بر پايه‌ي مطالعات باستان‌شناسان و شواهد برجای مانده، به نظر می‌رسد که ايرانيان از ديرباز، با پاره‌اي از فرآيندهاي مؤثر در تخريب سرزمين آشنا بوده و به هدف مهارِ آنها، كوشش‌هايي را به سامان رسانده‌اند. به عنوان مثال نزديك به 3000 سال پيش، ايرانيان باستان (آريايي‌ها) با اختراع كاريز و گسترش سامانه‌ي آن تا آستانه‌ي هفت هزار کيلومتر، شگردی مناسب، پايدار و کم‌هزينه را برای بهره‌برداری از آبهای ناپيدا به جهانيان عرضه داشتند که می‌توانست آستانه‌ي مقاومت ايشان را در روزها و فصول بی‌آبی و خشکسالی افزايش دهد. احتمالاً حتا پيش‌تر از آن، مردمان ساکن در شمال شرق ايران، دريافته بودند که چگونه با استفاده از بندسارها، نه‌تنها به کشاورزی خويش رونق بخشند، بلکه آبهاي زير‌زميني را نيز از طريق آبياري مخروط افكنه‌ها تغذيه کنند و بدين‌ترتيب، بروز يکی از نشانه‌های بيابان‌زايي را به تأخير اندازند. بدين‌ترتيب، اين دو نظام آبياري به گونه‌اي هماهنگ يكديگر را تكميل مي‌كرده‌اند؛ به قول استاد فرزانه، دكتر آهنگ كوثر: «در حالي كه كشتزاري سيلابي در سراب، آبخوانِ كاريزي را تغذيه مي‌كرد، جريان همان كاريز، مزرعه‌اي را در پاياب آبياري مي‌نمود؛ زه‌آبِ اين كاريز نيز به نوبه‌ي خود بخشي از بده‌ي كاريزِ پاياب را فراهم مي‌آورد.»
     اگر چه اطلاعات زيادي از شيوه‌هاي سنتي جمع‌آوري سيلاب و سامانه‌های گوناگون آبياری موجود نيست، اما استفاده از آنها در جای جای کشور، به ويژه استان‌هاي سيستان و بلوچستان، خراسان، هرمزگان، بوشهر، فارس و آذربايجان با نام‌های بندسار، هوشاب (خوشاب)، هوتك، چاه‌نيمه، کشت آدوری، کشت سبويی (کوزه‌ای)، کشت سنگچالی، آرنگ‌سازی يا خاک‌ستانی (شيوه‌ای برای بدام انداختن آب سيلاب‌ها در مناطق کوهستانی به منظور گرفتن خاک و لاشبرگ)، گيرماسه، گوراب‌سازی، تيلون‌دادن و چوم‌سوزان، شاهدانی استوار بر بهره‌مندی كامل و هوشمندانه از منابع آب و خاك، با لحاظِ درک عميق از قوانين طبيعی توسط ايرانيان است.

ادامه دارد ...