در نخستين سال‌هاي آخرين دهه‌ي سده‌ي بيستمِ ميلادی، لستر تارو، يك اقتصاد‌دانِ مشهور آمريكايي كه سمت مشاور اقتصادي بيل كلينتون، رئيس‌جمهور وقت ايالات متحده را نيز بر عهده داشت، به صراحت اعلام كرد: «در قرن بيست و يكم فقدان منابع طبيعي (در يك كشور) ممكن است، مزيتي باشد.» در آن زمان، آرژانتين هنوز چون سال‌هاي نخستين هزاره‌ي سوّم، يك كشور ورشكسته محسوب نمي‌شد و شايد حتا در شمارِ يكي از سفيدترين ممالک آمريكاي لاتين قرار داشت؛ كشوري كه تارو در صفحه‌ي 48 از كتاب خويش، منابع‌طبيعي انبوهش را با ژاپن مقايسه مي‌كند كه از منابع طبيعي اندكي به نسبت آرژانتين برخوردار است و مي‌گويد: به رغمِ  برخورداري از چنين منابعي، آرژانتين فقير است و ژاپن ثروتمند. اينك از زمان مقايسه‌ي تارو، بيش از 14 سال مي‌گذرد، در اين مدّت، قدرتمندترين كشور آمريكاي لاتين، تلاش كرد تا با اجراي مقلدانه‌ي سياست‌هاي اقتصادي نهادهايي نظير بانك جهاني، صندوق بين‌المللي پول و سازمان تجارت جهاني و توجه افراطي و يك‌سويه به كارايي اقتصادي، بدون تطابق آن با ويژگي‌هاي بومي سرزمين خويش، جهت‌گيري سرمايه‌گذاري و پژوهشي خود را ظاهراً به سمت توليد ابزارهاي انسان‌ساخته - Man Made - تغيير داده و سطح رفاه شهروندان خود را به ضربِ دلارهاي مؤسسات اعتباري جهاني هم كه شده، همچنان بالا نگه دارد. در اين راه نيز، از حراج اندوخته‌هاي طبيعي خود هم هراسي به دل راه نداده و سرمايه‌ي مادي و معنوي چنداني نيز براي حراست از اين منابع در نظر نگرفت. چرا كه آنها سخنان تارو و امثال او را چنين دريافته بودند كه «راه ثروتمند‌شدن از طبيعت نمي‌گذرد!» نتيجه آنكه كشوري كه در آغاز دهه‌ي نود ميلادي، مي‌شد آن را دست‌كم با ژاپن قياس كرد، اينك پس از تزريقِ متجاوز از يكصد و سي ميليارد دلار وام به پيكرِ بيمارش (همشهري، ش 2785، مورخ 29/4/1381، ص 15)، حالا بايد با جمهوري‌هاي آسياي ميانه مقايسه شود؛ كشوري كه تا مدت‌ها كسي قادر به اداره‌ي آن نبود، در كمتر از يكماه 5 رئيس جمهور عوض ‌كرد و بي‌ساماني را بدانجا رسانده كه هم‌اينك، هر كودك آرژانتيني در بدو تولّد، ناگزير است سنگيني چهار هزار دلار بدهي خارجي را بر دوش خويش تحمل كند، آن هم سرزميني كه تا چندي پيش، درآمد سرانه‌ي ساكنانش به حدود هشت هزار دلار در سال بالغ مي‌شد! 
    جالب است كه درست اندكي پيش از فروپاشي كامل اقتصاد آرژانتين و اعلام ورشكستگي رسمي دولت، يوهانس رائو، رئيس‌جمهور آلمان، در نشست سالانه‌ي اعضاي پيمان (كنوانسيون) مبارزه با بيابان‌زايي سازمان ملل متحد(COP4)، اعلام كرد: « تنها در چهار سال مياني دهه‌ي 90 (97-1994)، جهانيان شاهد بروز 30 جنگ و مناقشه بين كشورها، ناشي از تخريب محيط‌زيست بودند.» جنگ‌هايي كه شناسه‌ي ناديده‌گرفتن هنجارهاي بوم‌شناختي در آموزه‌هاي راهبردي كشورهاي درگير به شمار مي‌آيند.

    خوانندگان پيگير مهار بيابان‌زايي
    با چنين پيشينه‌اي، آيا سزاوار است كه كماكان از سد راه بودن منابع طبيعي در برابر چرخ توسعه سخن بگوييم؟ آن هم از زبان عالي‌ترين مقام اجرايي كشور؟! چرا از تاريخ درس نمي‌گيريم؟ و چرا باور نداريم كه يكي از اركان محوري پايداري در توسعه، مشروط به صيانت از همين منابع طبيعي ارزشمند وطن است؟

     پیوست:

     همايش خاك, محيط زيست و توسعه پايدار 17 و 18 آبان ماه جاري توسط پرديس كشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهران برگزار مي‌‏شود.

     عدم تناسب در  ظرفیت پذیرش  دانشجو  و  بازار کار - چالشی نوین در سیاستگزاریهای بخش منایع طبیعی کشور