قدمت «بيابانزايي» در متون علمي چقدر است؟! -2
برپايي نشست جهاني استكهلم (1972) و گردآمدن سران اغلب كشورهاي زمين به دور يك ميز، آنهم نه به خاطر سياست، جنگ، اقتصاد و نفت … كه تنها به دليل چارهجويي چالشهاي فراراه محيطزيست، نشان از آگاهي و توجه نخبگان حوزهي قدرت، از عمق خطري بود كه ميتوانست هر نوع توسعه و پيشرفتي را تحتالشعاع خود قرار دهد.
و به حق يكي از مهمترين آن چالشها، بيابانزايي بود؛ چالشي كه 5 سال بعد، انگيزهي برپايي نشستي شد كه سازمان ملل در نايروبي، پايتخت كنيا بر پا داشت و به دنبال آن، در طول سالهاي پاياني قرن بيستم، سبب سازِ برپايي صدها همايش منطقهاي و جهاني شد؛ همايشهايي كه به انگيزهي همسگالي انديشهورزان حوزهي محيطزيست، پيرامون يافتن راهكارهاي همآوردي با بيابانزايي برپا شده و هنوز هم با کثرتی بيشتر و پراکنشی گستردهتر برپا ميشود[1].
محصول اين دانستگي، نسل امروز را به سوي درك جديدي از مفهوم بيابانزايي، به عنوان يكي از فرآيندهاي اصلي آلايندهي محيطزيست، سوق داده است. در واقع، آنچه را كه امروز «بيابانزايي» ميناميم و آهنگ شتابآلودش را مدتهاست در فراخناي پهناوري از بومسپهر باور كردهايم، فرسنگها با دايرهي تنگی که لاوودن و ابرويل برای محدودهي اثر آن متصور بودند، فاصله گرفته و تنها به پيشروی يا خزش بيابان خلاصه نمیشود؛ بيابانزايیِ واقعی، چيزي نيست جز «پسرفت سرزمين»، كه در سيمای كاهش حاصلخيزي خاك و افزايش حساسيت اراضي به فرسايش، هجوم ناهمواريهاي ماسهاي، اُفت كيفي و كمي آبخوانها، نشست زمين، فزوني شمار و حجم سيل، گسترش چالابهاي كويري، پرشدن مخازن و كاهش عمر مفيد سدها، شورشدن و ماندابي شدن اراضي و سرانجام برهنگي خاك، زوال تنوع زيستی و اندوختههای ژنتيکی، قحطي، محو آبادي و عقبنشيني ناگريز حيات، چهره مينمايد؛ عقبنشينياي كه نقطهي انتهايي آن بيترديد «حراج آبادبوم» است. برای همين است که اينک، ديگر نيازی نيست که همايشهای جهانی بيابانزايی، تنها در شهرهايی نظير نايروبی، آديسآبابا، قاهره يا خارطوم برگزار شوند؛ چرا که بن، رم، لاهه يا توکيو، به راحتی میتوانند به عنوان گزينههايي زنهاردهندهتر مطرح باشند. وقتی که بيشترين ميزان تخريب خاک در جهان، به عنوان يکی از آشناترين شناسههای بيابانزايی، نه در آفريقا يا آسيا که در اروپا رخ میدهد و اين قاره، بيش از 218 ميليون هکتار يا 23 درصد از خاکش را از دست رفته میبيند[2]، بايد هم که شهری مثل بن در قلب اروپا، رهبری نهضت مهار بيابانزايی را به دوش کشد و بايد هم که 179 کشور به عضويت پيمانی درآيند که مهمترين آرمانش، مهار بيابانزايی است، در حالی که در بيش از 60 کشور عضو، اصولاً سرزمين خشکی وجود ندارد.