلعه‌اي تسخيرناپذير بدل گشته است؛ قلعه‌اي كه به گفته‌ي پيرمردان آبادي، از همين رو مورد احترام مردم منطقه است.
      گفتني آنكه اين بناي چند طبقه و خندق عريض و عميق و مجموعه‌ي خشتي گسترده و به هم پيوسته‌ي پيرامون آن – كه قدمتش تا دوره‌ي ساسانيان مي‌رسد، نمونه‌ي بارزي از يك ارگ و دژ كويري است كه از ديرباز مورد توجه گردشگران داخلي و خارجي بوده و چند سالي است كه سفر به اين روستاي كويري از سوي گروه‌هاي گردشگري و تحقيقاتي به ويژه مراكز دانشگاهي افزايش يافته است. اين قلعه‌ي باستاني برخوردار از سبك معماري ساساني، قرن‌ها به عنوان دژ مستحكم و تسخير‌ناپذير كوير مركزي ايران كاركردهاي گوناگون دفاعي و مسكوني داشته است. اتاق هاي متعدد و طبقات مختلف قلعه تا همين چند سال قبل به عنوان محل نگهداري اموال و انبار غله روستاييان مورد استفاده قرار مي‌گرفت. قلعه بياضيه در دوره هاي گذشته به دليل موقعيت سوق‌الجيشي همواره از اهميت بسياري برخوردار بوده است، به گونه‌اي كه در دوره‌اي از ناامني و هجوم نايب حسين كاشي و قشون او به صفحات كوير در سال‌هاي ۱۳۲۸- ۱۳۲۷ هجري قمري تمام قلاع منطقه از نائين تا طبس سقوط كرد، ولي مهاجمان با وجود به توپ بستن قلعه از تسخير آن عاجز ماندند تا جايي كه ماشاءالله خان پسر سرشناس نايب حسين سرمست از فتوحات گذشته با اصرار بر ماندن نيروهايش در منطقه تا تسخير آخرين دژ كوير در نامه‌اي تهديدآميز خواستار تسليم روستاييان شد. ولي آنان به پشتوانه‌ي استحكامات موجود و آمادگي دفاعي و موقعيت استراتژيك قلعه در قطعه شعري به وي اين گونه پاسخ دادند كه:


يا ما سر خصم بكوبيم به سنگ ؛ يا او سر ما به دار سازد آونگ
القصه در اين سراچه‌ي پر نيرنگ ؛ يك كشته به نام به كه صد زنده به ننگ

 

     و سرانجام مهاجمان در برابر پايداري قلعه نشينان مجبور به ترك منطقه شدند. با اين وجود، اين عمارت ارزشمند همان گونه كه در تصاوير آشكار است، دچار فراموشي تاريخ گشته و در حال ويراني است! هر چند به گزارش روزنامه‌ي همشهري (4 خردادماه 1385) خوشبختانه گويا اخيراً بودجه و اعتباري اندك براي مرمت و بازسازي اين ارگ تاريخي و جلوگيري از تخريب بيشتر آن اختصاص يافته است.


     متأسفانه خندق حفر شده در ضلع جنوبي و غربي قلعه به دليل طرح گسترش مسجد بياضيه از بين رفته است!

     اميد است با فعال شدن بحث گردشگري طبيعي در كشور، بياضيه و مردمان فراموش شده‌اش نيز از توجهي كه شايسته‌ي آن هستند، برخوردار شوند.

     تصاويري ديگر براي ديدن!

     تك درختي تنها در خور

     چالابي كويري در ۱۰ كيلومتريشمال خور

     گززارهاي خشكيده در ورودي به شهر خور

     خوشامدگويي به خور!

      تابلويي ديدني در خور!

      دهكده‌اي متروكه در مسير خور به بياضيه