حكايت تلخ «بيابانزايي» چگونه آغاز شد؟!
شايد حکايت تلخ بيابانزايی را بتوان از آنجا آغاز کرد که يکی از اهالی زمين به نام «انسان»، توانست گوی سبقت را از ديگر موجودات زندهي زمينی بربايد و شمارِ خويش را با شتابی گيجکننده افزايش دهد. آن هم در كسري از ثانيه (در مقايسه با سن زمينشناسي). آدمی، آنگاه که متوجهي اين رشد حيرتانگيز شد، چارهای نداشت تا اشتباه دوّم را نيز مرتکب شده و تصميم بگيرد از کوتاهترين راه و در کمترين زمانِ ممکن، دهانهای گرسنه را به هر قيمتی سير کند. بر پايهي يکی از جديدترين مطالعات ديرينشناسی خاک - Paleopedology - آشکار شده که فرآيند بيابانزايی ناشی از فشارهای انسانی در يونان باستان، از پيشينهای دستکم 4500 ساله برخوردار است و اين فرآيندها، نهتنها بر حاصلخيزی اراضی کشاورزی اثر گذاشته که در درازمدت، گرايش اقليمی منطقه را نيز به سوی خشکی بيشتر سوق داده است؛ چنانچه همان مطالعات ثابت کرده است که ميانگين سالانهي ريزشهای آسمانی يونان باستان در سرزمينهای با ارتفاع کمتر از 1000 متر، به 932 ميليمتر میرسيده است. گفتني آنكه افلاطون، کهننابغهي برجستهي يونانی، در رسالهي خويش با عنوان «آتن فرسوده» تصريح دارد که فرآيندهای تخريب سرزمين در يونان باستان ممکن است از قدمتی 10 هزارساله برخوردار باشند.
به هر حال اين واقعيت، يعنی اثر متقابل بيابانزايی در تشديد روند تغيير اقليم و گرمتر شدنِ سرزمينهای متأثر از آن را پيشتر Hulme و Kelly در سال ۱۹۹۷ نيز در آفريقا به اثبات رسانده بودند.
در يك كلام، «بيابانزايي» را بايد عقوبت فشار بيش از حد بر زمين دانست؛ عقوبتي كه حاصل استفادهي غيرمسئولانه، خودخواهانه يا نابخردانه از علم و فناوري نوين است؛ علمي كه قرار بود آسايش زندگي را فزونتر سازد، اما آرامش او را نيز در ربود و در عمل به ابزاري براي افزايش فزونطلبي، تماميتخواهي، مصرفپروري و در نهايت عميقتر كردن شكاف بين شمال و جنوب و کاهش ايمني جانی آدمی انجاميد. اين واقعيتي است كه بسياري از فرزانگان، مورخان و انديشهمندان گذشته و معاصر از جمله: ژانژاكروسو و بارون د.اولباك، ويل دورانت، كارل گريمبرگ، كورتز، ريوز، مايو و فورتي و كوتوكجيان نيز، آن را پيشبيني كرده يا بر آن مهر تأييد زدهاند.
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.