قدمت «بيابانزايي» در متون علمي چقدر است؟! - 3
در بروز بحران بيابانزايي، آن هم در چنين ابعاد نگرانكننده و ويرانگري، واقعيتي كه ترديدناپذير به نظر میرسد، نقش مخرب آدمي است. حقيقتي كه مشاهدهي سير رو به گسترش دامنهي اثر بيابانزايي و كاهش روزافزون بارآوري سرزمينهاي حاصلخيز در سدهي كنوني آن را به اثبات ميرساند[1]. به ويژه آنكه بدانيم در طول هزارههاي اخيرِ ادوار زمينشناسي، محدودههاي بياباني جهان كمتر دستخوش تغيير شده و نرخ تلفات خاك، هيچگاه تا بدين اندازه نگرانكننده نبوده و از حد مجاز فراتر نرفته است. آدمي حتي توانسته اثرات مخرب زمينپيكري (ژئومرف) و تغييرات اقليمي را به حاشيه كشانده و خود به عنوان مهمترين عامل، در تغيير سيماي ظاهري و ماهيت زيستسپهر عمل كند. ناباوري از اهميت نقش تعيينكنندهي آدمي و توانايي او در تغيير سيمای زمين هنگامي دوچندان ميشود كه بدانيم: وزن كل نفوس انساني به نسبت وزن چهرههاي گوناگون حيات (كل موجودات زندهي كرهي زمين)، كسر بسيار كوچكي را نشان ميدهد و جالبتر آنكه وزن همين موجودات زنده نيز از چيزي در حدود يك ميليونيوم وزن كرهي زمين فزوني نميگيرد. با اين وجود، اين عضو ناچيز، بحراني را بوجود آورده كه نه تنها بر سيارهي مادر، كه چه بسا بر منظومهي شمسي و كل كائنات تأثيرگذار باشد؛ آن هم عضوي كه به قول Ryding (1998)، در آخرين ثانيههاي روز خلقت زمين، يعني تنها 8 ثانيه مانده به ساعت 24، به دنيا آمده و بنابراين، از همه جوانتر است.
پيوست:
1- لطف كنيد و خط لولهي خود را از بانك ژني ناهمتاي گياهي ايران عبور دهيد!
2- تكرار فاجعهي سد كارون 3، اين بار در سيوند فارس! 2500 هكتار ديگر ... خدانگهدار!!
[1] در يکی از آخرين گزارشهای برنامهي عمران ملل متحد، به صراحت آمده است: « بالغ بر دوسوم از اراضی کشاورزی جهان، تحت تأثير آثار ويرانگر پديدهي تخريب اراضی قرار دارند (به نقل از ماهنامهي جهاد، ش 255).»